در سر مپرور که همیشه حق با توست و عقیده دیگران به هیچ. کسانی هستند که گمان می برند تنها هوشیاران، تنها سخنوران و تنها خردمندانند، بازشان می کنند، تهی هستند.
"خردمند ننگ ندارد از دیگران بیاموزد وخطایش را دریابد. لجاج از ابلهی است نه خردمندی."
کرئن: من؟ من به این سنوسال از جوانکی خرد بیاموزم؟!
هایمن: عدالت بیاموز، نه سن مرا بنگر و نه سال خودت را، کردارت را بنگر.
------------------------
ممنون از مرضیه خانم زهری هم به خاطر یادآوری دیالوگ و هم بازی خوبشان در این نمایش.
امروز دولت منم
تبای در مالکیت من است
تمام انسان ها و موجوداتی که در این خاک نفس می کشند، از آن منند
مواجهه شورشیِ انسان با خدایان در این نمایش بسیار جالب توجه بود:
آنتیگنه: « من شرفم را در برابر فرمان خدایان نیز بر زمین نمیگذارم »
کرئن: « پیرمرد! ... مرا از خدایانتان مترسان » یا « من سلاحدار صلاح امروز تبایم و بر این اساس اجرای فرامین من از فرامین خدایان واجب تر است »