"تو مشغول مردنت بودی ،در تصرف تکرار "
مژگان خالقی را، از نشریه ی تئاتر دانشگاهی ِسالها پیش که مقالاتی را از او درج کرده، می شناسم. از سوابق زیاد او در عرصه ی بازیگری و بعدتر کارگردانی و از جوایزش در جشنواره های متعدد تئاتری، می شود فهمید که او تجربیات ِپژوهشی و اجرایی قابل توجهی دارد که می تواند امروز بر صحنه ی تئاتر از آنها یاری بگیرد و اثری را به صحنه ببرد که درخور چنین سوابقی و اشتیاق ِدیدن نمایش هایش، باشد .
"تو مشغول مردنت بودی"، متنی از کامران شهلایی ست که او نیز تجربه ی نمایشنامه نویسی متعدد ومتنوع و کارگردانی دارد .. این مجموعه وگروه، پیش فرضی ایجاد می کند که قرارست اجرایی قوی و خلاق را برصحنه ببینیم وازاین منظر اثر او را تحلیل ونقد کنیم .
اولین صحنه و فضای ساخته شده، حکایت از تراژدی ِسیاهی دارد که قرار ست محور
... دیدن ادامه ››
نمایش باشد..
مرگ و تاریکی، قتل و کشتار، نشانه هایی اولیه است که می خواهد مخاطب را با جریان ِخویش همراه کند..اما همین سرراست رفتن ِمتن و لو دادن ِموضوع، دیوار ِکشف مخاطب را ترک می اندازد، و آن دریافت ِلایه ایی برای چنین متنی را که از ابتدا غیرخطی و سورئال بودنش اعلام شده، به سطحی می آورد که او را از ارضای ِآنی رخداد در زمان لازم محروم می کند، و بعد از آن مخاطب تنها به دنبال کردن جنبه ی بصری و صوری نمایش واداشته می شود .. اگرچه طرح نمایش می تواند "اوجگیرنده" باشد اما این اوج گیری ِتک مضراب ، ملودی منسجمی را تا پایان همراه ندارد ..
کودکی که زاده نشده ، اما روح ِزنده ی او همواره کابوس مادری ست که باید عذاب بکشد و تاوانی را بدهد که پیامد یک جنایت ست نه یک تصمیم ِآگاهانه و یا موقعیتی..وهمین تمرکز متن که "زاده نشدن" ارحج بر "چرایی زاده شدگی" شده ، به نظر فقدان ِتاثیرلازم را ایجاد کرده است .
تمام آنچه که بر صحنه طبق گفته ی خانم خالقی براساس متد کانتور و تئاترمرگ رخ می دهد شامل فرضهای ابتدایی ست، گریم، لباس، اشیاء و بازیهایی عروسکی که حکایت از جریانی درحیطه ی مرگ و خاطرات کودکی دارند ..که چنین فرمی می تواند به بسیاری از نمایش ها باهمین شکل و سیاق، اطلاق شود.. آنچه که بر صحنه ی قشقایی اجرا می شود، اگرچه پشتوانه ی تجربی زیادی دارد اما چیزی اضافه تر از آنچه تاکنون بر صحنه های متعدد دیده ایم، نیست.. وحتی خلاقیتی را به نمایش نمی گذارد که خود را از این سطح تکرار و یکنواختی بیرون بکشد و جایی تا همیشه در ذهن وخاطره ی تماشاگر اشغال کند .
صرف اینکه کارگردان محترم در حین اجرا وارد صحنه می شود تا وجه دیگری از تعامل فضای مدون صحنه با خارج از آن، ایجاد و یا از پشت صحنه بودن کارگردان، آشنازادیی کند ،تجربه ی کارکردی و موثری برای مخاطب نیست .و اتفاق خاصی دراین زمینه در ذهن و جریان نمایش پیش نمی آید ..
"تو مشغول مردنت بودی "چه در متن وچه اجرا ، "مشغولیت صرفی ست برای تصویری و بصری کردن یک مردن" مردنی که نه تنها در بیان و نظام درونی خود کمترین حد یک تراژدی را همراه دارد بلکه اساسا بعنوان ماهیت ِجنایی و تراژدی، مورد تردید است ...
با آرزوی موفقیت برای خوبانی چون خانم خالقی و جناب شهلایی وگروه محترم شان دراین اجرا و اجراهای آتی
نیلوفرثانی
گروه نقد هنرنت
8 تیر97