ــــــــ ""خــرمـهـره "" قصه بهره کشی در ناکجاآباد ــــــــ
خرمهره یک طنز شریف و خالی از هرگونه هجو و بی قاعدگیست.
داستان خرمهره حکایت انسانهاییست که زیر سلطه و سواستفاده سلطه گران کمر خم کرده و در یک دور باطل و تسلسل وارِ بهره کشی افتاده اند و راهی برای نجات ندارند.
راه نجاتی ندارند؛ چراکه در دور باطلی از جهل و عقب ماندگی و عدم آگاهی گرفتارند. جاهلان بی علمی که به راحتی بازی میخورند و در کل پروسه ساختن راه آهن در آرزوی کسب یک سکه دوتومانی از ابتدا تا انتها بیگاری داده و در نهایت نیز در حسرت کسب سکه کذایی می مانند.( سکه استعاره از مزد کار آنهاست .)
کارگردان و نویسنده محترم، فرم نگارش و اجرایی جذاب و زیبایی را برای بیان این معضل و بیماری جهانشمول انتخاب کرده اند. طراحی ساده ، اما کاربردی صحنه نیز گواه این
... دیدن ادامه ››
انتخاب بجاست.
صحنه اجرا در یک حلقه دایره ای حصر شده و از نگاه بنده این حلقه دایره شکل، بیان همان دور و تسلسل است که کارگر جاهل که نماد جامعه عقب افتاده است از ابتدا تا انتهای نمایش در این دایره سرگردان است و هرباری که بر حسب اتفاقی از این دایره خارج میشود، مجددا به این دایره باز میگردد.
استفاده از نردبان نیز بجا و کابردی است . نردبان نمادی از پله های ترقی است . کارگر ( جامعه عقب مانده) چندین بار تلاش میکند و پله ها را به سمت بالا و صعود طی میکند، اما باز به جای اول و جایی در پای پله ها قرار میگیرد و هربار که در این نقطه است ، حرکات و بیان و میمیک صورتش جهالت و نادانیش را مشدد و به وضوح نشان میدهد و در واقع عدم صعودش نتیجه همین جهل و بی خردی است.
کلاه نیز در این نمایش معنا و مفهوم زیبا و کارایی دارد. کلاه نمدی و کلاه ارتشی. کلاه نمدی نمادی از عامه مردم است که از قشری متوسط و با فرهنگ و علمی متوسط و با رگه هایی از ساده زیستی و یکرنگی هستند، و کلاه ارتشی نماد قشر خاص جامعه است که یعضا پست و مقام و مرتبه ای نیز دارند. این مفهوم زمانی پررنگ تر میشود که این کلاهها جای خود را با هم ، در سر هر دو قشر عوض میکنند.
این نمایش در ناکجاآباد است و جغرافیای خاصی ندارد تا جهانشمول بودن این بهره کشی و سلطه گری را به بهترین نحو بیان کند.
یکی از ابعاد جالب توجه و جذاب برای بنده در این نمایش، وجه تسمیه "" خرمهره"" به این نام است. طبق تعریفی که در فرهنگ لغات دهخدا و معین آمده؛
"" خرمهره نوعی مهره درشت به رنگ سفید یا آبی است که آن را بر گردن خر و اسب و استر آویزند. ""
طبق این تعریف، آویختن خرمهره نمادی از بیگاری دادن است. ( بلاتشبیه و توهین) و از نگاه بنده، زمانی که در پایان نمایش کارگر یکی از خرمهره ها را بر دهان گداشته و با عجز میگوید: "" گرسنه ام"" گویی طوق بردگی و استثمار را خودخواسته بر گردن مینهد و اذعان میدارد که در آن وانفسا چاره ای جز تحمل فشاز سلطه گران ندارد.
پ.ن اول: صمیمانه از نازنین دوست نادیده ام؛ پرندیس گرانقدر بابت این پیشنهاد سپاسگزارم و خوشحالم که با این پیشنهاد سخاوتمندانه من را در این لذت شریک کرد.
پ.ن دوم: حیف و صد حیف که نمایش زیبا و شسته و رفته ای همچون "" خرمهره"" مخاطب چندانی ندارد و به نوعی مهجور و غریب واقع شده است. به عنوان عضو کوچکی از جامعه فرهنگی و هنردوست، به همه عزیزان توصیه میکنم فرصت دیدن این نمایش را در خانه تاتر ازس دست ندهند.
ـــ پـرنـد محمدی ـــ