در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش میز
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:05:16
امکان خرید پایان یافته
۲۱ اردیبهشت تا ۱۹ خرداد ۱۴۰۱
۱۹:۰۰  |  ۱ ساعت
بها: ۵۰,۰۰۰ تومان
سرکوب یک خانواده شش نفره در یک خانه بسیار کوچک توسط پدر خانواده به علت کمبود امکانات زندگی که با گذر زمان تبدیل به عادت می شود.

- از همراه داشتن فرزندان زیر ۷ سال خودداری نمایید.

اخبار

›› نمایش «میز» در خانه هنرمندان به صحنه می‌رود

مکان

خیابان آیت اله طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی (فرصت سابق)، باغ هنر، خانه‌ی هنرمندان ایران، تماشاخانه استاد عزت‌اله انتظامی
تلفن:  ۸۸۳۱۰۴۵۷، ۸۸۳۱۰۴۵۸

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
در رابطه با نمایش «میز» به نویسندگی و کارگردانی شایان شهرابی

در مسیر فشردگی تمام عیار

نوشته محمدحسن خدایی

منتشر شده در روزنامه اعتماد

نمایش «میز» بازتابی است از فشردگی فضا در یک زیستگاه خانوادگی. این فشردگی در طول اجرا چنان در حال تزاید است که بدن‌ها در یک وضعیت پرتنش ... دیدن ادامه ›› همیشگی نسبت به اشیا و آدم‌ها باشد. اگر این نکته را مفروض بگیریم که «اثر فشردگی» در نهایت می‌تواند به برهم‌ریختن توالی‌های زمانی منتهی شود و از دست رفتن فضامندی را دامن زند، در نمایش «میز» این فشردگی به متراکم شدن زمان، مکان و فضا شدت خواهد بخشید. شایان شهرابی در مقام نویسنده و کارگردان، با نگاهی به نمایشنامه «میز» بهار کاتوزی، تلاش دارد با کاستن از متن و گفتگوهای بی‌سروته خانوادگی، با رویکردی کمینه‌گرایانه به فرمی از اجرا دست یابد که گویا استعاره‌ای است از آن آینده‌ای که از دل بورژوازی مستغلات در حال پدیدار شدن است و بالطبع مشغول بلعیدن تمامی عرصه‌های زیستن بشر امروزی. بنابراین به شکل هوشمندانه‌ای این به تاراج‌رفتگی و غارت فضاهای خصوصی افراد در خانه‌های جدید به نمایش گذاشته می‌شود. اگر مفهوم فضا را با توجه به گفتار فوکو مبتنی بر «بدن، سکسوالیته، خشونت و امر تراژیک» بدانیم، فضای فشرده و در حال انقباض «میز»، از دل برهم‌کنش این نیروها برساخته می‌شود و بتدریج اضمحلال می‌یابد. «میز» در رابطه با خانواده‌ای است مشتمل بر پدر و مادر، دختر و پسر، یک عمو و مردی کمابیش غریبه که در گوشه‌ای از این خانه، مشغول خیاطی است. این ترکیب نامتعارف انسانی در فضای تنگ یک خانه، نشانه‌ای است از اجبار به گذران زندگی. کوچکترین جابجایی‌های به مانند داستان‌های کافکایی، مشمول مشقت، مراقبت و هراس از برخورد با دیگری است. پس بی‌جهت نیست که بدن‌ها کاریکاتوری و گروتسک هستند و تنمای گریز از نگاه خیره دیگران و یافتن ماوا و ملجایی برای اندکی خلوت و کناره‌گیری از هیاهوی جهان اطراف از اصلی‌ترین نیازهای این افراد. اما فضای داخلی این خانه چنان تنگ و فشرده است که فی‌المثل شخصیت دختر برای یافتن فضایی مناسب برای درس خواندن، مجبور است به داخل کمد چوبی برود یا زیر میز پناه بگیرد تا شاید دقایقی از این شلوغی تمام عیار خلاص شود و چیزی بیاموزد.
نمایش «میز» این نکته را عیان می‌کند که چگونه در یک وضعیت غیرانسانی، «زندگی روزمره» بدل به امری خولناک و کسالت‌بار می‌شود. اگر «امر روزمره» را میانجی زندگی فردی با تاریخ کلی جهان فرض بگیریم، این واقعیت غیر قابل چشم‌پوشی است که بدون داشتن یک «زیستگاه» مناسب، اصولا «زیستن» ناممکن خواهد بود و امر روزمره به محاق خواهد رفت. دیالکتیک «زیستگاه» با «زیستن» یکی از مولفه‌های برسازنده مناسبات درونی نمایش «میز» است. خانه‌ای که در اینجا بازنمایی می‌شود فاقد امکانات اولیه برای یک زیستن انسانی است. سرمایه‌داری مستغلات در شهرهای کوچک و بزرگ برای انباشت بیشتر پول، این مصیبت‌ها را بر سر آحاد مردم آورده و آنان را در فضاهای تنگ و تاریک، به دام انداخته تا توهمی از داشتن سرپناه و سکونت را در ذهن خویش بپرورانند. اما آن چشم‌اندازی که «میز» ترسیم کرده به مانند نقاشی‌های فرانسیس بیکن، هولناک است و در چنبره تمام عیار خشونت نمادین. به عنوان مثال فیگور پدر را به یاد آوریم که چگونه در جایگاه اقتدار نشسته و بی‌وقفه دستوراتی در باب زمان شام خوردن و دور یک میز نشستن صادر می‌کند. اینجا هم با همان کلیشه تاریخی « خانواده موفق بر گرد یک میز غذاخوری» مواجه هستیم که قرار است نشانه‌ای باشد از امکان تداوم یافتن نهاد خانواده در جهان معاصر. کلیشه‌ای که در این اجرا هر بار تلاش شده با دفعه قبل تفاوت‌هایی داشته باشد و مثلا فرم قرار گرفتن میز و طرز نشستن افراد را بر گرد آن، واجد تلاطم و خلاقیت کند. اما مناسبات پدرسالارانه همچنان در این خانه بازتولید می‌شود هر چند مقاومت‌های کوچک اعضای خانواده در مقابل این میل فزاینده پدر به فرمان دادن و به انقیاد کشاندن گاهی نمود یابد.
بهار کاتوزی در نمایشنامه «میز» خانواده‌ای را روایت می‌کند که خانه‌شان در معرض خرابی است و به هنگام باد و باران، بی‌پناه در مقابل رطوبت و قطرات آب. اما اعضای خانواده فهم مشترکی از منافع جمعی خویش ندارند و مدام بر سر مالکیت خانه و اینکه چه کسی سازنده این ساختمان در حال ویرانی است، جدل می‌کنند. واقعیت اما این است که برای در امان ماندن خانه و خانواده از گزند مشکلات، می‌بایست دست به ساختار خانه زد و آن را تعمیر کرد. جالب آنکه گویا دختر این خانواده تحصیلاتی در زمینه معماری و عمران دارد و از جانب پدر و پدر بزرگ به هیچ انگاشته می‌شود. چراکه پذیرفتن خطای آغازین در ساختن خانه امری خطرناک و نابخشودنی است. شخصیت‌های نمایش «میز» نامتعارف هستند اما شاید عجیب‌ترین آنان «عمو» باشد. مردی که مدام با گفتارهای به نسبت طولانی در مقایسه با دیگران، جملاتی حکمت‌آمیز در باب زندگی بیان می‌کند. شایان شهرابی در اجرای نمایش «میز» به گفتار «عمو» میدان می‌دهد تا در طول اجرا بیش از دیگران حرف بزند در نتیجه اغلب گفتگوهای نمایشنامه بهار کاتوزی کنار گذاشته می‌شود. دراماتورژی متن نمایشنامه از کلام می‌کاهد تا آن فضای فشرده و تنگ داخل خانه ساخته شود. نمایش «میز» این حقیقت را بازتاب داده که چگونه کرامت انسانی این روزها با هجوم بورژوازی مستغلات به عرصه‌های مختلف زیست بشری، به مخاطره افتاده است. اجرا تلاش نمی‌کند از این فضای فشرده و ملال‌زده بیرون آید، چراکه نیروی چندانی برای مقاومت در مقابل این خوارشدگی در خود نمی‌یابد. بدن‌هایی که در یک «نا-وضعیت» گرفتار آمده‌اند و حداکثر کنشی که برای رهایی از خود بروز می‌دهند به مانند پسر خانواده چیزی است شبیه خزیدن به فضای کوچک حمام و بالا و پایین پریدن با موسیقی الکترونیک. اما طنز ماجرا اینجا است که فضای مشترک حمام و سرویس بهداشتی، حتی این خلوت را از پسر دریغ می‌کند چراکه بالاخره یکی از افراد خانه برای قضای حاجت به این مکان مراجعه خواهد کرد.
نمایش «میز» جهان خودبسنده‌ای را می‌سازد یادآور زندگی افراد در حاشیه‌های شهر. زیستگاه‌هایی که در این حاشیه‌ها ساخته شده‌اند تاب مقاومت در مقابل جریان سرمایه را ندارند و روزانه از ابعادشان کاسته می‌شود. بازیگران نمایش «میز» با آن تقلا کردن‌های بی‌حاصل، به شکل دائمی در معرض هجوم سرمایه‌داری و همچنین بلایای طبیعی چون طوفان و سیل هستند. شبیه فیگورهای در حال رنج کشیدن نقاشی‌های بیکن که به گوشه‌ای از جهان حاشیه‌ای پرتاب شده و حتی با فریاد کشیدن‌های مدام کسی قرار نیست صدایشان را بشنود. دوزخی این جهانی که هر نوع فردیت را به محاق برده و نیروهای حیاتی بدن را در اصطکاک همیشگی با بدن‌های دیگر، مستحیل می‌کند. از یاد نبریم که سوژه مدرن به حداقلی از خلوت و تنهایی احتیاج دارد تا فردیت خویش را بسازد. نمایش «میز» نشان می‌دهد که این تنهایی و خلوت ناممکن شده است. در مقابل دیرزمانی است که شکاف‌های اجتماعی و سیاسی در جهان معاصر به مرز خطرناکی رسیده و حتی استعاره خانواده موفق و سالم که بر گرد یک «میز» می‌نشستند و در باب علائق‌شان گفتگو می‌کردند به امری دور از دسترس بدل شده است. نهاد خانواده این روزها بحرانی است و محل نزاع والدین و فرزندان. با آنکه این نهاد اجتماعی همچنان یکی از آخرین سنگرهای مردمان مستاصل و بی‌پناه است اما زیر هجوم نیروهای ویرانگر، نفسش به شمارش افتاده است.
در پایان می‌بایست این نکته را متذکر شد که اجرای نمایشی چون «میز» را می‌توان صدایی تازه از نسل نو رسیده تئاتر این مملکت دانست. بازیگرانی جوان و کم تجربه که با تمرین زیاد و طولانی، توانسته‌اند در خدمت اجرا باشند و سیاست‌های اجرایی مورد نظر کارگردان را به نمایش گذارند. نمایش «میز» استعاره‌ای است از آینده‌ای که با سرعت به سمت ما می‌آید تا خانه‌های ما حقیرتر شود و زیست‌ ما ویران‌تر. در این فشردگی رو به تزاید شاید دیگر جایی برای یک «میز» نباشد و این آغاز به بیرون جهیدن و یافتن یک زیستگاه انسانی‌تر است.


انگار هر چه نمایش دارای المانها و رمزها، این روزها "عالی" " حتما ببینید" زیاد داره
کاش رمز درون نمایش باشد
یاد روزی که با جناب رفیع (شاعر گرانقدر) نمایشی را دیدم افتادم که گفتن آخه چه اصراری به این نمایشهاست؟
بگذریم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
میز یک زبان است که فقط روایت میکند و از تبلیغات و شعارزدگی فراری‌ است.
آلتوسر بنا به مطالعه مارکس بر این گمان است که هر نظام اجتماعی برای بقا و ماندگاری اش، ناگزیر از بازتولید است. در این میان نهادهایی مانند خانواده و رسانه که هر ۲ مورد نظر این نمایش هستند بازوهای این بازتولید هستند، اما بازتولید چه؟ ایدئولوژی، چه ایدئولوژی؟ سرکوب . به نقل از ایگلتون " همانند مرحله ی آینه‌ای در مراحل رشد کودک در روان کاوی لَکان که بچه خردسال در مواجهه با ایماژ خویش در آینه، درک و شناختی نادرست از خود پیدا می کند که طی آن می پندارد شخصیتی کامل و یکپارچه دارد و سعی می کند به این سوژه خیالی تبدیل شود، در قلمرو ایدئولوژیک نیز سوژه‌ی انسانی از وضع راستین پراکندگی یا تمرکزگریزی خود فراتر می رود و تصویری منسجم و تسلی بخش از خود می یابد که در «آینه ی» گفتمان ایدئولوژیک مسلط بازتاب پیدا می کند...." در واقع در همین بازتولید و فراخوان است که مردسالاری و پاتریمونیالیسم شکل میگیرد و نظام پدرسری از آن سردر‌میاورد، مرد فعال و قوی می‌شود و ارث می‌دهد و زن فرومایه و پست می‌شود و اصطلاح جنس دوم را به جان خود می‌خرد، همانند زن خانه دار و دختر در حال تحصیل نمایش که چیزی جز یک نماد نیستند. از سوی دیگر لاکلا و موفه به تاسی از فوکو معتقدند قدرت چیزى نیست که در دست برخی وجود دارد و در دست بعضى‏ها نیست، قدرت چیزى است که جامعه و سوژه‌ها را تولید مى‏کند، در واقع قدرت به مثابه مویرگی در بدن انسان می‌ماند؛ هم در جزءجزء جامعه انسانی تنیده شده است، و هم حیات و بقاء جامعه بدان وابسته و محتاج است.
نمایش با دیالوگهای کوتاهش گویی اصلا دیالوگی ندارد چون زبان در آن نقشی ندارد، زبان عنصر ارتباطی‌است اما در میز ارتباطی وجود ندارد و این به خوبی در نمایش گنجانده شده، خود میز یک زبان است، در نخست جایگاهش را دارد، سپس بلند می‌شود و پس از آن تنها پایه است و این فقط توسط مرد ساخته می‌شود یعنی زبان فرادستی در مقابل فرودستی، یا استیلای گفتمان حاکم بر محکوم. نمایش به خوبی این فضای کوچک ویرانگر را به تصویر می‌کشد فضایی که هرکس نماینده‌ای دارد، ... دیدن ادامه ›› بوروکرات، کارگر، خانه دار، دانشجو و نسل جوان ... خانه مکعبی کوچک نمادی از یک جامعه است، جامعه‌ای که تحت پدرسالاری به توتالیتریسم منجر می‌شود، انقیاد ذهن و بدن به خوبی در نمایش مشهود است و روند کند نمایش کاملا تعمدی و هوشمندانه است، "بله قربانگویانی" که در خانه وجود دارند بندگانی هستند که در سر کلاس درس، سر کار، در مترو و مهمتر از همه آن در جامعه وجود دارند. میز نمایشی متهورانه و موفق است که برای من تماشای نابودی سوژه استعلایی و در مقابل مرگ فاعل شناسا همچون یک روایت توصیفی و بدون شعارزدگی لذت بخش بود. برقرار و پراجرا باشید حتما در آینده کارهایتان را تماشا خواهم کرد.
پی نوشت به توصیه دوستان تا انتها نشستم و چند دقیقه‌ای در تنهایی لذت بردم تا آنکه محترمانه به بیرون هدایت شدم.
ممنونم از نوشته زیباتون و دیدن میز?
۰۴ خرداد ۱۴۰۱
شایان شهرابی
ممنونم از نوشته زیباتون و دیدن میز?
سلامت باشید جناب شایان شهرابی عزیز
۰۴ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید