به گزارش تیوال به نقل از
ایران تئاترشناسه مطلب: 63628
ایران تئاتر- حسن پارسائی: در نمایشهای شورایی که مبتکر آن آگوست و بو آل بوده، روند شکلگیری نمایش و حتی انتخاب مکان اجرای آن اساساً به مشورت گذاشته میشود.
ایران تئاتر- حسن پارسائی: در نمایشهای شورایی «که مبتکر آن» آگوست و بو آل بوده، روند شکلگیری نمایش و حتی انتخاب مکان اجرای آن اساساً به مشورت گذاشته میشود. سپس خود موضوع و متن نانوشته و انتخاب آدمهای نمایش- که بهتراست آنها را پرسوناژ ننامیم- و چگونگی انتخاب بازیگران و نحوه بازیشان بهتناوب با پُرسش و پاسخ و نظرخواهی از تماشاگران شکل میگیرد. همین موضوع نهایتاً بر شیوه کارگردانی آنهم تأثیر میگذارد؛ بنابراین، شکلگیری یک متن تجربی و نانوشته و سایر مراحل اجرائی از همان آغاز با نوعی از فاصلهگذاری ضمنی همراه است تا آنکه نمایش سرانجام ازلحاظ اجرائی به سامان میرسد.
نمایش «سپنج رنج و شکنج فرخنده» به نویسندگی اولیه «محمود استاد محمد» و کارگردانی «شهرام گیلآبادی» که هماکنون در پلاتو شماره یک مجموعه سالنهای تئاتر شهر اجرا میشود، با استناد به موارد پیشگفته اساساً جزو نمایشهای شورایی که از سبک و سیاق «آگوست و بو آل» پیروی کند، نیست و شیوه اجرای آن بسیار متفاوت است؛ اما این پُرسش پیش میآید که اگر جزو نمایشهای شورایی محسوب نمیشود، پس چه نوع نمایشی است؟
پاسخ به پُرسش فوق آن است که در این اجرا نه انتخاب بازیگر و موضوع بهصورت تجربی و مشورت مطرح است و نه شکلدهی نمایش با نظر دهی تماشاگران در مورد ساختار و شیوه اجرا و پیشُبرد روند موضوع، بلکه از همان ابتدا متنی مجمل و تا حدی گزارهای به نویسندگی «محمود استاد محمد» دستمایه و ذهن مایه اجرای نمایش است و برای اجرای آن از قبل، سالن، بازیگران و حتی یک طراحی ُکلی در نظر گرفتهشده است.
البته متن «استاد محمد» بهانهای اولیه به شمار میرود وگرنه، متن کامل و کلی نمایش با اختیار دهی و نظرخواهی از «بازیگر- تماشاگران» که قبل از اجرا برای ارجاعات متناوب بازیگران اصلی نمایش به آنها توسط کارگردان انتخاب و بکار گرفتهشدهاند و نیز به کمک بعضی از تماشاگران که از موضوع بیاطلاعاند و به همین منظور بهصورت انتخابی و اختیاری به شرکت در نمایش دعوت میشوند – کامل میگردد. موضوعاتی که تماشاگران به آن میپردازند، ممکن است در ارتباط تنگاتنگ با موضوع اولیه نمایش باشد و عملاً در پاسخ به پرسشهای بازیگر یا بازیگران اصلی نمایش انتخاب شود؛ این امکان هم وجود دارد که پرسشهایی در میان نباشد و بهتناسب ذهنیتهای اختیاری تماشاگران «دعوتشده برای حرف زدن»، موضوعات متفاوتی مطرح شود.
موضوعات نمایش بهتناسب نوع اجرا، نوع پرسشها و انتخاب تماشاگرانی که هر شب عوض و بهطور عملی وارد نمایش میشوند و موضوعات متفاوتتری را به دادهها و داشتههای نمایش میافزایند، همواره تغییر خواهد کرد؛ یعنی اگر نمایش سی روز اجرا شود، سی اجرای نسبتاً متفاوت خواهد داشت؛ بنابراین، برخلاف نمایشهای شورایی «آگوست و بو آل» اختیارمندی و مشورتی بودن روند اجرای نمایش فقط به تنوع موضوعات و گروه تماشاگرانی که قبل از اجرا از موضوع بیاطلاع بودهاند و متعاقباً به هنگام اجرا برای نظر دهی دعوت میشوند، بستگی دارد و اجرا اساساً فقط در حوزه محتوا حالتی مشورتی پیدا میکند؛ نوعی گردهمائی و نظرخواهی و مخصوصاً دعوت به حرف زدن و برونفکنی اختیاری است که تماشاگران در حالت نشسته یا سرپائی در وسط جمعیت انجام میدهند؛ این موقعیتها گاهی شامل شعرخوانی، آوازخوانی و در مواردی هم موضوعی و حتی شبیه سخنرانیهای کوتاه است که موضوعش میتواند شخصی، سیاسی، انتقادی، اخلاقی، فرهنگی و...باشد.
البته در این ُالگوی اجرائی اولیه، یعنی در نمایش «سپنج رنج و شکنج فرخنده» همه موضوعات در وهله نخست به زن و مشکلات و موقعیت او در جامعه ایرانی ارتباط دارد. نمایش حدومرزی برای جایدهی موضوعات متنوع قائل نیست؛ درجاهایی یکی از بازیگران اصلی پیامکها و تلگرامهای تلفن همراهش راهم که بیانگر موضوعها و نکات قابلارائهاند، برای تماشاگران میخواند. ضمناً گاهی شعرخوانی، آوازخوانی و یا گفتارهایی هم از طریق بلندگو و بهصورت دادهها و داشتههای ضمنی و پسزمینهای شنیده میشوند.
در این اجرا سالن نمایش بدون صندلی است و همه تماشاگران روی بالشتکها مینشینند و صحنه که اساساً شاکله صحنه ندارد و نیز تمام سالن اغلب در تاریکی محض میماند و نورهای موضعی بسیار محدودی (اگر تمام صحنه بهتناوب کاملاً روشن میشد، ُفرم اجرا جلوه دارتر از کار درمیآمد) توسط بازیگران اصلی نمایش به صحنه داده میشود که عملاً برای جستوجوی چهرههای تماشاگران – به بهانه یافتن یک زن تمثیلی بنام «فرخنده» است که بهگونهای تأویل آمیز جنسیتی هم برای او به تصور درنیامده و همین ابتکار، قضیه را تأویل آمیز کرده، ضمن آنکه تاریکی سالن و شیوه اجرای نمایش اساساً تأویل آمیزترین وجه نمایش به شمار میرود و به شکل خاص و نشانه واری دراماتیک هم است.
اگر تاریک بودن تقریباً کامل صحنه، یا به عبارتی سالن را در نظر نگیریم، نمایش «سپنج رنج و شکنج فرخنده» به کارگردانی «شهرام گیلآبادی» شباهت زیادی به جلسات فرهنگی، تربیتی و رواندرمانی «انجیو» ها و گردهمائی آنهایی که آسیب اجتماعی دیدهاند، دارد و برای آن میتوان اصطلاحات «معرکهگیری» یا «گردهمایی» در نظر گرفت که البته بیشباهت هم به تجمعهای آئینی یا سیاسی خاص نیست.
در این اجرا همهچیز عمدتاً برای ابراز و گفتن است و همین نکته بهطور پارادوکسی کالی موضوع محوری نمایش شده است. این خصوصیتها سبب شده که نمایش «سپنج رنج و شکنج فرخنده» بهعنوان نوع خاصی از نمایش «ایرانی» یا «ایرانی شده» که به حوزه تئاتر تجربی ارتباط پیدا میکند، به شمار آید و ُالگو اولیه، موفق و بدیعی برای تداوم اجرای نمایشهایی با ژانر ساختاری و هنری چنین نمایشی باشد. این نمایش برای اولین بار «فرصت برونفکنی آزادانه به تماشاگران» میدهد و آنها را در محدوده زمانی قابلتوجهی جزو نمایش میکند تا در شاکلهای تصادفی و اختیارمندانه وارد نمایش بشوند و درد دل و انتقاد کنند یا مسائل و موضوعات جامعه را تحلیل و آنالیز نمایند.
مقوله بازیگری در این نوع خاص از نمایش زیاد قابل ارزیابی نیست، چون تقریباً نوعی «مجریگری» (بازیگر – مجری) مطرح است و ضمناً بازیگر و تماشاگر تقریباً همارز و همسان شدهاند، اما کارگردانی، مخصوصاً ازلحاظ طراحی و بداعت و نوآوری و نگره تجربی در رابطه با دگرگون کردن ساختار و مفهوم نمایش، بهغایت مهم، هنرمندانه و خلاقانه است. میتوان این نمایش را «هم ساحت شدن کامل نمایش و تماشاگران " و یا اساساً بهعنوان یک ژانر جدید، آن را» درام اشتراکی «نامید، زیرا این نوع نمایش بدون سهم و نقش اجرائی تماشاگران، معنا، مفهوم و شکل اجرائی نخواهد داشت.
باید یادآور شد که در این اجرا موضوعاتی که آدمهای نمایش و تماشاگران انتخاب میکنند، اهمیت ساختاری، محتوایی و ژانری دارد و باید بسیار جدی و عمیق باشند و حتی تااندازهای گویندگان خود را شخصیتپردازی کنند تا ُکنشهای دراماتیک ضمنی هم جزو ساختار اجرائی نمایش بماند، در غیر این صورت، خطر سقوط این نمایش در ورطه» پرفورمنس وجود دارد.
نمایش «سپنج رنج و شکنج فرخنده» با کارگردانی خلاقانه و هنرمندانه «شهرام گیلآبادی» یکی از حوادث خاص در «تاریخ تئاتر تجربی» ایران به شمار میرود؛ گرچه ازلحاظ ساختار و اجرا بسیار ساده و سهلالوصول است، اما به لحاظ تنوعی که در ارائه «بداهه گوئی»، «بداهه نمائی» و تشریک ادامهدار و متفاوت بازیگران در شکلدهیهای گوناگون اجرای یک نمایش واحد دارد که نوعی «ُالگوسازی» بهحساب میآید و با توجه به اینکه قبلاً در تئاتر ایران تا این اندازه «بازیگر، تماشاگر و کارگردان» آزاد و هم ساحت نبودهاند – باید آن را تحولی در رشد و ارتقاء تئاتر ایران به شمار آورد و بهعنوان الگویی تازه و تجربی، الزاماً به نمایشهای ایرانی افزوده شود و همواره برای اجرا در اولویت قرار بگیرد.