توضیحاتی درباره شیوه و تکنیک اجرایی نمایش افسانه ببر از زبان کارگردان اثر
این روزها تئاتر افسانه ببر را در تئاتر باران بعد از پنج سال برای دومین بار روی صحنه برده و با استقبال زیاد از سوی مخاطبین اش روبرو شده است. افسانه ببر یک کمدی موقعیت است به قلم داریو فو و ترجمه صدرالدین زاهد که داستان یک افسانه شرقی را به صحنه کشیده است. هادی عامل هاشمیاز متن تا کارگردانی میگوید.
این کار با متن رادیو فو، بیشتر شبیه یک مقاله علمیاست تا متنی که برای اجرا نوشته شده.یعنی چیزی شبیه فلسفه چینی است که تنهایی یک انسان، فروپاشی و از بین رفتناش و برخواستن اش از گور تنهایی خودش را نشان میدهد. این آدم سیر و سلوکی را طی میکند تا به این جا برسد. در واقع تغییرات زیادی دارد. از این متن سه ترجمه وجود دارد که یکی به قلم پویان غفاری دوست خوبم است. ولی ترجمه آقای زاهد از نسخه فرانسوی آن است. من به وسیله یکی از اقوامم که در
... دیدن ادامه ››
ایتالیا زندگی کرده، تصاویر تک گویی خود داریو فو را باهم دیدیم و آن را ترجمه کردیم. در متن آقای زاهد تغییراتی ایجاد کردیم که برگرفته از اتودهای خود آقای داریو فو است.
درباره خود شیوه اجرا باید بگویم چون من نمایشنامههای ایرانی زیاد کار میکنم و تسلط زیادی روی تعزیه، نقالی و... دارم سعی کردم شکل روایی نقالانه را حفظ کنم. این روزها واژه غلطی به نام نقالی مدرن شنیده میشود و درباره این کار هم این لفظ را بهکار بردهاند که من به شدت با این واژه مخالفم و ریشه غلطی دارد. این کار یک نقالی است. تکنیکهای اجرایی این کار بسیار شبیه به نقالی خودماست. این به شکل شرقی بودنش برمیگردد. خود داریو فو روایت شرقی را در نسخهاش به خوبی رعایت کرده است. داریوفو با اینکه ایتالیایی است اما سفر زیاد کرده و شروع این داستان یا اصطلاحا کیو را کاملا شرقی کرده است. اساسا در شیوه شرقی تمام قصه در ابتدای کار بازگو میشود.
به عنوان مثال میگوید: « من چانک هستم. از وو پول طلب دارم. من هر روز به در خونه وو میرم و او پول منو نمیده. امروز هم من به در خونه وو میرم و اون پول منو نمیده. ببینیم...» با همین جملات تئاتر شروع میشود. اینجاست که بیضایی در مسافران میآید و در ابتدای کار میگوید:«ما به تهران میریم. هرگز به تهران نمیرسیم. ما توی راه میمیریم.» این وام گرفته از این شیوه است که بسیار مستدل است و من دربارهاش مقالات زیادی خواندهام. برای بکارگیری همین اصول روایت شرقی است که این کار در ایران هم خوب جواب میدهد و مردم با آن ارتباط برقرار میکنند. جایی در نمایش است که رهبران حزب به دیدن مردم میآیند.
مردم ما به دیدن این تصاویر عادت دارند و به همین خاطر سریع ارتباط برقرار میشود. اما داریو فو خودش برای اجرای این کار شیوه روایتی طراحی کرده است به نام گرملوت. گرملوت نوعی اجرا در گویش است که به چهار بخش تقسیم میشود. در واقع از این شیوه برای خود سانسوری یا فرار از ممیزی استفاده میشود. بخش اولیه این شیوه از روستای محل تولدش میآید که به آن جیبوش میگوید. جیبوش یک لحن دهاتی گونه است که برای مونوتن نبودن در روایت به کار گرفته میشود. برای اینکه گوش تماشاچی صدا و لحنهای متفاوت را بشنود.
تکنیک بعدی ماکارونیک است. ماکارونیک یعنی در هم جویده حرف زدن طوری که بتوانید فقط با چند کلمه معنی را به تماشاچی منتقل کنید. این تکنیک در بخش صدای بچه ببر استفاده شده است. خود داریو فو این روش را برای فرار از سانسور استفاده کرده که گاهی فقط صدایی شنیده میشود که تداعی کننده یک کلمه خاص است. آنو ماتیا شیوه سوم این تکنیک است. شیوهای است که از صدای اشیا، حیوانات و هر صدایی معنی منتقل میشود. داریو فو این چند شیوه را کنار هم میگذارد با آن یک افسانه شرقی را اجرا میکند که تبدیل به کار دست اولی میشود.
ما برای موسیقی موتیف نداریم. من خودم به شخصه سازهایی مثل ضرب، تنبک و دف میزنم ولی اینجا بیشتر سعی کردیم با صدا و موسیقی فضا بسازیم. ما فضا را دراماتورژی کردیم و به صدا ها بٌعد دادیم. وقتی کلمه غار میآید برای حس و لمس مخاطب در درجه اول سعی کردیم طنین صدا در غار را ایجاد کنیم. من روی فضا سازی با صدا خیلی کار کردم. همه سعیام از ابتدا این بود که من و هدایت دو نفری این کار را انجام بدهیم ولی اینقدر تعداد صداها زیاد شد که مجبورم یک نفر دیگر را هم کنار دست خودم بنشانم. به هرحال خوشحالم که هدایت در اکثر کارهایم حضور داشته و باهم کار کردهایم.
http://6o7.hamshahrilinks.org/Contents/%D9%86%D9%82%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D8%B5%D8%AD%D9%86%D9%87-%D8%AA%D9%8A%D8%A7%D8%AA%D8%B1?magazineid=1908