در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش هله. هین. هان. [هلا]
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:13:05
امکان خرید پایان یافته
۲۱ مهر تا ۲۴ آبان ۱۳۹۸
۱۸:۴۵  |  ۴ ساعت
بها: ۶۰,۰۰۰ تومان
نمایش هله هین هان هلا در سه زنگ و در دو زنگ تفریح در اتاق ها، پشت بام، حیاط، پلتفرم و ملک مجاور عمارت رخ می دهد.

توجه: لباس خیلی گرم همراه داشته باشید.

گزارش تصویری تیوال از نمایش هَله. هین. هان. [هلا] / عکاس:‌سارا ثقفی

... دیدن همه عکس‌ها ››

مکان

تهران، خیابان انقلاب (شرق به غرب)، قبل از چهارراه ولیعصر، بن‌بست کیانپور، پلاک ۷
تلفن:  ۶۶۴۰۴۲۳۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چاپ شده در روزنامه شرق به تاریخ بیست و ششم آبان ماه نود و هشت

میان انقیاد و نافرمانی؛ آن علم‌آموزی که در نهایت سرپیچی کرد
نوشته محمدحسن خدایی
حمید پورآذری با همکاری لیلی رشیدی و نویسندگی نشمینه نوروزی، در آخرین اجرای خود، به فضای کارگری و آموزشی پرداخته و تلاش دارد روایتی انتقادی از مناسبات حاکم بر آن ارائه دهد. با آنکه با دو فضای کمابیش مجزا روبرو هستیم، اما در نهایت گویی مکانیسم‌ یکسان است و روایتگر به انقیاد کشیدن سوژه‌ها. اجرا در سه زنگ و دو زنگ تفریح اتفاق می‌افتد. روایت یک سیستم که قانون را اعمال می‌کند و یادآور جوامع کنترلی است. در هر دو سیستم و در یک فرآیند طولانی و طراحی‌شده، قرار است محصول تولید شود و به بازار یا همان جامعه عرضه شود. در زنگ اول یا همان فضای کارگری، گوی‌هایی سفید از جنس گچ و خاک تولید می‌شود و در ادامه و در زنگ دوم که مربوط است به فضای آموزشی، محصول تولیدی فیگوری است تحت عنوان «علم‌آموز» که تربیت می‌شود تا آینده را بسازد. بی‌جهت نیست که گروه اجرایی در توضیح عنوانی که برگزیده، «هَلا» را این‌گونه شرح داده که گویی « هلا. (صوت) ندا باشد از برای آگاهانیدن و تنبیه کردن، و در طعنه زدن مکرر کنند. (برهان). کلمه‌ای است جهت استعجال و ورغلانیدن.» گفتاری که عتاب و خطاب مرجع اقتدار را به شکل هوشمندانه‌ای افشا می‌کند و بر این نکته تاکید می‌گذارد که چگونه ... دیدن ادامه ›› جهان مدرن، ذیل عقلانیت و افسون‌زدایی، سوژه‌ها را به نظم درآورده و کنترل می‌کند. سوژه‌هایی که بیش از پیش هویت‌زدایی‌شده و تمایز خویش را از دست داده و جزئی از یک کلیت فراگیر می‌شوند. چه در جایگاه یک کارگر چه تحت عنوان یک علم‌آموز.
مکان، زمان و فضا در هَلا بحرانی است. فی‌المثل در بازآفرینی یک مکان کارگری که در ملک مجاور عمارت روبرو به انجام رسیده، با نوعی فشردگی و مخاطره روبرو هستیم که بدن کارگران را مقابل هم قرار داده و گاه حتی فرآیند تولید را دچار بی‌نظمی و بیهودگی می‌کند. صندلی‌هایی که در کناره‌ها تعبیه شده کمتر از تعداد تماشاگران است و آنان مجبور می‌شوند مدام با دستور کارگزاران تولید، جا عوض کرده و صندلی خود را واگذار کنند به تماشاگرانی که ایستاده‌اند. از منظر اقتصاد سیاسی، زمان در یک فضای تولیدی اهمیت بسزایی دارد و برای بالا بردن سود و انباشت ثروت، احتیاج به دیسپلین مستحکمی است. از ابتدا، یکی از اجراگران بر بلندی ایستاده و با بلندگویی که در دست دارد، بندهای قانون کار را برای کارگران می‌خواند. بازآفرینی فضای کارگری موفق است و اضطرار و اضطراب فرآیند تولید سرمایه‌داری در یک کارخانه را به اجراگران و تماشاگران به خوبی منتقل می‌کند. تماشاگران با آنکه منفعلانه مشغول تماشای این فضای پرتنش هستند، اما بتدریج احساس می‌کنند که سرنوشت مشترکی دارند با زیست کارگران. در زنگ دوم تماشاگران بر روی نیمکت‌هایی نشانده می‌شوند که فضای کلاس درس را بازنمایی کند. اجراگران به مانند صحنه قبل، به دو گروه تقسیم شده‌اند. آنان که لباس فرم متحدالشکلی بر تن دارند و «علم‌آموز» محسوب می‌شوند و دیگرانی که کارگزاران نظام آموزشی‌اند. اینجا هم با نوعی تمایز میان کسانی که فرمان می‌رانند و کسانی که اطاعت می‌کنند مواجه هستیم. اجرا هوشمندانه از بازنمایی مناسبات جاری و ساری مکان‌های مرسوم آموزشی این سال‌ها آغاز کرده و بتدریج با نوعی انحراف و تخطی، به نابهنگامی و امر نو میدان می‌دهد. فی‌المثل لحظه‌ای که علم‌آموزان با خاراندن سر و بدن، قرار است برق تولید کنند یا تجزیه و ترکیب شدن را به نمایش گذارند، لحظات درخشانی است که بازنمایی دچار وقفه شده و با تئاتریکالیته‌ای خلاق روبرو هستیم که جهانی برساخته و بیش‌وکم تخیلی است. در ادامه و با نوعی منطق جایگزینی، علم‌آموزان قدرت را در دست گرفته و فرمان می‌رانند. فرآیندی که نشان از اهمیت جایگاه اقتدار دارد که وقتی به تصرف زیردستان درمی‌آید، چگونه تبدیل می‌شود به امکان مستبد شدن. فی‌الواقع اجرا در این نقاط گسست است که مناسبات غیردمکراتیک جهان مدرن را افشا می‌کند.
زنگ سوم از این دوگانه‌ها دور شده و حال این اجراگران هستند که با تشکیل گروه‌هایی سه نفره، به گفتگو با تماشاگران می‌نشینند. فرم گفتگو چنان است که در نهایت همان تک‌گویی و تک‌صدایی زنگ اول و دوم باردیگر بازتولید می‌شود. اما در انتها ژست اجرا با دور شدن از فضای واقعیت، تماشاگران را دعوت می‌کند که از چشم‌انداز جهان مجازی، بار دیگر رویا بیند و امر نو را تخیل کند. گویی از شر واقعیت متصلب این روزها فقط باید به چشم‌اندازی مجازی‌شده پناه برد. در همان مکانی که در آغاز محل فرسوده شدن بدن کارگران بود از برای فرآیند توقف‌ناپذیر تولید. حمید پورآذری با اجرایی که تلاش دارد از مناسبات حرفه‌ای تئاتر این روزها دور شود، آنجایی ایستاده که دریغ و امکان گشایش ماست. همان اتصال بدن هنرجویانی که چندان گرفتار منطق بازار نشده و در مکانی نامتعارف به اجرایی نابهنگام مشغول هستند. همان دقایق دوستی و سوبژکتیوته جمعی.
بروشور رو خوندم ولی اسم کار و هنوز نگرفتم. اگه میدونین ممنون میشم راهنمایی کنین.
دلیل قهقهه های دوستان رو در زنگ اول هم نگرفتم. چون تمام مدت بغض وحشتناکی امونمو بریده بود و با خوردن زنگ بالاخره ترکید.
زنگ دوم شبیه اپیزود به قدرت رسیدن دختر کوچک خانواده در نمایش مشق شب بود با این تفاوت که این جا واقع بینانه تر بود و دلیل بسیاری از مشکلات عصبی بی دلبل نسل ما رو توضیح داد.
دیدن این نمایش بیش از هر چیز یاداور لحظات تلخ زندگیم بود و سنگینی باری که با مقایسه خودمون با قبل از این مثلا وقتی تونل زمان و نگاه میکنم بهم دست میده.
واقعا وحشیگری کادر مدارس پیش از سال های ۶۰ منهای ۳ تا این حد نبوده . لااقل تو عکس ها این مشخصه.
یاد بزم رزم افتادم و توصیفات حسین علیزاده از هجوم افراد خشمگین و بداخلاق و بددهنی که میمومدن و هر جایی که لازم میدیدن رو به محاصره خودشون ... دیدن ادامه ›› در میاوردن...
وگرنه آموزش چرا باید با داد و بیداد و توهین همراه باشه اون هم برای بچه های هفت هشت ساله؟
استعاره های فیزیکی در اجرا: کارخانه، پخش آیین نامه انضباطی از بلندگو، متن دیکته، ووو عالی بودن و vR انتهای کار بهترین پایان بندی ممکن.

و اما بنظرم برای اجرای این نمایش فصل خوبی نبود.
زنگ دوم میتونست کوتاه تر باشه یا هر کی میخواست اونجا رو ترک کنه و به سمت امیزود بعدی راهنمایی بشه.
موقعیت شکم نهنگ خیلی خوب بود و کلا پلاتوی عمارت روبرو فضای گرم و فوق العاده ای داره که اصلا دلم نمیخواست به اون زودی ترکش کنم.
ترجیح میدادم قوانین بیشتر روی تماشاگران اجرا میشد و درگیر موقعیت میشدیم.

در نهایت تجربه بسیار خوب هر چند تلخی بود و خوشحالم که دوران مزخرف مدرسه برام تموم شده.
از بازیگران این اجرا کوچیک تا بزرگشون صمیمانه ممنونم و خسته نباشید میگم.
با سپاس از سازندگان محترم این نمایش.


تاتر بسیار طولانی‌ای که یک موضع( نقد) به سیستم آموزشی را به صورت تکراری و غیر خلاقانه چهار ساعت کش داد. حیف وقت و پول ما و انرژی و انگیزه اون نوجوان های نازنین.
حمیدرضا مرادی، فرزاد جعفریان، امیرمسعود فدائی و celine این را خواندند
امیر مسعود و NetHunter این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید