«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
تو این کشوقوسا، یه جا واسه ما هست. یه جای دور توی یه شهر کاغذی که خودمون نقاشیش کردیم. هفتادوهشت تا دره، که بومیها میگن اگه از این درهها رد شید میرسید به یه آبادی که یه مرد کامل منتظرتونه. هر دره به درهی دیگه با یه طناب نازک وصل شده. باید از روش رد شی؛ از رو اولی و دومی و هفتادمی. باید تعادلتو حفظ کنی. هفتادوهشتمی رو که رد کنی میرسی به آبادی، قبل آبادی یه مرد قدبلند با چشمای کنجکاو وایساده؛
تو مرد رو نمیبینی، مرد فقط توهم زنه،
داری انتظارو میبینی. انتظار زن مردونهس، واسه همین زنا وقتی انتظار میکشن فکر میکنن عاشق یه مَردن.
_ چند تکهی لغزان...
تنها حاضر غایب مرگ است. حاضربودن، غایببودن، و مرگ. وقتی به من گفتی چرا در اینجا، در برلین، به جمعهای عمومی نمیروم جوابی نداشتم، اما پیش خودم گفتم گروههای عمومی، گروههای خصوصی را و گروههای خصوصی من را به مخاطره میاندازد. شجاعِ تکنفره، قهرمان خودش است. کتم عدم دروغ بزرگ دوران دبیرستان بود، انسان قهرمان خودش است.
_ چند تکهی لغزان...