بزرگوارا...
سرزمین ما را از دروغ، خشکسالی و سطحینگری در امان بدار. اولین روز که یک نمایش غیرمتعارف، خاص و متفاوت را روی صحنه بردم، فکر نمیکردم شاید طوری اتفاق خواهد افتاد که هرگز به این وجه از فضای تئاتر فکر نکرده باشم. احساس میکردم یک نمایش وقتی از سطحی بودن فاصله میگیرد، حداقل نگاه جامعه تئاتری را خیره میکند و نه مخاطب عام، لااقل مخاطب پیگیر تئاتر را به سمت خود میکشاند. مخاطبی که اقتضای زمانهاش را درک میکند و نه در منجلاب تبلیغهای واهی و تعرفههای نجومی این بنبست گرفتار میشود؛ و نه از تفسیرهای اشتباه عدهای کجفهم گمراه خواهد شد. البته همان زمان هم میدانستم پیرمردی که تا وسط اقیانوس میرود و ماهی بزرگی شکار میکند- تنها اسکلت آن ماهی را به ساحل خواهد آورد. از ندانستن و ندانستن به نفهمیدن و سعی نکردن به فهمیدن؛ تا نتوانستن و سعی نکردن به توانستن! از درک نکردن کرختی روزمرگی تا نفهمیدن ارجاع خارج از متن و متوجه نشدن مفهوم اصلی و هضم نکردن بازی زبانی و پنهان شدن معنا در زیادهگویی عدهای که فقط فکر میکنند آنها میتوانند فکر کنند! تراژدی-کمدی «لابراتوار» در فضای دلهرهآور این فضا، در رنجی همراه با لذت، در سختکوشی گروهی علاقهمند به ارائه یک سرچشمه، از روز اول اجرا سعی در واداشتن مخاطب به تفکر داشت. هرچند مخاطب این نمایش در این روزهای فقر مخاطب در سالنی کوچک و دورافتاده از مرکز تئاتر بد نبود، اما فاصله دورافتادهای با انتظار گروهی داشت که چند ماه از زمان خود را وقف این اثر کرد تا شاید تنها چند نفر به انتظار نشستهی یک اندیشه بتوانند اندیشه کنند. مخاطبی که تئاتر متعلق به اوست. تعلقی که برای مخاطب است. مخاطبی که همه معنای تئاتر است. تئاتری که برشی از زندگیست. زندگیای که نقطهای از حقیقت است. حقیقتی که همین نزدیکیها نهفته است... کمی دریغ و اندکی صبر! در آخرین روز اجرای این نمایش، گروه «لابراتوار» قصد تمدید این نمایش را دارد. نه به این دلیل که مخاطب ما در گیشه صف کشیده و طمع داریم به ساحتی که هیچگاه تمایل ورود به آن را نداشتیم... هرگز قصد چنین جسارتی نداشته و نداریم. تنها به حرمت همه صندلیهای خالیای که در انتظار گرم شدن به سردی بیحوصلهای پیوستند که سالها دور از خیالشان به تقدس ناباور خیال واهی یک اتفاق خیره ماندند، این نمایش را تمدید میکنیم. برای ارج نهادن به جایگاهی که معنایش در دوراهی ستودنی اقبال در لابهلای هزار توی یک فضای کدر گم شد، قصد تمدید این نمایش را داریم. کسی چه میداند! شاید توانستیم چند صندلی را به تفکر واداریم...