در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فیلم من دیه‌گو مارادونا هستم
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:22:00
تو می‌دونی من از چیه مارادونا خوشم می‌آد؟ از اینکه تو زندگیش هیچوقت واقعیت و رویا براش مرز نداشت، وقتی بازی می‌کرد با همه وجودش بازی می‌کرد، پرواز می‌کرد، بازی نمی‌کرد، وقتی معتاد شد یه کوه کوکایین می‌ریخت جلوش د بکش همه چیزو تا تهش می‌رفت، خودشو لوس نمی‌کرد... همه‌اش برای این بود که واقعیت و رویا براش مرز نداشت، اگه هم داشت اون نمی‌تونست مرزشونو تشخیص بده

گزارش تصویری تیوال از نشست نقد و بررسی آوای تیوال فیلم من دیه گو مارادونا هستم / عکاس: نیلوفر علمدارلو

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نشست نقد و بررسی فیلم من دیه گو مارادونا هستم در پردیس چارسو / عکاس: سجاد احمدی مجد

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نشست خبری فیلم من دیگو مارادونا هستم

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› علیرضا علویان: پرکار بودن دلیلی بر کار بی کیفیت نیست

›› بهرام توکلی: لحن طنز آثارم بیشتر می شود

›› ویشکا آسایش: بهرام توکلی با موشکافی فیلم می‌سازد

ویدیوها

آواها

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
افتضاح کاملی بود.
یک وقتی فیلمی اصطلاحا فیلم-فارسی است. طفلکی تکلیفش را از اول با ادم مشخص می کند. تازه خود من از خیلی از این فیلم فارسی ها خوشم هم می اید. اما این که فیلمی ادعای روشن فکری داشته باشد و اوانگارد بازی در بیاورد و فکر کند که خیلی باحال و همه چیز تمام است ولی در واقع از ان فیلم-فارسی ها هم عقب تر باشد ابن دیگر به قول شما "افتضاح کاملی "است. مزخرفترین فیلمی بود که توی این چند سال اخیر دیدم.
۱۲ دی ۱۳۹۴
نمی خواستم زیر این پست مطلبی بنویسم اما لازم دونستم فقط به چند نکته اشاره کنم.
با احترام به نظر همه ی دوستان فیلم بهرام توکلی جزو بهترین فیلم های یک دهه ی اخیر سینمای ایران است. من دیه گو مارادونا هستم سبکی جدیدی را معرفی می کند که نه تنها در سینمای ایران بلکه در سینمای جهان هم شاهد آن نبودیم. اگر معنی افتضاح را برای این فیلم به کار می بریم بهتر است به جای سینما رفتن.بشینیم در خانه و از برنامه های شبکه پویا لذت ببریم.
۲۴ دی ۱۳۹۴
بنده خواندن کتاب را به تلویزیون و شبکه هایی که شما می بینید ترجیح می دهم آقای جعفریان. نظرم هم همچنان همان است که بود. افتضاح کاملی بود. شما نظرتان را بدهید لیکن برای دیگران تکلیف معین نفرمایید.
۲۴ فروردین ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بادکنکی خنده دار
لحن کمیک فیلم "من دیگو مارادونا هستم" لحنی خودانگیخته است و نه تحمیلی. گویی کارگردان تعیین نکرده است که این یک فیلم کمدیست و باید موقعیتهای بامزه در آن ایجاد کرد و دیالگوهای بامزه گفت. موقعیتها در حد شکل گیری تنش، جدی اند. شخصیتها در حد به هم پریدن، جدی هستند. دیالوگ ها در حد استدلال و تحلیل، جدی اند. پس چرا همه موقعیتها و همه شخصیتها اینقدر مضحک هستند و تبدیل به کمدی میشوند؟
در جایی از فیلم بابک با عصبانیت به خواهرش میگوید: "همیشه حرفی را که در جایی نباید بزنیم درست همان حرف را در همان جا می زنیم" و وقتی دو خانواده پر جمعیت را در شرایط بحرانی با چنین ویژگی ای در کنار هم بگذارید موقعیتهایی شکل میگیرد پر از هرج و مرج، پر از حرفهای بی ربط به هم بدون انکه گوش شنوایی پذیرای این حرفها باشد. تشدید این وضعیت به مضحک شدنش می انجامد. درست مثل بادکنک بی قواره ای که هر چه بیشتر باد میشود شکلی خنده دار به خود میگیرد.
اما فیلم در لایه درونی تصویری گزنده و حتی مهلک از اجتماعی ارائه می دهد که بیشتر افرادش غرق در خودخواهی و جلوه گری، فقط و فقط مشغول اثبات حقانبت من درآوردی خود هستند. آنها با بهاته جویی ها و استدلالهای بی ربط ، بی جا و حتی دور از ذهن میخواهند دائما تقصیر را به گردن یکدیگر بیاندازند. این وسط گویی تنها آدمهای عقب مانده ذهنی همچون بابک و پیمان کمی صداقت و وجدان دارند. در این جمع هر که به دنبال خودنمایی بیشتری باشد آسیب زا تر است هم به خود و هم به دیگران. مانند فرهاد نویسنده ای که از اطرافیانش استفاده ابزاری میکند تا هنرنویسندگی از نظر خود عمیقش را به رخ بکشد مانند فرزانه که قصد جدایی از شوهرش را دارد چون شوهر از نظر او سطحی اش هنر پاپ آرت را در طراحی لباس درک نمی کند. خطرناک تر از همه آنها نوبسنده قاتلی است که با استدلالی مبنی بر اینکه ... دیدن ادامه ›› سوژه هایش را که زندگی واقعی آنها را به داستان تبدیل کرده باید بکشد تا مخاطبش متوجه اصل قضیه نشود و ارزش داستان او پایین نیاید.
حماقت این آدمها منجر به مرگ چهار نفر و پایانی تراژیک برای دو خانواده میشود. اما این پایان تلخ، اوج حماقت این آدمها نیست اوج حماقت آنها تحمیل یک پایان خوش به ساختار خود فیلم است. گویی نویسنده قاتل خود به نمایندگی از این اجتماع مضحک، کارگردان فیلم را طناب پیچ کرده و در حالی که خودش 5 قتل و مرگ را منجر شده اما چون نمی خواهد پایانی پر از مرگ را ببیند، کارگردان را مجبور میکند یک پایان خوش و باسمه ای را به فیلم بچسباند.
"اجتماعی که بیشتر افرادش غرق در خودخواهی و جلوه گری، فقط و فقط مشغول اثبات حقانبت من درآوردی خود هستند"
۳۰ آذر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من دیگو مارادونا هستم
یک فیلم فوق العاده شلوغ و پر از دیالوگ های تند و همه شخصیت ها عصبی
اصلا خوشم نیامد
و سر درد گرفتم...
فقط پایانش خوب بود اونم یاد یکی از تئاتر های آنتوان چخوف افتادم " به خاطر یک مشت روبل" گه نویسنده اولش یک پایان تلخ واسش رقم زد بعد آخرش عوض ش کرد-که ایشالله تقلید از اون نباشه چون بی نهایت شبیه بود!!!

شما توقع داری فیلمی درباره دعوای دو خانواده پر جمعیت، پر هرج و مرج و پر سرو صدا به سبک ملو و آرام ساخته بشه؟ جامعه ما پر است از این تنشهای سردرد آور که فیلمساز با زیرکی و ملموسانه ناخوشایندی چنین فضایی را به تصویر کشیده. هر چند فضا پر از آشقتگیست ولی ساختار فیلم منظم و منسجم و در امتداد مضمون قرار دارد.
۲۹ آذر ۱۳۹۴
شلوغی عمدی هست و خوب دراوردن این صحنه ها کار بسیار سختی هست که توکلی با هنرمندی تمام از پسش براومده... شخصا تا حالا چهار بار دیدمش(سه بار در سینما) و هر بار ملذوذ تر شدم اما این که شما خوشتون نیومده به تفاوت سلیق ها برمیگرده
۲۹ آذر ۱۳۹۴
این که پنج نفر هم زمان باهم حرف میزنن اونم با حالت عصبی خب اصلا خوشایند نیست
حداقل یک تنفسی بین این همه هجمه مسلسل ور دیالوگ ها لازم بود
این فیلم به درد کسی میخوره که از جامعه ایران خیلی فاصله گرفته و توی یک جای بکر آروم نشسته و با دیدن این فیلم تنوعی واسش ایجاد بشه...!
نظرات در مورد این فیلم خیلی متفاوت هست و قبول دارم یک فیلم خیلی خاص پسند هست ، من فقط بازی بابک حمیدیان و صابر ابر رو پسندیدم
۲۹ آذر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید