در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | ضامن اسلحه مرگبار بشریت، یک واژه پنج حرفی به نام خشونت است
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:38:33
نمایش غرب غم‌زده | ضامن اسلحه مرگبار بشریت، یک واژه پنج حرفی به نام خشونت است | عکس

دانیال نمازی تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی نمایش به اتمام رسانده است. او فعالیت خود را با بازی در مجموعه تلویزیونی «دو راهی» آغاز کرده است. نمازی در ادامه مسیر کارنامه هنری خود در زمینه‌های نویسندگی، طراحی صحنه و کارگردانی فعالیت داشته است که باید از میان آنها به آثاری چون «گوریل پشمالو»، «چیزی یادم نمی‌یاد»، «نبش قبر»، «کُلفت‌ها» اشاره داشت. حال به بهانه اجرای نمایش «غرب غم‌زده» با این کارگردان گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

آیا نقد شدن جامعه یا جوامع بشری با خلق آثاری در هنرهای نمایشی به واقع می‌تواند فضایی را فراهم کند تا مخاطب با نگاهی عمیق به جهان و اتفاق‌هایی که در آن می‌افتد نگاه کند؟
بله. نقد شدن جامعه یا جوامع بشری با خلق آثار نمایشی کاملا در یک راستا قرار دارد. حال این اتفاق به آن معنا است که شخصیت‌پردازی در اثری نمایشی زمانی که وجهه نقد بر جامعه وارد می‌شود باعث آن خواهد شد که مخاطب آینه‌ای را در مقابل خود ببیند و با آن شخصیت آشنا شود. در واقع این موضوع سبب می‌شود داده‌های نمایش به عمق ناخودآگاه مخاطب نفوذ کرده تا بتوان از آن طریق فضای پرورشی برای ذهن او در مقابل نقد جامعه بشری که در آن زندگی می‌کند فراهم شود. حال تبعات این تمهید را می‌توان در عمیق شدن نگاه مخاطب‌ها در ازای دیدن یک نمایش با بررسی زیبایی‌ها، زشتی‌ها و تحلیل اجتماعی به وجود آورد.
 
ضرورت این نگاه تحت تاثیر چه مسائلی در تئاتر می‌تواند بروز پیدا کند؟
درباره این موضوع باید بگویم اگر نقد بر جامعه بشری در آثار نمایشی صورت بگیرد باعث خواهد شد که فرهنگ‌ سازی در جامعه از پایه و اساس شکل بگیرد. حال دلیل این موضوع هم آن است که مخاطب‌های اثری نمایشی در زمان دیدن آن اثر همراهی با شخصیت‌ها می‌شوند و در اینجا متوجه آن خواهیم شد که جهان بینی فردی و اجتماعی آنها متناسب با اثر نمایشی که به نظاره نشسته‌اند شکل می‌گیرد. لذا عقیده دارم این عمل برای هنر و جهان نمایش امری کاملا ضروری است. البته باید اشاره داشته باشم که تئاتر می‌تواند در نگاهی نماینده اصلی این امر باشد و اهمیت چنین موضوعی به دلیل زنده بودن آن تاثیرگذاری چندین برابر بر ذهن مخاطب خواهد داشت.

نمایش «غرب غم‌زده» که یکی از خشن‌ترین آثار مک دونا است را با بهره گرفتن از چه زاویه دید و الگویی در جهت نقد جهان سراسر خشونت روی صحنه آورده‌اید؟ نگاه متن با نگاه شما تا چه اندازه تناسب داشته است؟
نمایش «غرب غم‌زده» درست است که یکی از خشن‌ترین آثار مک دونا به حساب می‌آید اما نکته‌ای که در این نمایشنامه بیشتر از آثار این نویسنده به آن اشاره شده موضوع زیاده روی است. موضوعی که شخصیت‌های این نمایش هر کدام از آنها به آن دچار هستند. به طور مثال شخصیت «والین» در خسیس بودن، شخصیت «کلمن» در انتقادپذیر نبودن و کینه داشتن، و به همین ترتیب برای شخصیت «گرلین» و شخصیت «پدر ولش» این خصوصیات نیز وجود دارد. بنابراین بنده بیشتر نگاهم به متن درباره پرداختن به موضوع زیاده روی بوده است. حال با این دلیل وجود حس خشونت در این نمایش مقدار زیادی مورد استفاده قرار گرفته است که شکلی از آن با در نظر گرفتن افراط و تفریط‌هایی که مردم خواسته یا ناخواسته به آن دچار شده‌اند با چاشنی زیاده خواهی در جامعه ما هم دیده می‌شود. لذا این داشته‌ها باعث آن شد که این متن نمایشنامه را برای تولید اثری نمایشی انتخاب کنم.

روابط انسانی در این اثر از جمله موارد مهمی است که تاکید بسیاری در زیاده روی و بی رحم بودن انسان‌ها دارد. دلیل آنکه این موضوع برایتان حائز اهمیت بوده است چیست؟ آیا صرفا این تصمیم به جهت نمایش دادن شکست مرزهای رفتاری است؟
بله. در واقع خصوصیت زیاده روی در کلیت این اثر دیده می‌شود که سبب شده است با تاکید سعی بر آن داشته باشم تا بگویم زیاده روی و زیاده خواهی ملاک‌های اصلی به وجود آمدن خشونت در روابط انسان‌ها است. لذا زمانی که این معضلات در نمایش حائز اهمیت قرار می‌گیرند مرزهای رفتاری و روابط بین انسان‌ها فرو ریخته و در نهایت شکسته می‌شود. حال از طرفی دیگر این روابط انسانی در درون خود آرامشی دارد که این موضوع در مجادله بین دو برادر دیده می‌شود که از نگاه ما تعریف خشونت و از دید آنها معرف آرامش و یک عادت روزمره است.
 
فضایی که در این نمایش تعریف می‌شود نماد و نشانه چیست؟ تا چه اندازه بروز رفتارهای خشونت آمیز در انتخاب موقعیت مکانی در این اثر نقش داشته است؟
خشونت شخصیت برگرفته از تکرار و زیاده روی فضایی است که در این نمایش به آن اشاره شده است.  تعریفی که نشان از دچار شدن انسان به این موضوع دارد. بشری که از انسان بودن خود دور شده با این قاعده که خصلت مورد بحث ما در راستای منافع شخصی هر فردی شکل می‌گیرد. حال از نگاه کارگردانی معتقد هستم به وجود آمدن رفتارهای خشونت‌آمیز در انتخاب موقعیت مکانی این اثر نقش داشته است. البته افرایش خشونت در جهان نیز باعث شده است که این اثر تعریفی جهان شمول به خود بگیرد تا امکان نمایش آن در هر نقطه‌ای باشد. لذا درباره اهمیت انتخاب مکان در نمایشنامه باید بگویم که «مک دونا» شهر لینین را برای این نمایش خلق کرده است تا از طریق آن سه گانه این نویسنده تبدیل به خشن‌ترین شهرهای دنیا شوند.

فضای رئالیستی «غرب غم‌زده» جزو کارکردهایی است که می‌تواند مفهوم و دیدگاه متن را در قالب شیوه اجرایی بازگو کند. شما برای ایجاد این باور در شیوه اجرایی خود چه مواردی را لحاظ کرده‌اید؟
باید بگویم برای ایجاد حس باور در شیوه اجرایی خود به نکاتی چون پایبند بودن به واقعیت گرایی، دوری از هر گونه طراحی حرکتی غیرمتعارف و البته نزدیک کردن شخصیت‌ها به فضای حقیقی موجود در افراد جامعه خود پرداخته‌ام. لذا باور دارم که نمایش «غرب غم‌زده» باید آینه‌ای در مقابل مخاطب باشد که از این تمهید جهت تاثیر و باورپذیری در دیدگاه مخاطب ایرانی استفاده کرد، در واقع به نوعی باید این اثر بیشتر شبیه مخاطب شود با آگاهی از این موضوع که نمایش فضایی رئالیستی دارد. البته در مواردی تاکیدهای نمایشی دیده می‌شود که در بخش‌های صحنه و لباس خاصیت بزرگ‌نمایی دارد، اما با وجود این موارد هم نمی‌توان فضای رئالیستی نمایش را انکار کرد با این توضیح که «غرب غم‌زده» با سبک کمدی سیاه در راستای واقع‌گرایی اجرا می‌شود.

 شخصیت پردازی از نکاتی است که باید دقت زیادی برای باورپذیر کردن آنها در این اثر داشت. حال هویت و برون‌ریزی که برای شخصیت‌های نمایش در نظر گرفته‌اید بیشتر از جنبه فروپاشی شخصیت است یا آنها تنها آینه‌ای از جامعه انسان امروز هستند؟
موضوع شخصیت‌پردازی درباره شخصیت‌های این نمایش به گونه‌ای صورت گرفته است که در ابتدا آینه‌ای از مخاطب و نیز نشان‌دهنده فروپاشی شخصیت‌های «والین» و «کلمن» که نمونه‌های نزدیکی به جامعه هستند. نمونه‌هایی که با بزرگ‌نمایی و تاکید بر آنها مقدار کمی از شیوه پارودی نیز احساس می‌شود. اما درباره شخصیت «پدر ولش» باید اشاره داشته باشم که او درون‌گرایی اولیه را در وجود خود دارد اما با مقیم شدن در آن شهر این شخص هم دچار فروپاشی شخصیتی شده و در نهایت دست به خودکشی بزند.

 سبک کمدی سیاه که برای نمایشنامه و این نمایش در نظر گرفته شده تا چه اندازه توانسته است شما را در انتقال مفهوم و معنای دیدگاه خودتان به مخاطب یاری کند؟ موارد استفاده شما از این سبک بیشتر در کدام بخش از نمایش بوده است؟
دارا بودن خشونت شخصیت در تکرار و احمق بودن می‌تواند فضای کاملا تاریک را در شیوه گروتسک پیش آورد به طوری که نفس را در سینه حبس کند و یا خنده را در گلو خشک کند. حال در مقابل، کمدی سیاه مخاطب را به فکر وادار می‌کند، بنابراین بنده این نمایش را که به طور کامل تحت تاثیر شیوه گروتسک نوشته شده است را به شکل متفاوتی با در نظر گرفتن فاکتورهای کمدی سیاه تولید کرده‌ام. با این توضیح که در خصوصیت‌های بعضی از شخصیت‌ها فراتر رفته‌ که در آنها نمودهایی از پارودی وجود دارد. حال این تمهیدات در روابط بین شخصیت‌ها بیشتر از بخش‌های دیگر نمایش مشهود است. البته باید یادآور شوم طراحی لباس و صحنه نیز تحت تاثیر قوانین سبک کمدی سیاه است.

 پدر روحانی «ولش» تنها شخصیت دو وجهی است که در نیمه ابتدایی سعی در آشفته بودن و برون ریزی دارد و در نیمه پایانی شخصیتی درون گرا می‌شود. اهمیت این طراحی دلیل نشان دادن چه موضوع و تاکیدی است؟
بیشترین تاکید درباره این شخصیت در این است که «پدر ولش» شخصیتی است که به عنوان یک عامل بیرونی وارد سیکل می‌شود. سیکلی که از تکرار مکررات به خشونت روی آورده و ناخودآگاه مذهب را درگیر این تکرار کرده است که زیاده‌روی در آن به وجود آمده است. حال اگر دقت کنید در ابتدای نمایش ورود «پدر ولش» در زمانی اتفاق می‌افتد که این شخصیت درگیر این سیکل شده است. با این توضیح که حتی لباسش شبیه سایر شخصیت‌ها شده است در حالی که مذهب نیز از طریق این شخصیت هم درگیر خشونت شده است. حال در قسمتی که حالت درونی «پدر ولش» دیده می‌شود دلیلش ان است که او به عمق درون خود پی برده. راه رسالت خود را پیدا کرده است که این موضوع مزیتی می‌شود تا راه کمتر شدن خشونت را در خود پیدا کند. 

طراحی صحنه از مواردی است که این امکان را فراهم می‌آورد تا جهان خشونت آمیز را بهتر نشان دهد. حال با این تعریف دلیل آنکه در آکسسوار صحنه تفنگ و شیشه بطری را در قالب گروتسک تعریف داده‌اید بیشتر تحت تاثیر کمدی سیاه است و یا ضرورت شیوه اجرایی بر این موضوع تاکید دارد؟
ضرورت شیوه اجرایی این نمایش مربوط به عناصری است که مورد استفاده قرار داده‌ام. بعنوان مثال تفنگ بسیار بزرگ است زیرا پدر شخصیت‌های «والین» و «کلمن» به وسیله آن کشته شده است. در صورتی که چاقویی که در صحنه از آن استفاده می‌شود این خاصیت را ندارد به دلیل آنکه از نظر شخصیت‌ها مهم نیست. اما شیشه بطری، قلب اسفنجی و مجسمه‌های مقدس همچون تفنگ خاصیت بزرگ‌نمایی دارند. بنابراین در کلیت این نمایش، عنوان بزرگ‌نمایی اشیا بر اساس اهمیتی که برای شخصیت‌ها و مخاطب‌ها دارند مورد استفاده قرار می‌گیرند.

در طراحی میزانسن‌ها بیشتر توجه‌تان به خلق موقعیت نمایشی بوده و یا روابط بین شخصیت‌ها برایتان اهمیت داشته است؟
باید بگویم سعی زیادی داشته‌ام تا روابط بین شخصیت‌ها به درستی شکل بگیرد. البته با این توضیح که خلق موقعیت را هم نمی‌توانیم در نظر نداشته باشیم. اما برای بنده ایجاد رابطه درست بین شخصیت‌ها از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است. زیرا در نمایشنامه سه شخصیت ساکن شهری هستند که داستان در آنجا رخ می‌دهد و این موضوع اهمیت روابط را برایم دوچندان کرده بود. این در حالی است که رفتار آنها باید با «پدر ولش» بعنوان یک فرد بیرونی تفاوت‌هایی داشته باشد. در صورتی که شخصیت‌های «والین» و «کلمن» باید کمی تحت تاثیر پارودی قرار بگیرد، این در حالی است که  شخصیت «پدر ولش» کاملا واقعی و حتی در بعضی از لحظات نمایش دارای عمقی محسوس است.

 
منبع: ایران تئاتر
گفت‌وگو از: کیارش وفایی

درباره نمایش غرب غم‌زده
۲۴ تیر ۱۳۹۷