اونایی که روز اخر این اجرا رو دیدن فکر کنم دو نمایش با یک بلیط دیدن دومی از اولی هم جذاب تر، که میگم:
ازون نمایشهاست که خیلی گذر زمان رو
... دیدن ادامه ››
حس نمیکنی؛ اگه اهل فیلم دیدن باشی یه جز دیدن خود نمایش، خاطره بازی میکنی؛ نوستالوژ میشی،؛ هی تو دلت میگی عهههه این
از اون نمایشها که اولش مدل خنده های تماشاچیها یه کم رو اعصابت میره ولی اخرای نمایش همون تماشاچیها هم انگار یه کم معذب میشن و حداقل اروم تر میخندن و اخر خندههاشون آه میکشن
از اون نمایشها که آخراش یقه تو میگیره به خصوص که غروب جمعه هم باشه و تیتراژ (بله تیتراژ) پایانی که میره محکم بهت چنگ میزنه و تا ۳ تا سیگار بعدش ول نمیکنه
اما آخر اجرای روز آخر یک پیرمرد آروم آروم و لنگ لنگان رفت به طرف آقای مالکی و دستشو فشرد و باهاش خوش و بش کرد. اما خوب که نگاه میکردی میدیدی این که یک پیرمرد معمولی نیست؛ این زینال بندریه. این جمشید هاشم پور داخل پرانتز جمشید آریاست که دیگه چیزی از ابهتش نمونده
حتی وقتی برای تماشاچیها حرف هم که میزد صداش انگار از ته چاه میومد
اینجوری بود که تو نمایش اول اخر قصه یک سیاهی لشکر عشق سینما رو دیدیم و تو نمایش دوم اخر قصه یک سوپر استار به پایان زندگی حرفه ای رسیده و این دو نمایش با یک بلیط شد یکی از بهترین اجراهای امسال برای من
نفس هر دوشون گرم