جمشید ملکپور گفت: معتقدم اگر کسی مانند میرزا تقیخان رفعت نبود شاید نیما یوشیج و نهضت شعر نوی ایران به شکل دیگری پا میگرفت، این مقالات تجددخواهانه رفعت در روزنامهها بود که راه را برای کسی مانند نیما باز کرد تا ساختارشکنی کند
به گزارش تیوال به نقل از خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، از مجموعه برنامههای شبهای بخارا، «شب میرزا احمد کمالالوزاره محمودی» از نویسندگان دوره قاجار و از درامنویسان پیشرو ایران، عصر دیروز نهم تیرماه با حضور جمشید ملکپور نویسنده و کارگردان تئاتر، حسن میرعابدینی نویسنده و منتقد ادبی، سعید اسدی کارگردان و مدیر مجموعه تئاتر شهر، میترا علویطلب پژوهشگر، علی دهباشی و جمعی از دوستداران تئاتر در تالار مشاهیر مجموعه تئاتر شهر برگزار شد.
اگر بخواهیم قدرت درام ایرانی را افزایش دهیم؛ اولین فعالان این حوزه را بشناسیم
در ابتدای این برنامه علی دهباشی ضمن بیان این که صد سال از عمر نمایشنامه «استاد نوروز پینهدوز» اثر میرزا احمد کمالالوزاره محمودی میگذرد درباره کارگردان این نمایش گفت: رحمت امینی نمایشنامهنویس و کارگردان است و تدریس هم میکند؛ چندی پیش نمایش «خدایگان» را روی صحنه برده و امشب با آغاز نمایش «استاد نوروز پینهدوز» سهگانه نمایشهای کمدی خود را تکمیل میکند، پیش از این هم نمایش «جیک جیک علیشاه» و «جعفرخان از فرنگ برگشته» را روی صحنه برده است.
در ادامه رحمت امینی کارگردان نمایش «استاد نوروز پینه دوز» روی سن آمد و اظهار کرد: من در حال طی کردن مسیری هستم که در کنار نمایشنامهنویسان پیشگام ایرانی یا نمایشنامهنویسان کلاسیک ایرانی است و سعی دارم این آثار را اجرا کنم. شاید از دید برخی صاحب نظران، در حال حاضر این آثار نکات مهمی را در بر نداشته باشد اما زمانی که این نمایشنامهنویسان آثارشان را مینوشتند شاهکارهای بزرگی را در آن زمان خلق کردند؛ زمانی که ترجمهای در کار نبود و نمایش اجرا نمیشد.
وی در ادامه افزود: اینها پیشگامانی بودند که آسمان درام ایرانی را درخشان کردند. از نظر من اگر بخواهیم قدرت درام ایرانی را افزایش دهیم باید بدانیم اولین فعالان در این زمینه چه کسانی بودند ولو این که آثارشان با نقد امروزی دارای نواقص باشد.
اگر میرزا تقیخان رفعت نبود نیما یوشیج و نهضت شعر نوی ایران به شکل دیگری پا میگرفت
جمشید ملکپور از دیگر سخنرانان حاضر در این برنامه با توضیحی درباره نهضت مشروطه، علل ایجاد این انقلاب و اثری که بر فرهنگ و اجتماع ایران داشته است و همچنین با اشاره به نکاتی درباره جنبش تحریم تنباکو که ظرفیت شورش و ایستادگی دربرابر استبداد را به مردم و روشنفکران نشان داد، بیان کرد: نمایش «استاد نوروز پینه دوز» و میرزا احمد محمودی کمالالوزاره از دل جریانی بیرون آمدند که ما آن را مشروطه میخوانیم.
این کارگردان همچنین اظهار کرد: ادبیات ایران قبل از مشروطه به ادبیات طولانی معروف است و در زمان سلطنت ناصرالدین شاه با آمدن متفکرانی مانند میرزا ملکمخان و میرزا آقاخان کرمانی و حاجزینالعابدین مراغهای این ادبیات رسمی تحت تاثیر قرار گرفت و با وقوع انقلاب مشروطه ادبیات مردمی با ماهیت ضد استبدادی جای ادبیات دیوانی را میگیرد. در این جا نویسندگان از قالب تعذیه هم برای بیان مفاهیم ضد استبدادی استفاده میکنند مانند سید اشرفالدین گیلانی. بنابراین سادهگرایی در سبک مهمترین واقعه دوران انقلاب مشروطه به شمار میرود؛ چون سادهگرایی نه تنها سبب ارتباط با تودههای بیشتری از مردم میشود بلکه باعث میشود که نویسنده برای پرداختن به موضوعات آزادی عمل بیشتری پیدا کند.
ملکپور با اشاره به این که میرزا تقیخان رفعت در فراهم کردن زمینه برای ایجاد ادبیات نمایشی در دوران مشروطه سهم بسزایی داشته و در بین مردم مغفول و ناشناخته مانده گفت: رفعت متفکری تجددخواه، شاعر و نمایشنامهنویس است و من معتقدم اگر کسی مانند میرزا تقیخان رفعت نبود شاید نیما یوشیج و نهضت شعر نوی ایران به شکل دیگری پا میگرفت، این مقالات تجددخواهانه رفعت در روزنامهها بود که راه را برای کسی مانند نیما باز کرد تا ساختارشکنی کند. تقی خان رفعت چهار نمایشنامه نوشته که یکی از آنها را خودش در تبریز اجرا کرده است.
نویسنده «ادبیات نمایشی در ایران» با بیان این که از زمان ناصری تا قبل از مشروطیت تئاتر ایرانی را تئاتر مکتوب و آغاز تئاتر اجرایی ما را از دوره مشروطیت میداند اظهار کرد: حاصل تمام فعالیتها در دوره مشروطه ما صاحب دو نمایشنامهنویس برجسته است که یکی از آنها مرتضیقلیخان مویدالممالک است که پنج نمایشنامه نوشته و یکی از آنها بسیار عالی است، به نام «حکام جدید و حکام قدیم» که در سه پرده نوشته شده است. در پرده اول استبداد را نشان میدهد، پرده دوم مشروطه و در پرده سوم همان مستبدها را نشان میدهد که لباس مشروطهخواهی پوشیدند و دوباره در راس قدرت هستند.
وی در ادامه افزود: نمایشنامهنویس برجسته دیگر میرزا احمد محمودی ملقب به کمالالوزاره است و که به اعتقاد من اولین نمایشنامهنویسی است که با خصلتهای ایرانی و سبک نوشتاری متاثر و تقلیدی از تعزیه است. یعنی ساختار را از تعزیه و مضامین را از محیط اطراف خود میگیرد. مضامین نمایشنامههای او درباره استبداد و تجددخواهی است که نمایشنامه «استاد نوروز پینه دوز» یکی از آنهاست.
ملکپور در پایان سخنانش گفت: این نمایش واقعا خصلت نمایش ایرانی را دارد و این به این معنا نیست که نمایشنامه کاملی است؛ البته ما باید هر نمایشنامه را در دوره خودش بررسی کنیم. واقعیت این است که ما باید این آثار را بخوانیم و بشناسیم تا بتوانیم بر شانه این آثار بایستیم و آثار بهتری خلق کنیم.
شیوه سفرنامهای و مکالمهای وجه غالب بر فضای ادبی دوره مشروطه است
حسن میرعابدینی از دیگر مهمانان این برنامه بیان کرد: در سالهای بیداری مشروطیت که انقلاب ۱۲۸۵ شمسی و نخستین گامهای ایران به سوی روزگار نو را در پی داشت، هنر و ادبیات نیز همنوا با تحولات اجتماع و فرهنگ، رو به تغییر نهاد و با رویکرد مضمونی و شکلی تازه، نقشی متفاوت با هنر و ادبیات گذشته برعهده گرفت. فرمهای جدید ادبی، برای بیان مسائل تازه، جایگزین ژانرهایی شدند که حتی با وجود حفظ کارکرد زیباییشناسی خود، قدرت تاثیر بر مخاطبان را از دست داده بودند.
وی در ادامه بیان کرد: از این رو، ناقدان اجتماعی/ادبی این عصر بر لزوم به کارگیری قالبها و فرمهای نوین تاکید میکردند؛ مثلا میرزا فتحعلی آخوندزاده در نامهای به تاریخ ۱۲۵۰ شمسی به میرزا آقا تبریزی نوشت:«دورِ گلستان زینتالمجالس گذشته است. امروز این قبیل تصنیفات به کار نمیآید، امروز تصنیفی که متضمن فواید ملت و مرغوبِ طبایع خوانندگان است، فن دراما و رمان است.» میرزاآقاخان کرمانی نیز به « لزوم پیدایش ادبیاتی جدید در ایران که با نیازهای جامعه معاصر و پیشرفت اجتماعی سازگار باشد» اشاره کردهاست.
نویسنده «صدسال داستاننویسی ایران» اظهار کرد: بدین سان، در بوطیقای ادبیِ این سالهای تغییر و تحول، شاهد مطرح شدن دو ساخت تازه نوشتاری، سفرنامه روایی و مکالمهای، هستیم. اثر آفرینان این دوره نیز، مانند اثر آفرینان همه دورهها، به شیوههای گوناگون مینوشتند. اما، میتوان دو شیوه سفرنامهای و مکالمهای را وجه غالب بر فضای ادبی دوره، و جزء تمرکزدهنده آثار نویسندگانی دانست که ضرورت تغییر را درک کرده بودند.
میرعابدینی همچنین بیان کرد: اثر آفرینانی همچون زینالعابدین مراغهای، نویسنده سیاحتنامه ابراهیمبیک «۱۲۷۴ش» و عبدالرحیم طالبوف، نویسنده مسالکالمحسنین «۱۲۸۴ش» از فرم آشنای سفرنامهای برای پدید آوردن نخستین رمانوارههای فارسی بهره گرفتند. نگارش این قبیل رمانهای پر تحرک، حاکی از آن است که دگر اندیشان از کنج عزلت به در آمدهاند تا ضمن گشت و گذار در جایجای کشور و مشاهده پوست انداختن اجتماع، از کاستیها و عقبماندگیها انتقاد کنند و در جستوجوی راهی برای بهبود شرایط برآیند.
وی افزود: نوع ادبی سفرنامه، که در ادب کلاسیک فارسی سابقهای طولانی دارد، فرم مطلوبی برای زمانه فزونییافتن روابط ایران با دیگر کشورها بود. چنین است که بسیاری از رجال سیاسی عصر قاجار، از شاه گرفته تا سفرا همچنین محصلان اعزامی به فرنگ، سفرنامه مینوشتند.
این نویسنده درباره ساختهای دیگر ادبی گفت: اما ساخت ادبی دیگری، که بیشتر مورد نظر ماست، ساخت مکالمهای یا گفتوگویی است. ساختی که در ادب کلاسیک ما چندان شناخته شده نیست. البته آثاری به شیوه پرسش و پاسخ داشتهایم که، در آنها، یک «دانای کل... به موعظه مینشیند و پاسخ پرسش میدهد.» حال آنکه در مناظره و مکالمه «دو طرف با سهمی برابر به گفتوگو مینشینند» و تلاش میکنند «با نقد و رد آرا دیگری، باور خود را بر کرسی بنشانند.» در دوره بیداری مشروطیت، و برخورد جلوههای تجدد غرب بر بدنه جامعهای سنتی، با ترک برداشتن استبداد سیاسی و فرهنگی، زبان نیز رو به دموکراتیک شدن نهاد. با ورود گروههای تازهای از مردم به عرصه جامعه، و مطرح شدن صدای آنان، شیوه مکالمهای و مناظرهای این امکان را فراهم آورد که از دید چهرههای مختلف به مسائل پرداخته شود و سخنهای گوناگون شنیده شود؛ و گفتوگو به وجه ادبی تازهای در گفتمان سیاسی عصر مشروطه بدل شود.
اولین نمایسنامههای تالیفی بیشتر جزوههای سیاسی بودند تا نمایشنامه
میرعابدینی کرد: میرزا ملکمخان نظامالدوله یکی از نخستین نویسندگان رسالت مناظرهای بود. وی از چند دهه پیش از انقلاب مشروطه، آثاری همچون «مکالمه رفیق و وزیر یا شیخ و وزیر» «۱۲۵۰ش» را پدید آورد و روال مناظرهنویسی را در روزنامه قانون«لندن» پی گرفت. به طوری که ملکاشعرای بهار او را پدیدآورنده سبک خاصی در نثرنویسی میشناسد «که میتوان آن را مکتب ملکم نامید. او به شیوه سوال و به طرز تیاتر، رسالههایی مینوشت وقصدش اصلاح و ایجاد قانون بود.» روزنامهنگاران دیگر نیز، متاثر از ملکم، از مکالمه و ایجاد فضایی نمایشی برای بیان آرا خود استفاده کردند و در گشودن راهی برای فرهنگ گفتوگویی سهیم گشتند- ازجمله آنها سید جلالالدین مویدالاسلام کاشانی نویسنده مکالمه سیاح ایرانی با شخصی هندی در روزنامه جبلالمتین است که به نگارندگی خود او در کلکته منتشر میشد. نشریات داخلی دوره انقلاب مشروطه، مثل «مساوات» به نگارندگی سید محمدرضا شیرازی، بیش از پیش به نوشتن مقالات به شیوه طنزآمیز و مکالمهای توجه نشان داد میرزارضا طباطبایینائینی صفحات نشریه خود، تیاتر، را به چاپ یک نمایشنامه اختصاص داد.
وی افزود: میرزا محمد حسین فروغی، نگارنده تربیت نشریه غیردولتی عصر مظفری، تحولی در شیوه گفتوگویی پدیدآورد؛ بدین سان که وجه روایی مکالمه را غنی کرد و آن را در قالب روایت خواب و رویا برد_ گفتگوپردازیهای او گاه لحن خاص دادن به گویندگان، به مقتضای جایگاه اجتماعی آنها، قرین بود و نوآوری پر رنگتری مییافت. به مرور شیوه مکالمهنویسی و ایجاد صحنههای شبه نمایشی، سهم بسزایی در آشنایی اثر آفرینان ایرانی با نمایشنامهنویسی و ترغیب آنان به طبعآزمایی در این زمینه یافت.
او همچنین گفت: البته اولین نمایسنامههای تالیفی، مثلا میرزاآقا تبریزی و طباطبایینائینی، آثاری روایی اما غیرقابل اجرا روی صحنه بودند. اغلب این نوشتهها، به قول ادوارد براون بیشتر جزوههای سیاسی بودند تا نمایشنامه؛ زیرا پدیدآورندگان آنها بیشتر به کاربرد اجتماعی/ سیاسی نمایش میاندیشیدند و غالبا موازین نمایشنامهنویسی را رعایت نمیکردند به طوری که آثارشان به سختی قابل اجرا در صحنه بودند. گویی نمایشنامههایشان را برای خواندن و نه اجرا شدن مینوشتند.
نویسنده کتاب «مروری بر تاریخنگاری ادبیات معاصر» اظهار کرد: میرزا احمد محمدی تحصیلکرده دارالفنون و صاحب منصبی در وارت خارجه، گمرک و خزانهداری بود. به سبب درستکاری در انجام دادن امور اداری، و افشای فساد و اختلاس مقامات، از جمله حاجی محتشمالسلطنه آزارها دید و سختیها کشید. از جمله پنج ماه به اتهام عضویت در کمیته مجازات در سلول انفرادی نظمیه تهران محبوس شد. جلو اجرای نمایشنامهاش را در مشهد گرفتند و او را از شهر تبعید کردند. اما محمودی بیش از پیش به کار تئاتر پرداخت و از جمله «حاجی ریاییخان یا تارتوف شرقی»( ۱۲۹۷ش) را حول رفتار و گفتار ریاکارانه محتشماسلطنه نوشت. آنگاه مشهورترین اثر خود، «استاد نوروز پینهدوز» را خلق کرد که از آثار مهم نمایشنامهنوبسی در ایران به شمار میرود. محمودی کوتاه اما شرافتمندانه زیست و در اثنای ترجمه «نفوس مرده» اثر گوگول درگذشت. در آثار پی، شاهد چرخشی در مضامین نمایششنامهنویسی فارسی از مسائل عمدتا سیاسی به جلوههایی از زندگی روزمره مردم هستیم. انگار در دوره پس از انقلاب مشروطه، که امید روشنفکران به عوض شدن روال اداره امور جامعه به یاس انجامیده، کمالالوزاره در مناسبات مردم اعماق جامعه دقیق میشود تا شاید برخی از علتهارا در آنجا بیابد.
این نویسنده همچنین بیان کرد: کمالالوزاره با آفریدن شخصیت «حاجی ریایخان» پیشگام محمدعلی جمالزاده در خلق «قلتشن دیوان» و صادق هدایت در پدیدآوردن شخصیت «حاجآقا» است. همچنین، وی با توصیفهای عینی و جزنگارانه، چهرههای تازهای از عرصه اجتماع، به ویژه زنان، را به صحنه میآورد که پیش از این نقش و صدایی از آن خود نداشتند. او روابط و مناسباتی را ترسیم میکند که از دایره توجه ادبیات بیرون مانده بود؛ و به آدمهای تازهای امکان نقشآفرینی و سخن گفتن میدهد که چند سال بعد، وقتی آنات را در داستانهای جمالزاده و هدایت ملاقات میکنیم، برایمان غریبه نیستند.
میرعابدینی در پایان صحبتهایش گفت: به لحاظ زبانی نیز کار کمالالوزاره قابل توجه است. وی پس از میرزاحبیب اصفهانی، در سرگذشت حاجی بابایاصفهانی، و میرزا علیاکبر دهخدا، در چرند و پرن و قبل از جمالزاده، برای ساخت شخصیتهایی که از میان عامه برمیگزیند، از زبان رنگین محاورهای بهره میگسرد، و به ثبت و ضبط واژگان و رسومی میپردازد که در هنگامه تحول اجتماعی دارد از دست میرود.
کمالالوزاره به جای پرداختن به امر کلی و شعار دادن تلاش میکند به مردم رو کند
سعید اسدی با اشاره به این که گفتوگوی تاریخی بین امروز و دیروز ما همیشه معطل مانده است گفت: گویی گذشته ما به عنوان یک دیگری فرهنگی است تا این که یک تداوم فرهنگی در نظر گرفته شود. گاهی ادبیات، هنر و کنشهای فرهنگی در کنار ساختار سیاسی مدام انسانی را تولید میکند که این انسان هیچ ایدهای راجع به شکل دیگری از جامعه، فرهنگ و سیاست در ذهن خود نمیتوانست متصور شود مگر این که این جهان جدید فرهنگی بتواند ایده تازهای را ایجاد کند و این ایده تازه را در صورتی محقق کند که این صورت بتواند با نظام اجتماعی که عمدتان بیسواد بوده و قدرت خواندن و نوشتن نداشتند ولی در معرض سیستم یکپارچه و شکیلی از انتقال اطلاعات قرار داشتند یعنی نظام سنتی در بازار و مسجد برای بازتولید کردن چنین انسانی حوزه انتقال شفاهی اطلاعات و حتی تثبیت آنها را داشت.
وی افزود: این تثبیت گونهای از انسان را بازتولید میکرد که این انسان میتوانست خودش را در آن ساختار جای یافته ببیند و هیچ تصوری درباره شکل دیگری از زیست اجتماعی و ساختار سیاسی و اجتماعی نداشته باشد. به نظر من تئاتر بیشتر به دنبال این بود تا یک حوزه عمومی ایجاد کند تا بتواند با حوزه عمومی که در اختیار نظام سنتی بود رقابت کند. با توجه به تاریخ تئاتر اولین نمایشها نیز در فضای عمومی رخ داد.
مدیر مجموعه تئاتر شهر همچنین بیان کرد: کمالالوزاره محمودی یکی از ایده اولیههای تئاتری است. یعنی جایی که کنشگران سیاسی که به هنر هم اشتغال داشتند به هنرمندانی تبدیل میشوند که کنش سیاسی هم دارند و در مضمون به جای پرداختن به امر کلی، شعار دادن و نشان دادن تصویر نمادین و خالی از ارزشهای دراماتیکی که ما میشناسیم تلاش میکند که به مردم رو کند و از دل جریانی که میتواند از لحاظ دراماتیک باکارکتراهای ملموس ایجاد کند این کار را انجام میدهد.
کمالالوزاره علاوه بر طرح مسائل خرد و خانوادگی را به مسائل اجتماعی کلان هم میپردازد
میترا علویطلب نیز در پایان نشست «شب میرزا احمد کمالالوزاره محمودی» با بیان این که پژوهشی در ادبیات نمایشی در دوران تکوین نمایش در ایران در سالهای ۱۲۲۹ و ۱۳۲۰ هجری شمسی را به عنوان دوران تکوین مورد بررسی قرار داد، افزود: در این پژوهش من به موضوع هراس پرداختم به این دلیل که در تمام کتابها و نظریات بنیادین رابطه تنگاتنگی بین هراس و تئاتر میبینیم. در این دوره تقریبا صد سالهای که مورد بررسی قرار دادم سه دوره مختلف را دیدم شامل دوره مواجهه، تجربه اندوزی و دوران تثبیت است.
وی درباره دوره تکوین بیان کرد: در این دوران تئاتر بیش از این که از لحاظ ساختار مهم باشد از نظر مضمون اهمیت دارد و در تئاتر ما مضامین سیاسی اجتماعی طرح میشود. در این سه دورهای که به آن اشاره کردم یک چرخشی وجود دارد، از مضامین کلان به مضامین خرد میرسیم، یعنی در آغاز ما شاهد این هستیم که ادبیات نمایشی شامل هراسهایی از قحطی، عقبماندگی، حمله و مسائل مهم اجتماعی است و اما در اواخر دوره تکوین به مسائل خرد خانوادگی و اخلاقی نزدیک میشویم. کاری که کمالالوزاره به عنوان کسی که شغل دیوانسالاری داشت و یک منورالفکر محسوب میشود انجام داد این است که در حین این که مسائل خرد و خانوادگی را طرح میکند به مسائل اجتماعی کلان هم میپردازد.
این نویسنده با بیان این که در این پژوهش به موضوع هراس پرداخته است اظهار کرد: یکی از هراسهای دوران تکوین ادبیات نمایشی مسئله زن هراسی است و این موضوع از جایی شروع میشود که صدای زنان کم کم شنیده میشود و دست به فعالیتهای اجتماعی میزنند اما در عرصه ادبیات نمایشی زنان را عمدتا خرافه پرست و ابژه میل جنسی مردان نشان میدهند و ازدواج مجدد در این نمایشنامه طرح میشود، همانطور که در نمایشنامه «استاد نوروز پینه دوز» وجود دارد. یکی دیگر جلوههای این هراس در تصمیماتی است که زنان در این نمایشنامهها میگیرند و عمدتا تصمیمات غیرعاقلانهای است.
وی افزود: زمانی که نمایشنامه «استاد نوروز پینه دوز» میرسیم متوجه میشویم این نگاه ابژه به زن و نگاه کالایی که نسبت به زن وجود داشته کمی تغییر میکند و زنان این نمایشنامه تبدیل به کنشگر شده و در جایگاه سوژه ارتقاع پیدا میکنند.
میترا علویطلب در پایان گفت: کمالالوزاره آغازگر شیوه نمایشنامهنویسی جدید است که وقتی این نمایشنامه را با فضای گفتمانی و میزان اطلاعات و دانش روز زمانه از نمایش و نمایشنامهنویسی بررسی میکنیم متوجه به روز بودن و کنشگری اجتماعی آن میشویم.