این نمایشنامه ساعات پایانی زندگی صادق هدایت را روایت می کند. هدایت روزهای پایانی عمر خود در اتاق کوچک یک مسافر خانه واقع در پاریس سپری می کند. روایت روح شکننده ایست که صدای سوت آزارش می دهد. جغدی که روزگاری او را به اوج برده آزاد می کند با تمام تکه فکرهایی که از غرب بر جامه اندیشه اش وصله پینه شده هنوز خود را یک ایرانی می داند. نویسنده ای که بارها به مخلوقاتش درس انتحار داده اکنون و در این فضا به دنبال راهی برای پایان داستان خود می گردد. روایت عشق نویسنده ایست که چشم پوشید از احساسش و معشوقش را حتی در سطرهای داستان ها نیز به آغوش قهرمانش نسپرد. روایت آزرده مردیست که شانه هایش زیر بار حرافان بی عمل خم شده و طریق آزاد زیستن را خوب می شناسد. «مسافراتاق شماره ۳۷» مستخدمی دارد که بیش از اینکه جوهر داستانش خشک شود می سوزد. زنی که برای ملاقات می آید و «مسافراتاق شماره ۳۷» او را دوست دارد. اما بیش از آنکه حضورش خاطره شود تمنایش در سطل زباله زیر میز تحریر مچاله می شود. سایه های زندگیش زیر نور آتش کاغذها جواب سوالاتی است که از او داریم. نمی دانیم چرا، هر چه هست می دانیم او را با همین تاریکی و روشنای محزونش دوست داریم...
لینک شبکههای مجازی سالن مهرگان: تلگرام و اینستاگرام