نکتهای که میخوام اشاره کنم اولا نافی ارزش کار کارگردان و مخصوصا بازی آقای شاهونه عزیز نیست ثانیا چیز جدیدی نیست و تو همین صفحه هم دوستانی بهش اشاره کردهاند.
مغز یک انسان ۱٨ تا ۴۰ ساله قادر به "تشخیص و درک همزمان" حـداکـثـر ۱۲۰ کلمه در دقیقه است.
تازه این در صورتی صادقه که اون کلمات و جملات به صورت "خبری" و در حال عادی به گوشش برسه و مثلا در حالت هیجانی، ترس، استرس، درد و امثال اینها نباشه. اگه در طول گفتار، شنونده با گوینده تماس مداوم چشمی نداشته باشه و به هر دلیلی تماس قطع بشه این میزان ۱۲۰ کلمه (بسته به کیفیت و کمیت قطع و وصلها) کاهش پیدا میکنه. تازه همه اینها تنها برای حدود ۱۰ دقیقه اول گفتار مصداق داره یعنی بعد از اون با فرض برقرار بودن بقیه شرایط، ادراک مغز بهصورت خطی و با شیب ملایم کم و کمتر میشه.
حالا فرض کنید ۵۰ دقیقه تمام با رگباری از واژگان و جملات مواجهید که بیامان باید شنیده و لاینقطع "فهم" شوند. کلی ایهام و تلمیح و کنایه و... چاشنی گفتار بازیگر هست از طرفی با زبان بدن او هم طرفید: دستها و پاها و میمیکهای صورت، تغییر تنالیته صدا، چشمهایی که میتازند والبته ابری گاهوبیگاه از توش رد میشه و تَرِش میکنه. به اضافه شلوار و پیرهن بازیگر که مدام ازشون بازی میگیره. بماند که خود موضوع هم به قدر کافی ملتهب و تاثر
... دیدن ادامه ››
برانگیز هست.
نتیجه این که از یک جای کار دیگه وا میدی و بیخیال میشی. طفلک مغز دیگه همراهی چندانی نمیکنه هرچند گوش نهایت سعیاش رو میکنه که چیزی جا نمونه: "میشنوی اما نمیشنوی"
_ چهار جا بازیگر ساکت میشه، قشنگ چشماش رو تو سالن و لای حضار میگردونه و مکث حیاتی میکنه. مغزِ خودش و مغزهای ما نفس عمیقی میکشند و باز رگبار کلمات. منتها دیگه مغز لهیدهتر از اونیه که بتونه کیفیت اصلیشو بهجا بیاره.
:::::::: تهویه نامطبوع محل اجرا و صداهای تقوتوقی که هر از گاهی از طبقه بالا وارد نمایش میشه رو کلا ندید گرفته و وارد این معادلات و نامعادلات نکردم.