در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فیلم‌تئاتر پرتره‌ی مرد ریخته
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:24:02
ما دو برش از زندگی عبدالحسین نوشین (از بنیان‌گذران تیاتر نوین ایران) را می‌بینیم. در پرده‌ی اول که در سال ۱۳۳۱ و در تهران می‌گذرد، ما با عبدالحسین نوشینی مواجه هستیم که از زندان فرار کرده و منتظر است تا دوستانش او را از کشور خارج کنند. هدف از این خروج ـ که خروجی موقتی‌ای است ـ این است که تا مدتی در کشور نباشد و بعد از مدتی بتواند به ایران بازگردد و کار تیاترش را از سر بگیرد. در این برش ما شاهد روایت او از اتفاقاتی هستیم که در سال‌های دهه‌ی ۱۰ و ۲۰ بر او رفته. در پرده‌ی دوم نمایش که در مسکو و به سال ۱۳۴۹ می‌رسد مصائب نوشین تا زمان مرگ دیده می‌شود.

- مناسب برای مخاطبان بالای ۲۵ سال.

دسته‌بندی
بزرگسالسیاسی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
raha tehrani (rahatehrani)
درباره نمایش پرتره ی مرد ریخته (برگه وابسته) i
پرتره مرد ریخته یک مونولوگ چند وجهی با بازی هنرمند باسابقه نمایش و تصویر، اصغر همت است و به خوبی می تواند تماشاگر را، در سالن دلپذیر سنگلج که متاسفانه از لطف اهالی و تماشاگران حرفه ای تیاتر، مهجور مانده! مشتاق نگه دارد. به خصوص اگر علاقه مند به آثار و زندگی نویسندگان تاثیرگذار ادبیات نمایشی باشید، چنانچه حداقل در بین جوانان، از طیف دانشجویان، به خصوص هنری، انتظار می رود! تیاتر را نه به مثابه تفریح صرف، که انگیزش تفکر بدانند، چه تنها در سالنهای شیک و اداهای روشنفکری خلاصه نمی شود. نقد حرفه ای نمایش را دوستان صاحب نظر ارایه کردند.سپاس از اصغر همت، و تمامی دست اندرکاران نمایش پرتره مرد ریخته، که شبی آرام و لذت بخش را بر من روا داشتند.
پرند محمدی، پرندیس و شادی بهرامی این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
وحید عمرانی (vahid60)
درباره نمایش پرتره ی مرد ریخته (برگه وابسته) i
«غروب در غربت»

(به چاپ رسیده در روزنامۀ فرهنگ و هنر صبا 95/5/10 شمارۀ 581)


گه ملحد و گه دهری و کافر باشد / گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد

باید بچشد عذاب تنهایی را / مردی که ز عصر خود فراتر باشد

(دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی)

اگر از بنده خواسته شود که تنها به یک اتفاق فرخنده ... دیدن ادامه ›› در شش ماهۀ نخست سال 95 در تئاتر ایران اشاره کنم همانا از به اجرا بردن «پرترۀ مرد ریخته» در تماشاخانۀ سنگلج یاد خواهم کرد. نمایشی که وجودش در اوضاع و حال و روز کنونی تئاتر بسیار لازم و مورد نیاز بوده و خوشبختانه مجال یافت تا تقریباً به موقع بر صحنۀ تئاتر، پرده از چهره برگیرد و تشنگان واقعی این هنر را سیراب سازد. عبدالحسین نوشین یک شخصیت چند وجهی و هنرمندی استثنایی و تأثیر گذار در تاریخ هنر ایران است. بازیگری قابل، نویسنده ای خوش ذوق، محققی خستگی ناپذیر، ادیب، کارگردان، طراح، شاهنامه پژوه، یک آغازگر و ... عناوینی هستند که با اطمینان می توان به شخصیت و توانایی های گستردۀ او نسبت داد و می توان گفت که بی شک نوشین مردیست که اگر نبود، تئاتر ایران از جایگاه ملی و بین المللی فعلی خود بی بهره بود. وی فارغ التحصیل رشته های تئاتر و زبان و ادبیات فرانسه از کشور فرانسه، همچنین دارای درجۀ دکتری از دانشکدۀ ادبی ماکسیم گورگی مسکو می باشد. نوشین بنیانگذار تئاتر فردوسی و تئاتر فرهنگ بوده و تئاتر سعدی را نیز از زندان، هدایت و رهبری می کرد. اگر چه امروزه شهرت و شناخت او بیشتر بر اساس نویسندگی کتاب «هنر تئاتر» است اما کتابی ارزشمند به نام «واژه نامک» دارد که فرهنگ واژه های دشوار شاهنامه است و توسط انشارات معین در سال 85 به چاپ رسیده، همچنین در تصحیح شاهنامۀ چاپ مسکو نقشی پر رنگ داشته و در هشت جلد به تصحیح این سترگ ترین اثر ملی و ادبی ایران پرداخته است.

در دوران پهلوی و همچنین دهه های آغازین انقلاب به دلایل متعدد امکان پرداختن به شخصیت و جایگاه رفیع عبدالحسین نوشین فراهم نبود اما خوشبختانه در حال حاضر شاهد تئاتری هستیم که شش دانگ دربارۀ وجوه کثیر شخصیتی اوست. غلامحسین دولت آبادی و آراز بارسقیان پس از ترکیب موفقی که از خود در تکیه بر دیوار نمناک نشان دادند این بار در «پرترۀ مرد ریخته» بسیار دقیق و دغدغه مند به زندگی این شخصیت مهجور و مظلوم تئاتر ایران می پردازند. مردی که کاملاً شایستگی آن را داشت که طبق آرزوی کاراکترش در نمایش همچون محمدتقی خان پسیان در غرقاب اشک ها، تحسین ها و عشق مردمش با افتخار و یاد نیک در وطن خود به خاک سپرده شود اما افسوس ... این نمایش طبق توضیحی که در بروشورش آمده مکاشفه ای است در زندگی عبدالحسین نوشین؛ بنیانگذار تئاتر نوین ایران، که این فضای مکاشفه وار را در شیوۀ اجرایی و انواع طراحی های این نمایش نیز شاهد هستیم. از معدود اجراهایی است که بر تمامی عناصر نمایشی در آن توجه دقیق و ویژه اعمال شده است. نور و موسیقی در این نمایش به کاراکتر و پرسوناژ تبدیل می شوند، موسیقی بسیار دقیق و به جا عمل می کند و فضای مورد نظر را بازسازی و محسوس می نماید و حتی در فقدان خود در پردۀ دوم بازتابی از یأس، سردی و افول است. موسیقی در پردۀ اول به منزلۀ مفاصل متصل کنندۀ اجزای کالبد اجرا به یکدیگر عمل می کند و حالتی نظام بخش و فرم دهنده دارد. طراحی دکور، لباس و میزانسن ها نیز سنجیده، فکر شده و به اندازه است چنانکه در طراحی صحنۀ پردۀ اول رنگ ها و تنوع شان بارز اما در پردۀ دوم رنگ سفید غالب است که تفاوت حالت فضاهای تهران و مسکو را در تضاد حال و هوای گرمی و سردی اتفاقات و همچنین طبیعت اقلیم ها به تصویر می کشد. تفاوت امیدی که در پردۀ اول است با یأس و سقوطی که در پردۀ دوم رخنه می کند، همچنین فضای مرگ آور بیمارستان برای مریضی که از او قطع امید کرده اند.

مکان اجرای این نمایش؛ تماشاخانۀ سنگلج بر اساس هر ماجرایی که انتخاب شده باشد به دلیل قدمت بیش از نیم قرنی که دارد به خوبی و بدون هیچ پیرایه ای نمایشی را که روایت برهه ای از تاریخ است در دل خود می گنجاند و کلیت اثر را مانند آب در ترک زمین بیابان به خود جذب می کند. روح تاریخی و جای پای بزرگان تاریخ نمایش ایران در سنگلج، فضای بسیار مناسب و مساعدی را برای جلوه گری موضوع این نمایش فراهم و مهیا گردانیده است.

و اما حضور صحنه ای اصغر همت در این اثر اجرایی مقوله ای است که جا دارد به طور جداگانه و مستوفی به آن پرداخته شود. انتخاب درست این بازیگر کارکشته چه از نظر شباهت نسبی ظاهری به نوشین و چه از لحاظ قدرت بازیگری ناشی از علم و تجربه موجب شده که متن این مونولوگ یا مونودرام از لونی دیگر بر صحنه جان بگیرد و پر رنگ تر به منصۀ ظهور برسد. تنها کافیست به تفاوت های بازی او چه از لحاظ ژست های جسمانی و چه از نظر تغییرات ریز در صدا و حرکات را مابین پردۀ اول و دوم که مشتمل بر جوانی و پیری نوشین است مد نظر قرار دهید تا متوجه منظور سخن بنده بشوید. گذشته از آن بازی در قالب سایر شخصیت های ماجرا آن هم در قالب روایت گونۀ اثر به طوری که از کار بیرون نزند، مقوله ای است مهم که مهارت زیادی می طلبد، همچنین بر آگاهان فن نمایش پوشیده نیست که هشتاد دقیقه مونولوگ گفتن چه مصائبی را برای بازیگر در پی دارد و تا چه حد به مهارت و زبردستی از نظر حافظۀ دقیق و قوی، توانایی جسمی، حفظ و تغییرات ناگهانی حس ها و ... نیازمند است. اصغر همت الحق به خوبی از عهدۀ همۀ این دشواری ها بر آمده و یک بازی استادانه و سرشار از ظرایف و دقایق بازیگری را به نمایش می گذارد و جدای از آنکه آموزه های استادان جاودان هنر تئاتر از جمله استانیسلاوسکی در آن مشهود است، تماشای آن می تواند به منزلۀ کلاسی آموزشی برای دانشجویان و هنرجویان بازیگری به شمار رود.

در متن نمایشنامه، انتخاب برهه ها بر اساس نمودار یک سیر نزولی طراحی شده اند و این به جاست چون در کلیت زندگی نوشین نیز چنین اتفاقی می افتد؛ کورسویی از امید که به یأس منجر می شود. نوشین ضربۀ بزرگ زندگی خود را از سیاست می خورد، عنصری که در لابه لای سطور نمایشنامه بدون اینکه حالت گل درشت به خود بگیرد به آن پرداخته شده و تأثیر این زهر کشنده در مرگ تدریجی هنرمند نگون بخت به خوبی مشاهده می شود. پایان دادن پرده های نمایش با شعر «داروگ» نیما یوشیج و تلاقی های مفهومی این شعر با زندگی و سرنوشت نوشین نیز بسیار در متن و اجرا خوش نشسته است که شباهت های آغازگرانه و تحول گرایانۀ نیما و نوشین در این مبحث بی ربط و تأثیر نیست.

سه ماه تحقیق صاحبان اثر و دو ماه فرصت گذاشتن برای نوشتن، نتیجۀ نسبتاً خوبی به دنبال داشته زیرا بازیگر هر چقدر هم پرتوان باشد اگر متن خوبی در کار نباشد نمی تواند تماشاگر را با اثر همراه نگاه دارد، آن هم با کاری که یک بازیگر بیشتر ندارد و این همراه ماندن مخاطب تا پایان اجرا نشان از متن خوب و دارای استانداردهای دراماتیک لازم برای اجراست. هر چند معضل تماشاگران کم تعداد این تئاتر همچون خاری به چشم فرو می رود و بغضی به گلو در می آویزد که چرا تئاتری که تا این حد دیدنی و دغدغه مند است باید اینطور مهجور بماند و مردم قهقه زدن در پای نمایش های آزاد آتراکسیونی را به تماشای آن ترجیح دهند!

این نمایش اگرچه به طور خاص به تاریخ هنر تئاتر ایران و یکی از چهره های بارز و اثر گذار آن می پردازد اما پتانسیل آن را دارد که تنها به مخاطب خاص محدود نشود؛ زیرا نمایشگر برهه ای حساس و قابل تأمل از تاریخ ماست. تاریخی که اگر مطالعه و دنبال شود از بهترین معلمان بشریت برای تکرار نکردن اشتباهات گذشته و رسیدن به فردایی روشن تر برای کشوری خواهد بود که تا کنون توانسته است با تکیه بر فرهنگ غنی ادبی، عرفانی و هنری، بساط بی بساطی خود را در تندباد های مخوف تاریخ، حفاظت و پاسبانی کند.

بر بساطی که بساطی نیست

در درون کومۀ تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست

و جدار دنده های نی به دیوار اتاقم دارد از خشکیش می ترکد

- چون دل یاران که در هجران یاران -

قاصد روزان ابری؛ داروگ! کی می رسد باران؟


منتقد: وحید عمرانی
آراز بارسقیان (arazbr)
درباره نمایش پرتره ی مرد ریخته (برگه وابسته) i
۳ - مهر - ۱۳۹۵
تئاتر در خدمت تاریخ ِ تئاتر
نقدی بر نمایش “پرتره ی مرد ریخته “
به نویسندگی و کارگردانی آراز بارسقیان و غلامحسین دولت‌آبادی
المیرا نداف: ” پرتره ی مرد ریخته ” در انتخاب سوژه دغدغه مند است :
تئاتر است برای تئاتر .
“پرتره ی مرد ریخته ” در انتخاب فرم . شیوه روایی جسور است :
مونولوگ ؛ البته با شکستن برخی از چهارچوب های کلاسیک .
” پرتره ی مرد ریخته ” در انتخاب بازیگر ، یکی از بهترین ها را انتخاب کرده است :
بازیگری ... دیدن ادامه ›› که سوژه را زیست کرده است ، حداقل با یک نسل فاصله ، روایت را از دهان شخصیت های واقعی شنیده است و بهره اش از شیوه استانیسلاوسکی در این نقش بسیار اعجاب انگیز بود .
داستان عبدالحسین نوشین را بگویی ، آن هم از زبان خودش و با بازی اصغر همت ، هم جسارت می خواهد و هم فهم و شعور تئاتر ، دانستن تئاتر با همه ابعاد هنری ، تاریخی و گاها سیاسی اش .
نویسندگان “پرتره مرد ریخته” در نوشتن نمایشنامه نیمی از مسیر را طی کرده اند ، درست و اصولی . روایتگری بخشی از زندگی نوشین از زبان خودش ، با فلش بک های بی نظیر ، بی آنکه خط روایت بشکند و بی آنکه گره ها ، گره کور شوند و بی آنکه به ریتم و ضرب آهنگ نمایشنامه خدشه ای وارد شود . مطرح کردن صورت مسئله ، گسترش سوال و بسط دادن آن ، طرح پی رنگ ها و خرده پی رنگ های مستند ، رساندن نقطه عطف و نهایتا حل مسئله : نقطه پایان نمایشنامه .
حال در اجرای چنین متن خوبی آن هم به شیوه مونولوگ ، انتخاب بازیگر ، طراحی صحنه و نهایتا طراحی میزانسن حداکثر کاری است که بر دوش کارگردان است به ویژه زمانی که بازیگر مورد نظر یکی از بهترین انتخاب ها برای پرسوناژ مورد نظر باشد و در نتیجه کارگردان کارش راحت تر هم می شود .
آراز بارسقیان و غلامحسین دولت‌آبادی در شیوه ی کارگردانی و عملکرد تئاتری شان احتمالا برای انطباق سوژه بر ابژه ، از ” هنر تئاتر ” نوشین بهره ی فراوان برده اند و تلاش کرده اند که آموزه های او را به عمل درآورند و تا حد قابل قبولی نیز موفق بوده اند .
تنها کاش به بازیگر توانایی که در اختیار داشتند ، به طراحی صحنه ساده و خوب شان و به موسیقی همراه با اثرشان اعتماد لازم را داشتند و به زعم من به دام ادا و اطوارهای مونولوگ های شبه مدرن یا به قول برخی پست مدرن و امپرسیونیستی* (!) نمی افتادند . بهره بردن اگزجره از نور را می گویم . تا این اندازه به نور بها دادن و حتی تا مرز پرسوناژ دار شدن ، پیش بردن اش جدا از اینکه خارج از چارچوب های کلاسیک اجرای مونولوگ است ، نمایش را از ریتم می اندازد ، سرعت ضرب آهنگ ها و سر ضرب ها را بالا می برد ، فرصت نشست دیالوگ ها و اکت ها در ذهن و باز شدن گره ها را به مخاطب نمی دهد و نتیجه می شود که اگر مخاطب نوشین را بشناسد ، با این ریتم خسته می شود و آزرده و اگر نشناسد ، ریتم ، فرصت شناخت را از او می گیرد . این طراحی نور به مخاطب نوع دوم تنها یک صحنه زیبا که با یک بازی خوب همراه شده را ارائه می دهد و قصه و لایه های اصلی اش در این میان استحاله می شوند .
” پرتره مرد ریخته ” با همه آنچه در پاراگراف بالا رفت ، شریف است ، سوژه و ابژه اش برهم منطبق است و صاحبان اثر در انتخاب فرم ، از نوعی تیزهوشی رندانه بهره برده اند ، که دغدغه مند است و تئاتر است به معنای کلاسه شده اش ( البته اگر این طراحی نور را حذف کنیم . ) و انتخاب سالن سنگلج برای اجرای آن اگر عامدانه بوده باشد ، انتخابی هوشمندانه بوده که روح خاصی به فضای نمایش می دهد و تماشاچی از شروع قصه ، در فضای مورد نظر کارگردانان قرار می گیرد .
اما خب در جذب مخاطب عام تئاتر چندان موفق نبوده است و این طبیعی است ، چرا که نسل امروز تئاتر ما عبدالحسین نوشین را نمی شناسند و اگر در ویکی پدیا نامش را جست و جو نکنند ، درباره ی او حرفی برای گفتن ندارند ، در چنین شرایطی شاید توقع زیادی باشد که مردم از میان خیل نمایش های روی صحنه این نمایش را برای دیدن انتخاب کنند .
و کاش نسل امروز تئاتر ما و مخاطب تئاتر بپذیرند که تئاتر ما به تاریخ ِ تئاتر هم نیاز دارد .
_______________________________
*برخی به هر تئاتری که نمی دانند چیست ، امپرسیونیستی می گویند !
عاصفه و وحید عمرانی این را خواندند
raha tehrani و Mohammad reza Fadaei این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید