ما دو برش از زندگی عبدالحسین نوشین (از بنیانگذران تیاتر نوین ایران) را میبینیم. در پردهی اول که در سال ۱۳۳۱ و در تهران میگذرد، ما با عبدالحسین نوشینی مواجه هستیم که از زندان فرار کرده و منتظر است تا دوستانش او را از کشور خارج کنند. هدف از این خروج ـ که خروجی موقتیای است ـ این است که تا مدتی در کشور نباشد و بعد از مدتی بتواند به ایران بازگردد و کار تیاترش را از سر بگیرد. در این برش ما شاهد روایت او از اتفاقاتی هستیم که در سالهای دههی ۱۰ و ۲۰ بر او رفته. در پردهی دوم نمایش که در مسکو و به سال ۱۳۴۹ میرسد مصائب نوشین تا زمان مرگ دیده میشود.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
من سر بریده ی کلنل را دیدم ... منم مثل بقیه ی مردم سر بریده ی کلنل رو دیدم و اشک ریختم ... موزیک ژاندارمری با نوای محزون و غم انگیزش نواخته میشد .
همه خیس اشک بودن اما کسی جرئت اعتراض نداشت . لحظه به لحظه مردم بیشتری به جمعیت اضافه می شدن ، جمعیتی که شهر تا حالا به خودش ندیده بود.
همه می دیدیم که عاقبت وطن پرستی کلنل محمد تقی خان پسیان به کجا کشید . تو این خاموشی خونش داشت پایمال می شد . اون انقلابی شجاعی بود . و من هیچوقت دیگه آدمی مثل اونو ندیدم . تو دلم از خودم پرسیدم می شه اون روزی که می میرم ، منم عین این مرد تشییع بشم ؟؟ مردم بیان برام اشک بریزن ؟؟