اریک امانویل اشمیت یک داستان فلسفی بسیار هوشمندانه و ساده، در ارتباط با دوستی غیرمتعارف بین پسربچهای یهودی و پیرمردی خردمند و عارف را به زیبایی به تصویر کشیده است.
موسیقیهای نمایش: زار : محمدرضا علیقلی La Vie En Rose (Louis Armstrong) sous le ciel de paris (Edit Piaf) Dernière Danse (Indila) The Doorway
این نمایش با بازیگران آلمانی از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۶ اجرا و کاندید بهترین اجرا در ایالت غرب آلمان شدهاست.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام به همه
من فیلم این نمایش رو دیدم؛
در مجموع حس بدی نسبت بهش نداشتم، ولی حس خوب خاصی هم در من برنینگیخت؛ یعنی نه از بعد تراژیک نه دراماتیک و نه از بعد عرفانی و معنوی؛
بازیها متوسط بودن (البته به نظرم، متن هم بازیهایی که میخواست در همین حدود بود.)
گذارهای بیوقفه صحنهها و نورپردازی چابکی که بهش کمک میکرد رو دوست داشتم؛
در مجموع نظرم متوسط رو به پایین بود، یا به عبارتی، نمره ۲.
حقیقتش کتابش انقدر خوبه که هیچ فیلم و تئاتر و فیلمتئاتری نمیتونه به گرد پاش برسه... واقعاً کتاب شاهکاره.
چه جالب .. خیلی ممنون
من با خودم این احتمال رو هم دادم که شاید برای مخاطب اروپایی که دو تا اقلیت مسلمون و یهودی رو دور و بر خودش حس کرده، بدون اینکه از تک تک و تقابلشون سر در بیاره، جذابیتی داره که مثلا برای من نداره؛ ولی خب باز نتونستم مطمئن بشم که این احتمال قابل اعتناست؛ یعنی یه کم که خودم رو جای اون میذاشتم هم باز در نمیومد برام؛ یه جاهاییش که میتونست درخشان باشه، مانیفست-طوری بود.
حالا که شما گفتین اصل جذابیت در کتابشه خب قضیه قدری فرق کرد:)
یکی از بهترین ترین ترین تئاترهایی که دیدم..و نیم ساعت بدون وقفه باهاش اشک ریختم.
به نظر من عرفان و شیوه ارتباط با اون و در نهایت لذت واقعی از زندگی، حلقه گمشده تک تک لحظه های نابیه که ما توی این جهان میگذرونیم و این توی نمایش موسیو ابراهیم به مخاطب یادآوری میشه انگار.
قسمت های آخر نمایش و تصویرسازی قونیه و سماع صوفی ها و عروج.. وای که بالاترین کیف دنیا رو به من داد و قلبم رو بعد از مدت ها واقعا صیقل داد و روشن کرد! ^_^
یک دنیا ممنونم آقای جلالی، امیدوارم سلامتیتون هر چه زودتر برگرده.
کوچکتر از اون هستم که بخوام در جمع بزرگان این کار رو نقد کنم و صرفا دوست دارم نظر شخصیم رو به اشتراک بذارم.
"موسیو ابراهیم" برای من تجلی هنر بود. علیرغم اینکه نسبت به برخی مفاهیم مطرح شده در متن گارد داشتم و دارم، ولی هوشمندی کارگردان و همچنین بازی های فوق العاده به حدی من رو جذب کرد که در تمام طول نمایش داشتم لذت میبردم. بازی ها بدون هیچ اغراقی عالی بودن، نور، صدا و دکور بسیار هوشمندانه انتخاب و طراحی شده بودن.
فقط تنها نکته ای که کمی آزارم داد، سعی در کمدی کردن اثر با بعضی دیالوگ ها بود که به نظرم سطح کار رو کمی پایین آورده بود. به نظرم میشد زیباتر این کار رو انجام داد. برای مثال نامه عبدالله خیلی خوب بود ولی متاسفانه طولانی شدنش باعث خستگی مخاطب (مخصوصا مخاطبی که به زبان ترکی مسلط نیست) میشد.