در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش خرمهره
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:48:11
امکان خرید پایان یافته
۲۷ تیر تا ۲۲ مرداد ۱۳۹۵
۲۰:۰۰  |  ۱ ساعت
بها: ۱۲,۰۰۰ تومان
سبک
کمدی

گزارش تصویری تیوال از نمایش خرمهره / عکاس: سید ضیا الدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› افتتاح نمایش کمدی خرمهره در حضور بزرگان تئاتر

›› افتتاح نمایش خرمهره در روز یکشنبه ۲۷ تیرماه

›› محسن قصابیان با خرمهره‌هایش به خانه نمایش می‌آید

ویدیوها

آواها

مکان

میدان فردوسی، خیابان موسوی، کوچه محمدآقا، اداره تئاتر
تلفن:  ۸۸۵۹۴۲۸۲، ۸۸۳۰۰۲۷۸

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام
از عزیزانی که هنوز نتوانستند نمایش خرمهره را تماشا کنند پیشنهاد می کنم سه روز آخر اجرا را حتما بروند ببینند نمایش عالی ، حرفه ای ، و حذابی هست
تنها سه روز و سه اجرا باقی مانده است.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ــــــــ ""خــرمـهـره "" قصه بهره کشی در ناکجاآباد ــــــــ

خرمهره یک طنز شریف و خالی از هرگونه هجو و بی قاعدگیست.
داستان خرمهره حکایت انسانهاییست که زیر سلطه و سواستفاده سلطه گران کمر خم کرده و در یک دور باطل و تسلسل وارِ بهره کشی افتاده اند و راهی برای نجات ندارند.
راه نجاتی ندارند؛ چراکه در دور باطلی از جهل و عقب ماندگی و عدم آگاهی گرفتارند. جاهلان بی علمی که به راحتی بازی میخورند و در کل پروسه ساختن راه آهن در آرزوی کسب یک سکه دوتومانی از ابتدا تا انتها بیگاری داده و در نهایت نیز در حسرت کسب سکه کذایی می مانند.( سکه استعاره از مزد کار آنهاست .)
کارگردان و نویسنده محترم، فرم نگارش و اجرایی جذاب و زیبایی را برای بیان این معضل و بیماری جهانشمول انتخاب کرده اند. طراحی ساده ، اما کاربردی صحنه نیز گواه این ... دیدن ادامه ›› انتخاب بجاست.
صحنه اجرا در یک حلقه دایره ای حصر شده و از نگاه بنده این حلقه دایره شکل، بیان همان دور و تسلسل است که کارگر جاهل که نماد جامعه عقب افتاده است از ابتدا تا انتهای نمایش در این دایره سرگردان است و هرباری که بر حسب اتفاقی از این دایره خارج میشود، مجددا به این دایره باز میگردد.
استفاده از نردبان نیز بجا و کابردی است . نردبان نمادی از پله های ترقی است . کارگر ( جامعه عقب مانده) چندین بار تلاش میکند و پله ها را به سمت بالا و صعود طی میکند، اما باز به جای اول و جایی در پای پله ها قرار میگیرد و هربار که در این نقطه است ، حرکات و بیان و میمیک صورتش جهالت و نادانیش را مشدد و به وضوح نشان میدهد و در واقع عدم صعودش نتیجه همین جهل و بی خردی است.
کلاه نیز در این نمایش معنا و مفهوم زیبا و کارایی دارد. کلاه نمدی و کلاه ارتشی. کلاه نمدی نمادی از عامه مردم است که از قشری متوسط و با فرهنگ و علمی متوسط و با رگه هایی از ساده زیستی و یکرنگی هستند، و کلاه ارتشی نماد قشر خاص جامعه است که یعضا پست و مقام و مرتبه ای نیز دارند. این مفهوم زمانی پررنگ تر میشود که این کلاهها جای خود را با هم ، در سر هر دو قشر عوض میکنند.
این نمایش در ناکجاآباد است و جغرافیای خاصی ندارد تا جهانشمول بودن این بهره کشی و سلطه گری را به بهترین نحو بیان کند.
یکی از ابعاد جالب توجه و جذاب برای بنده در این نمایش، وجه تسمیه "" خرمهره"" به این نام است. طبق تعریفی که در فرهنگ لغات دهخدا و معین آمده؛
"" خرمهره نوعی مهره درشت به رنگ سفید یا آبی است که آن را بر گردن خر و اسب و استر آویزند. ""
طبق این تعریف، آویختن خرمهره نمادی از بیگاری دادن است. ( بلاتشبیه و توهین) و از نگاه بنده، زمانی که در پایان نمایش کارگر یکی از خرمهره ها را بر دهان گداشته و با عجز میگوید: "" گرسنه ام"" گویی طوق بردگی و استثمار را خودخواسته بر گردن مینهد و اذعان میدارد که در آن وانفسا چاره ای جز تحمل فشاز سلطه گران ندارد.

پ.ن اول: صمیمانه از نازنین دوست نادیده ام؛ پرندیس گرانقدر بابت این پیشنهاد سپاسگزارم و خوشحالم که با این پیشنهاد سخاوتمندانه من را در این لذت شریک کرد.

پ.ن دوم: حیف و صد حیف که نمایش زیبا و شسته و رفته ای همچون "" خرمهره"" مخاطب چندانی ندارد و به نوعی مهجور و غریب واقع شده است. به عنوان عضو کوچکی از جامعه فرهنگی و هنردوست، به همه عزیزان توصیه میکنم فرصت دیدن این نمایش را در خانه تاتر ازس دست ندهند.
ـــ پـرنـد محمدی ـــ

پرند محمدی عزیز خشنودم خرمهره را دوست داشتید. تحلیل شما را خواندم و دوست داشتم.
به گمان من تیاتر ما بیمار است. سال هاست از بیماری مزمن رنج می برد. این یک واقعیت تلخ است که معدودی از مردم این دیار همچون رمان و داستان و شعر از تیاتر لذت می برند. دوست عزیز بی اغراق هر روز صد هزار نفر از کنار تیاتر شهر می گذرند و نمی دانند این ساختمان گرد که پارکینگ کناری آن حکایتی طولانی دارد، چیست و به چه کار می آید.
هر روز حسرت گذشته را می خوریم. دهه هفتاد که تمام وقت من در تیاتر می گذشت، حسرت دهه شصت و پنجاه را می خوردیم و حالا حسرت دهه هفتاد. تیاتر امروز ما جای تلویزیون را پر کرده. یک تیاتر خورده بورژوا که شبیه مد لباس است.با چند چهره ی مشهور عکس بگیریم و نشستن و برخاستن ش را بنگریم و خشنود باشبم تیاتر دیده ایم.
گمان می کنید چرا سالن های مرسوم را برای اجرای خرمهره نشان نرفته ام. خسته ام از این همه نگاه کاسب کارانه ... دیدن ادامه ›› به تیاتر. تیاتر فقط منبع درآمد نیست. قرار نیست تنها متر تیاتر تماشاگر و کثرت آن باشد.
شما و تنی چند تماشاگر فهیم که همچون کتاب و دیگر محصولات فرهنگی مشابه برای تیاتر هزینه می کنید ما را بس. که شما به تیاتر لطف نمی کنید. برعکس حضور در تیاتر را لازمه ی شهروندی می دانید.
دوستان تیاتری ام با دعوت به دیدن تیاتر می آیند. شاید حق دارند، کثرت آثار ضعیف و بی محتوی، نرفتن تیاتر و یا مجانی دیدن تیاتر را عادت کرده. کاش به گذشته بازگردیم. زمانی که شورای ساخت داشتیم و دیگران می دانستند باید برای تیاتر هزینه کرد تا خشونت، روان پریشی، خود آزاری و دیگر آزاری و هزار معضل دیگر کم شود.
بهر جهت خرمهره را آنها که باید ببینند، دیدند.
دوستان از شلوغی سالن و هرج و مرج دلگیر بودند، نگفتم چرا سالن علی رغم فروش کم تیوال پر بود. نگفتم چرا تماشاگر یکدست نداشتیم. چون آنها حق داشتند. برنامه ریزی کرده بودند و با شناخت پا به سالن کوچک خانه ی نمایش گذاشته بودند. سالنی مهجور. ذکر کمبودهایی که مرا آزار می دهد، دلگیری آن ها را رفع نمی کند. تنها از گروه خواستم حرمت تماشاگر فهیم رعایت شود.
آن چه گفتم نشان یاس نیست. من هنوز امیدوارم. امیدوار به روزهایی که تیراژ میلیونی رمان را ببینم. تیاترهای متنوع و دیدنی به تناسب جمعیت شهرمان باشد، کنسرت ها از زیرزمین نمور به سالن و تلار برسد.
من هنوز می خواهم جنگل برایم مفهوم واژه ی ترس و عدم امنیت نباشد. جنگل می تواند شعاع نور خورشید از نگاه شبنم صبحگاهی باشد. وما که شبنم و باران و نور را به نظاره نشسته ایم.
۱۹ مرداد ۱۳۹۵
دوست عزیز پرند نازنین تحلیل زیبایی داشتید که در انتهای مطلب به اوج می رسد. جناب آقای قصابیان درد دل شما هر روز در جامعه امروزی ما را هم مورد آزار قرار می دهد این اتفاق ناخوشایند و ضعف و زوال نه تنها در تاتر بلکه سایر هنرها بخصوص موسیقی ما را در نوردیده که به نظر امیدی در بهبود دیده نمی شود بقول حافظ قوت دانا همه از خون جگر می بینم
۲۴ مرداد ۱۳۹۵
دوست خردمندم، بهراد گرانقدر
صمیمانه سپاسگزارم بابت این همراهی و حضور ارزنده شما و سایر دوستان بزرگوار و هنردوستم.
همیشه باشید....
۲۴ مرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید