در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | نگاهی به نمایش پیوند خونی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:08:23
نمایش پیوند خونی | نگاهی به نمایش پیوند خونی  | عکس
نگاهی به نمایش پیوند خونی نوشته آثول فوگارد ترجمه یدالله آقا عباسی و کارگردانی هوشمند هنرکار

آپارتاید در بستر مذهب




نمایش پیوند خونی به کارگردانی هوشمند هنرکار برداشتی است آزاد از نمایشنامه گره خونی، نوشته نمایشنامه نویس معروف آفریقایی آثول فورگارد و ترجمه یدالله آقا عباسی است. فوگارد در این نمایشنامه به معضل آپارتاید و تبعیض نژادی جامعه آفریقای جنوبی می‌پردازد اما هنرکار با تغییر موقعیت جغرافیایی و اتمسفر حاکم بر محتوای نمایش، نگاه خود را به سمت خاورمیانه و قلب این گسست خونی، یعنی منطقه فلسطین و اسرائیل متمرکز کرده است. جایی که مذهب موجب این آپارتاید و تبعیض و جدایی شده است. لازم به ذکر است ابتدا به موضوع بازنویسی بپردازم. بر خلاف جریانی که در تئاتر امروز از سوی بعضی از بزرگان و اساتید این حوزه نیز رواج یافته، زمانی که کارگردانی برداشتی آزاد از اثری را به روی صحنه می‌برد در بروشورها و تبلیغات گسترده رسانه‌ای نام خود را به عنوان خالق اثر و نویسنده متن و دراماتورژ می‌نویسد. اما هنرکار با این کار نشان داد که از فهم بالایی برخوردار است، خالق اصلی اثر فوگارد است و او تنها برداشتی آزاد از این متن را به صحنه برده، حتی اگر دیالوگ‌ها را تغییر داده باشد یا دیالوگی را اضافه کرده باشد، باز این فکر خالق اصلی بوده که هنرکار آن را آداپته کرده و موقعیت جغرافیایی را تغییر داده است. این موقعیت می‌توانست ایران باشد و معضل اختلاف طبقاتی پنهان در جامعه امروز ما را مطرح سازد.


نمایش درباره دو برادر ناتنی است که از مادر یکی هستند. آنها در حاشیه شهر اورشلیم، زندگی فقیرانه‌ای دارند. یکی از برادرها به نام زکریا، کارگری ساده و دیگری بیکار است. پدر زکریا مسلمان و پدر، دنی، یهودی است. آنها تصمیم می‌گیرند در زندگی یکنواخت و کسل کننده خود، تغییری ایجاد کنند. با نگاهی به آگهی‌های روزنامه، می‌یابند که عده‌ای دختر و زن جوان، به دنبال یافتن دوست مکاتبه‌ای هستند و آن را به روزنامه‌ها آگهی کرده‌اند. به تشویق دنی، زکریا برای دختری جوان به اسم یاسمین، نامه می‌فرستد و در عین ناباوری از طرف یاسمین، پاسخ دلگرم‌کننده‌ای دریافت می‌کند. این ارتباط تا آنجا ادامه دارد که یاسمین تصمیم می‌گیرد به دیدن زکریا بیاید. اما بعد از آن گسست این گره خونی نمایان می‌شود.
نمایش با نور موضعی بر روی دنی که در طبقه بالایی تختی دو طبقه که در انتهای صحنه قرار دارد، با کتابی در دست مشغول دعا کردن است و از نوع دعا کردنش در می‌یابیم که یهودی است. این فضا به همراه موسیقی بسیار آرام که تلفیقی از موسیقی لبنانی است، آغاز می‌شود. جلو آوان سن صحنه سیم خاردار کشیده شده و بیرون از صحنه کنار سیم خاردار، در گوشه سمت چپ، زکریا روی صندلی نشسته است. سپس از لای سیم خاردار عبور می‌کند، روی سکویی در وسط صحنه می‌نشیند، دنی از تخت پایین می‌آید و پاهای زکریا را که از فرط خستگی و گرمای منطقه آسیب دیده با آب می‌شوید. طراحی صحنه، نورپردازی، سیم‌های خاردار دیوار چهارم، به همراه شیشه‌های رنگی شکسته که از سقف آویزان‌اند، مخاطب را از همان ابتدا وارد فضای فلسطین اشغالی می‌کند. شیشه رنگی همان جوانانی هستند که با هزاران امید به جنگ رفته از موطن خود دفاع می‌کنند و ناکام جانشان را از دست می‌دهند. تمام المان‌ها گویای اتمسفر حاکم بر متن است. در متن اصلی که فوگارد به مسئله تبعیض نژادی و اختلاف طبقاتی سیاه و سفید آفریقای جنوبی می‌پردازد، طراحی صحنه مطبق به همراه پستی و بلندی‌های زیاد در نظر گرفته شده، اما هنرکار تنها با گذاشتن تخت دو طبقه آن هم به دلیل فضای کوچک خانه نمایش، توانسته این اختلاف و گسست این دو برادر را که ریشه در مذهبشان دارد، نشان دهد.


آنها از فرط تنهایی و بحران حاکم بر فضای منطقه‌ای که به اشغال قوم دیگری درآمده، تصمیم می‌گیرند، با یافتن دوست مکاتبه‌ای به نام یاسمین که از بین آگهی‌های روزنامه با او ارتباط برقرار کرده‌اند، تحولی در روزمرگی خود، ایجاد کنند. پس از نامه نگاری با یاسمین آنها امیدوار می‌شوند که زندگی‌شان متحول شده است. اما پس از کشمکش‌های فراوان، یاسمین نامه‌ای ارسال می‌کند که قصد دارد به دیدار زکریا بیاید. دنی متوجه می‌شود یاسمین یهودی است و زکریا نیز به شدت ضدیهود است. بنابراین دیدار این دو غیر ممکن خواهد بود. در انتها، این رابطه که باعث ایجاد انگیزه دو برادر برای ایجاد تغییر در زندگی‌شان شده بود، به مرحله‌ای تراژیک می‌رسد. این بحران و کشمکش ایجاد شده بین دو برادر ممکن است گویای بحران منطقه نیز باشد. یا شاید این دو قبیله مسلمان و یهود بر سر مسائل عاطفی نیز به جان هم افتاده باشند. قبایلی که از ریشه یک پیوند خونی دارند، اما مذهب آنها را مقابل هم قرار داده و موجب برادر کشی شده است. درست مثل هابیل و قابیل. از طرفی با نگاهی به شخصیت نویسنده یعنی فوگارد، این جریان خیلی به زندگی خالق اثر نزدیک است. فوگارد نویسنده و شاعری است که از پدری انگلیسی و مادری آفریقایی در آفریقای جنوبی متولد شده است. فوگارد با وجود این که خود سفید پوست است، دغدغه سیاهان را دارد. در ذهن مخاطب این پیوند می‌تواند به پیوند خونی دنی و زکریا نزدیک باشد. این دو برادر از لحاظ خونی دغدغه یکدیگر را دارند اما زمانی که پای یک مسئله عاطفی پیش می‌آید، مسلک و دین آنها باعث می‌شود تا رابطه‌شان به چالش بیافتد.
در طول اجرا و لحظه‌های حساس بین دیالوگ‌ها مدام دستی ساعت شماطه داری را از بیرون وارد صحنه می‌کند و در فضای سالن می‌پیچد. این زنگ خطری است که در لحظات شادی، غم و تراژیک شکستی بر فضا و موقعیت درام ایجاد می‌کند. این دست از پشت پشت پرده عامل شوک را به اجبار وارد صحنه می‌کند. گویا جبر حاکم بر منطقه و دیکتاتوری است، که به اجبار سکوتی را ایجاد کرده و سکته وارد می‌کند. این زنگ آن‌چنان در بطن نمایش رسوخ کرده است که جزء اصلی شده و کم کم مخاطب نیز آن را پذیرفته طوری که در پایان نمایش مخاطب منتظر است ین زنگ دیگری نواخته شود؛ و این زنگ‌ها و دست‌ها آرام آرام فضا را پر کرده و ادامه خواهند داشت. چرا که تاریخ همچنان تکرار می‌شود.

فوگارد که بود؟:
"هارولد آثول لانیگان فوگارد" مشهور به آثول فوگارد، در ۱۱ ژوئن سال ۱۹۳۲ در دهکده یی در جمهوری فدرال آفریقای جنوبی به دنیا آمد. او در ابتدا متأثر از نمایشنامه نویسان امریکایی مانند ویلیامز، اونیل و میلر بود و بارها شخصیت‌های مقتدر خود را که با نقص‌های پنهانی همراه بودند، متأثر از شخصیت‌های آثار آنان خلق کرد و در این دوران درصدد بود پیرو رئالیزم کثیف باشد یعنی زندگی مردمان آفریقای جنوبی را که آکنده از تبعیض نژادی است، به تصویر بکشد. بیشتر کارهای فوگارد انعکاس واقعیت‌های زندگی روزمره است و مانند «تنسی ویلیامز» به خلق شخصیت‌هایی پرداخته که در عین قدرت، دارای ضعف‌ها و معضلات پنهانی هستند. از جمله این معضلات می‌توان به بیکاری، ناامنی و بیماری مهلک ایدز اشاره کرد. از نخستین نمایشنامه نویسان سفیدپوست بود که با بازیگران سیاهپوست همکاری کرد. مضامین کارهای او ناکامی‌ها و پیچیدگی‌های زندگی در آفریقای جنوبی را دربرمی گیرد و تاکید فراوانی بر تاثیرات روانی نظام آپارتاید بر مردم عادی دارد. بسیاری از آثارش همچون «گره خونی» (پیوند خونی) ۱۹۶۱ که مورد استقبال فراوان قرار گرفت، توسط حکومت وقت ممنوع اعلام شد ولی او را به شهرت جهانی رساند. فوگارد به ویژه در کشور خودش به مخالفی سیاسی تبدیل شده بود. در این میان ملتی که سیاهان را از سفیدها جدا کرده بود، کار خطرناکی بود چون باعث شد او برای حکومت و پلیس امنیتی آن، به صورت هدفی مشخص درآید، زیرا تئاتر عامل بسیار قدرتمندی برای تغییر یک جامعه است. آثول فوگارد در آثارش از روانکاوی آدم‌هایش یک لحظه هم غفلت نمی‌کند و آنان را چنان رودرروی هم قرار می‌دهد تا به نقص کلی بشر در تمام موقعیت‌ها اشاره کند و نشان دهد که بشر با تمام ناتوانی‌هایش می‌تواند گریزی به کمال و رهایی بزند. فوگارد در آثارش تمام عوامل ایجاد تبعیض اجتماعی را در رنگ پوست، اختلافات مذهبی، اقتصادی و فرهنگی خلاصه می‌کند تا منهای تمام این نقص‌ها و تبعیض‌ها، یک انسان برتر را تصویر کند.


سارا عابدی فرد
درباره نمایش پیوند خونی
۱۰ شهریور ۱۳۹۴