در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش درخت شیشه‌ای آلما
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:30:36
امکان خرید پایان یافته
۱۱ شهریور تا ۰۷ آبان ۱۴۰۰
۲۰:۰۰  |  ۱ ساعت و ۱۵ دقیقه
بها: ۶۰,۰۰۰ تومان
کتابی به دست یک زوج جوان و عاشق می‌رسد که صفحه اول آن نوشته شده: «بعد از ورق زدن این صفحه زندگی شما تغییر خواهد کرد.لطفن با احتیاط ورق بزنید.». زن و شوهر کتاب را ورق می‌زنند.

- از همراه داشتن فرزندان زیر ۱۲ سال خودداری نمایید.

  • تماشاگر گرامی، درب سالن راس ساعت آغاز نمایش، بسته می‌شود و به هیچ عنوان امکان ورود پس از بسته شدن درب وجود ندارد.

اخبار

›› نمایش «درخت شیشه‌ای آلما برای بار آخر تمدید شد.

›› نمایش «درخت شیشه‌ای آلما» تمدید شد

›› نمایش «درخت شیشه‌ای آلما» به دکتر حمیدرضا صدر تقدیم شد

›› با حضور رضا بهبودی نمایش «درخت شیشه‌ای آلما» افتتاح می‌شود

›› علی کوزه‌گر نور و محمدصادق زرجویان گرافیک نمایش «درخت شیشه‌ای آلما» را طراحی می کنند

مکان

خیابان حافظ، خیابان نوفل لوشاتو، نبش تقاطع رازی، پلاک ۱۸، عمارت نوفل‌لوشاتو
تلفن:  ۶۶۹۵۲۶۰۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
پست قبلیم رو با این جمله تموم‌کردم:
“نوع پیچیده تر و ساده تری از روایات هم هست که من این رو بیشتر می پسندم.“
ما چند جور رستوران داریم. رستورانای معمولی که منو دارن و چندین نوع غذا. بوفه باز داریم که میریم تو و آزادیم هرچی خواستیم بخوریم. بعضی از رستورانام هستن که فقط یه جور غذا دارن. میریم تو و بدون اینکه بپرسن، همون غذا رو میذارن جلومون. مثل لقمه رضا یا بعضی کته کبابیای شمال.
بوفه باز یکم بلدی میخواد. شاید دفه ی اولی که بریم، بشینیم پشت یه میز و منتظر گارسون بمونیم. و چون هرگز نمیاد، بعد از یه مدت گرسنه تر و کلافه بلند شیم بیایم بیارون.
شاید یه بار اونقدر غذا بکشیم که حالمون بد بشه و کلی هم نخورده روی میز باقی بمونه.
اما میشه با دونستن ذائقه مون و قدرت هضممون، یه بشقاب لذیذ درست کنیم. از همه ی اون غذاهایی که دوست داریم به اندازه برداریم و یه شام به یاد موندنی برای خودمون ... دیدن ادامه ›› بسازیم.

اکثر نمایش هایی که میبینیم، از اون نوع دوم رستورانان. یه غذا دارن که میذارن جلومون و مام یا همش رو میخوریم یا کمی باقی میذاریم. اما چون تو طبخ اون یه غذا خیلی ماهر شدن و البته رستوران های زیادی هم وجود داره، به عنوان یه محدودیت به چشممون نمیاد. بسا عادت کردیم به این تک غذایی و نداشتن آزادی انتخاب.
بعضی از نمایش ها مثل بوفه باز میمونن. وارد سالن که میشیم، گوش تا گوش میز چیدن پر از غذاهای لذیذ. ما فقط باید بلند شیم و با یکم بلدی، بشقاب لذیذ خودمون رو بچینیم. و شب به یادموندنیی با اجرای صحنه ای داستان خودمون بسازیم. چی از این بهتر.
جالبه؟
اما این همه ماجرا نیست. این جور نمایش ها قدرت انتخاب رو در ما تقویت میکنن. خلاقیت رو، میل به آزادی رو، مسئولیت پذیری رو. مهتر از همه اینکه با آزادی چه کنیم رو در ما تقویت میکنه.
ادامه ی حرفم از بعد اجتماعیه و نه سیاسی:
ما نمیدونیم با آزادی چکار کنیم. معمولا آزادی رو به هرج و مرج تبدیل می کنیم. چه تو صف خرید، چه سر کلاس مدرسه، چه سالن نمایش و چه اوایل دهه ۵۰. هنوز هم تغییری نکردیم. به محض بدست آوردن کمی آزادی، میخوایم میز رو پشت و رو کنیم. و فکر می کنیم با برانداختن میز، همه چیز درست میشه. همون فکری که پنجاه سال پیش میکردیم. این ناشی از عدم آشناییمون با آزادیه و نابلدیمون در مواجهه با آزادی. اواخر دهه چهل تا اواخر پنجاه، آزادی های مختصری که وجود داشت رو نپذیرفتیم و فریاد زدیم ما قنداغ هزار چهارصد ساله ی خودمون رو میخوایم تا احساس امنیت کنیم. ما میخوایم داستان بهمون دیکته بشه. ما حال چیدن بشقاب خودمون رو نداریم. و دنیا هم همون رو بهمون داد.
امروز که اندکی قدرت انتخاب و خلاقیت بهمون داده میشه، میتونیم بپذیریمش و تمرینش کنیم. این تاثیر عمیق هنر و تئاتره. زیستنِ زندگی نزیسته. تئاتر فقط چیزی نیست که بین بسته و باز شدن در سالن اتفاق میوفته. ما اگر نتونیم داستان یه نمایش رو انتخاب کنیم و بنویسیم، چطور میتونیم داستان زندگی و آینده و کشورمون رو بنویسیم و با عواقبش مواجه بشیم. انتخاب کنیم، بسنجیم، اشتباه کنیم، بیاموزیم تا بتونیم پیشرفت کنیم. با کمی آزادی و حق انتخاب، مرعوب نشیم و به قنداغ امنمون پناه نبریم. مشق انتخاب و مسئولیت پذیری و آزادی کنیم تا اگر روزی دوباره دست داد، اشتباهات گذشته رو تکرار نکنیم. مشق کنیم تا بتونیم نتایج رفتارهامون و انتخابامون رو پیش بینی کنیم. و مسئولیتشون رو بپذیریم. پیش بینی واقع بینانه و نه هیجانی و دلخواه. اینکه رفتارهامون طبق پیش بینی هامون نتیجه نداده، یعنی پیش بینی هامون و نتیجه گیری هامون واقع بینانه نبود.
اگر انتخاب کنم روح دختر همون آلماس و بعد به نتیجه منطقی نرسم، بر میگردم و داستان رو جور دیگه ای می نویسم. مشق می کنم.

آلما و شیرخشک نمونه های زیبایی برای این مشق بودن. برای همین بود که نوشتم: “شیر خشک برای من امید به آینده بود”. که آلما هم همین بود برام. و البته آلما در جلب مخاطب و دادن این تجربه به افراد بیشتری موفق بود. که خیلی هاشون خواسته یا ناخواسته مشق کردن.
اینها جذابیت های این جور نمایش هاست و اینهاست که منو سر ذوق میاره و عاشق میکنه.

زنده باد…
آقا این داستان تو و آلما شده مثل حکایت سپهر و شیهیدن!!
تا ما رو شیهه شیهه نکنی سر این آلما بی‌خیال نمیشی????
ولی واقعاً خوشحالم انقدر حال کردی??
هر چقدر دلت می‌خواد از این نمایش و حال خوبت برامون بنویس??
۱۳ آبان ۱۴۰۰
ریگولتو (rigoletto)
امیرمسعود فدائی
آقا این داستان تو و آلما شده مثل حکایت سپهر و شیهیدن!! تا ما رو شیهه شیهه نکنی سر این آلما بی‌خیال نمیشی???? ولی واقعاً خوشحالم انقدر حال کردی?? هر چقدر دلت می‌خواد از این نمایش و حال خوبت ...
دوست عزیز گروه تئاتر «ریگولیتو»، نمایش تازه‌ی ما به نام «پناه‌کاه» از ۲ تیر در تماشاخانه‌ی ایرانشهر اجرا خواهد شد. امیدواریم شما را در سالن نمایش ببینیم.

لینک تیوال: https://www.tiwall.com/p/panahkah2
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
ریگولتو (rigoletto)
امیرمسعود فدائی
آقا این داستان تو و آلما شده مثل حکایت سپهر و شیهیدن!! تا ما رو شیهه شیهه نکنی سر این آلما بی‌خیال نمیشی???? ولی واقعاً خوشحالم انقدر حال کردی?? هر چقدر دلت می‌خواد از این نمایش و حال خوبت ...
دوست عزیز گروه تئاتر «ریگولیتو»، نمایش تازه‌ی ما به نام «پناه‌کاه» از ۲ تیر در تماشاخانه‌ی ایرانشهر اجرا خواهد شد. امیدواریم شما را در سالن نمایش ببینیم.

لینک تیوال: https://www.tiwall.com/p/panahkah2
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خط داستان و کاراکترپردازی

آلما:
آلما دختر صاحب کارخانه است. که با پدر و مادرش زندگی میکند و از طبقه مرفه. یکی از علایقش آثار آنتیک و عتیقه است. در کنار موسیقی، نوشیدنی، رقص، سکس، غذا.
آلما در خلال جنگ دوم و در دوره ای که انگلستان توسط ژرمن ها تصرف شده، عاشق یک سرباز آلمانی میشود.
عشقی که باعث عقب نشینی نازی ها از انگلستان میشود! سرباز آلمانی توسط همسایه لو داده میشود و مجبور به فرار و ترک دختر می شود و هرگز خبری از او نمی آید. آلما تنها می ماند و هیچ حرفی از این عاشقی به ژوزف نمیزند.
در نظر داشته باشیم این یک داستان رئال و واقعی نیست. پس نباید طبق وقایع تاریخی باشد.

ژوزف:
ژوزف و دختر دیگری عاشق و معشوقند. وضع مالی ... دیدن ادامه ›› خوبی ندارد و از طبقه متوسط است. به عنوان حسابدار در کارخانه پدر آلما کار میکند. همزمان با رابطه اش با آن دختر، با آلما آشنا می شود. برای پیشرفت در زندگی، معشوقش را رها می کند و با آلما ازدواج می کند. علایق مورد توجه آلما را دنبال و برآورده می کند، به جز گوش کردن به موسیقی. کم و بیش صرفه جو و مقتصد است. به غیبت کردن علاقه دارد. بواسطه دامادسرخانه بودنش کنترل زیادی روی زندگی ندارد. و عاشق پیشه است.


دختر(معشوق اول):
دختر، بعد از رها شدن توسط ژوزف، داستان زندگی خود را در کتابی می نویسد و به امید اینکه به دست آلما برسد برای او میفرستد. کتاب اما بدست پدر و مادر آلما میرسد. آنها کتاب را می خوانند و تصمیم میگیرند آنرا از بین نبرند تا کتاب مدتها بعد به آلما میرسد.
دختر خود را از درختی حلق آویز می کند و روحش بواسطه ی کتاب برای انتقام سراغ ژوزف می آید. خاطراتی که با ژوزف داشته است را یادآوری میکند. همینطور خاطرات عاشقانه آلما و سرباز را که برای ژوزف تازگی دارد. حالا ژوزف باید بین آلمایی که میشناخته و آلمایی که روح دختر به او نشان داده یکی را انتخاب کند.

پایان:
ژوزف بعد از مدتی سرگردانی و بلاتکلیفی با اطلاعات جدیدی که از گذشته آلما بدست آورده کنار می آید و به زندگی قبلیش بر می گردد.

نوع پیچیده تر و ساده تری از روایات هم هست که من این رو بیشتر می پسندم.



________
هیچ دلم نمیخواست نمایش رو تو ذهنم خورد کنم و از لا به لای خورده هاش داستان رو در بیارم. اما امروز پست های نمایش رو خوندم و دیدم تقریبا تمام اعتراضات و کلافگی ها نسبت به نبود یا ناقص بودن داستان بوده. با اینکه معتقدم این نمایش داستانگو نیست و نوع و نحوه روایت اهمیت اصلی رو داره، به امید اینکه مختصر کمکی به روشن شدن نمایش بکنه، نوشتم.
تصوری ندارم چطور میشد این چند خط رو زیباتر و جامع تر و تجربه پذیرتر از این که دیدم، نمایش داد…
حالا یه شیشه عطر شکسته برام مونده که عطرش ریخته و رفته و فقط می تونم گهگاهی یه ذره تیکه های بزرگترش رو بردارم و بو کنم. آلمایی که خورد کردم.
میم، Samira و celine این را خواندند
سپهر، یاسر متاجی، فرزاد جعفریان و حسین تاجیک این را دوست دارند
پوریا ایشالا امسال برات پر باشه از اجراهایی شبیه آلما که انقدر سر ذوق بیای

می دونم گفتی چند وقتی تهران نیستی ولی اگر برگشتی و رسیدی ژپتو رو ببین
۱۱ آبان ۱۴۰۰
یاسر متاجی
آقا دوخط آخر اشک ما درآورد به حال خوب بگذره پوریای عزیز ولی خب من نکته‌ام اصلا درباره‌ی قصه کار نبود که توقع هم نمی‌ره از این دست اجراها که قصه‌محور باشن الان پای این پست حقیقتا دیگه بیش ...
خودمم حال بهتری نداشتم ?

درست میگی یاسر جان. امیدوارم دست بده و یه موقع حضوری گپ بزنیم ?
۱۱ آبان ۱۴۰۰
ریگولتو (rigoletto)
دوست عزیز گروه تئاتر «ریگولیتو»، نمایش تازه‌ی ما به نام «پناه‌کاه» از ۲ تیر در تماشاخانه‌ی ایرانشهر اجرا خواهد شد. امیدواریم شما را در سالن نمایش ببینیم.

لینک تیوال: https://www.tiwall.com/p/panahkah2
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این متن رو عمدا گذاشته بودم برای بعد از اتمام اجراها:
درخت شیشه ای آلما یه نمایش ویژه بود برای من. یک نمایش کامل. نه یک نمایش متشکل از نمایشنامه و اکت و نور و طراحی و غیره…
یک چیز بود، یک کل، مستقل از اجزاش…
مثل یه قورمه سبزی یا فسنجون جا افتاده و روغن انداخته که دیگه شناسایی و تمیز اجزاش از هم ممکن نیست. عصاره ی سبزی در دل لوبیا رفته یا طعم گوشت تو جونِ سبزی… هر تیکه ش رو بذاری دهنت، مزه ش مشابهه، حتی بوش… قورمه سبزیه، یک چیزه…
تو این نمایش هم نور در دل اکت رفته، موسیقی در دل نور، بیان به خورد صحنه رفته و داستان…
داستان! این نمایش به نظر من داستانگو نبود. از داستان به عنوان وسیله برای ارائه هدف و کلِ مدنظرش استفاده کرد. این نمایش می تونست بی کلام باشه. میتونست به جای کلام از ویولن یا ترومپت استفاده کنه. می تونست به زبون ژاپنی یا لاتین باشه. اگر نوایی که به گوش میرسه رو حفظ می کرد، نتیجه مشابه بود.
مشابه نظیر به نظیر این تئاتر برام میشه سمفونی. این نمایش برای من یه سمفونی بود…
سمفونی درخت شیشه ای آلما به اجرای فیلهارمونیک ریگولیتو ... دیدن ادامه ›› به رهبری فرید قادرپناه در گام رِ مینور…
یه سمفونی که عالی اجرا شد… مثل بتهونی که برن اشتاین اجرا کنه یا رژدستونسکی که شوستاکویچ رو رهبری کنه…
سمفونیی که فراز و فرود داره، هیجان و‌حزن داره، سورپرایز داره، آرامش داره، سرعت داره، سکون داره و دلهره و… لذت…
به ندرت پیش میاد به اثری اعتماد کنم و ذهنم و خرده قوه ی تمیزم رو خاموش کنم و خودم رو تو یه اثر رها کنم. حتی تو موسیقی، حتی تو فیلم یا نقاشی، به این نمایش اما سپردم و ذهنم از هر طرف احاطه شد. وقتی خودم رو بهش سپردم، منو جاهای قشنگی برد… و تجربه ای نادر و حظی و لذتی…
سال ۱۴۰۰ رو با درخت شیشه ای آلما به یاد خواهم آورد، سمفونی درخت شیشه ای آلما…
ریگولیتویی جان ها، ممنونم که لذتی اینجور عمیق و یکتا بهم دادین. لذتی و حظی بارها بزرگتر از این براتون آرزو دارم…
متاسفانه دیدنش رو از دست دادم.
۰۹ آبان ۱۴۰۰
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
پوریا صادقی
بله اینها رو نوشتید ولی چون با این پاراگراف تموم کردید، متوجه نشدم که من رو رو شوآف در نظر گرفتید. برداشت کردم که میگید دارم نمایش رو تبلیغ و شوآف میکنم: «بجز آنکه تنها جنبه تبلیغاتی و شوافی ...
پوریای عزیز من در تمام کامنتهام اشاره کردم متوجه حس و حال خوبت و نظرت هستم گویا چندان مطلب منو با دقت نخواندید در آخر کامنت آخرم هم باز تاکید کردم نقد من به شما نیست به یک رفتار و واکنش هست . که شامل هر کسی می تونه باشه چون شما رو دوست و فعال در تیوال می دونم این نقد رو مطرح کردم، و الا در برابر صدها پست که شامل همین موارد هم هست، کلمه ای هم نمی نویسم. در هر صورت من تلاش کردم جنبه ای رو یادآوری کنم که ممکنه از نگاه ناظر بیرونی به نظر بیاد و خودت بهش واقف نباشی، و به هیچ وجه هم با قطعیت نبوده بلکه تنها طرح و بازنمایی وجوه دیگری بوده، اگه احساس کردی حمل بر جزمی نگری و توهین و غیره شده، ابدا چنین قصدی در کار نبوده لااقل پیشینه من گواه بر این مسئله هست.
در آخر هم باز اشاره کردم اگه صلاح بر این می دونی که هیچ و ادامه می دی، این صحبت دوستانه هم صرف یک تبادل نظر بود و نیازی به کلی خروجی های عجیب و غریب ازش ... دیدن ادامه ›› نیست ..
من در نهایت احترام گفتگو کردم و متاسفانه اینکه همیشه یک گفتگو به حاشیه هایی تبدیل می شه که از ظرفیت دو نفر خارج میشه معضلی ست که متاسفانه گریبان اکثریت آدمهای این جامعه رو گرفته و فرقی نمی کنه چه قشری و چه گروهی باشه
۱۰ آبان ۱۴۰۰
ریگولتو (rigoletto)
دوست عزیز گروه تئاتر «ریگولیتو»، نمایش تازه‌ی ما به نام «پناه‌کاه» از ۲ تیر در تماشاخانه‌ی ایرانشهر اجرا خواهد شد. امیدواریم شما را در سالن نمایش ببینیم.

لینک تیوال: https://www.tiwall.com/p/panahkah2
۳۰ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید