در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش سعادت لرزان مردمان تیره روز
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:02:25
امکان خرید پایان یافته
۰۴ مرداد تا ۰۶ شهریور ۱۳۹۴
۱۹:۴۵  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۳۰,۰۰۰ تومان

یادداشت پونه عبدالکریم زاده
نمایش «سعادت لرزان مردمان تیره روز» پس از ۱۵ سال ااین روزها در تماشاخانه باران روی صحنه می رود.این نمایش در نوزدهمین جشنواره تیاتر فجر در ۹ بخش نامزد دریافت جایزه شد و توانست جوایز بخش اصلی را نصیب خود کند. به گزارش ایسکانیوز، به همین بهانه دکتر«پونه عبدالکریم زاده»بازیگر این نمایش یادداشتی را منتشر کرده است که در ادامه می آید. این روزها در تیاتر باران در نمایشی بازی می کنم که نامش «سعادت لرزان مردمان تیره روز» است.این نمایشنامه را علیرضا نادری نوشته و محسن علیخانی کارگردانی کرده است و این دومین اجرا از «سعادت...» است.یکبار در سال 79 اجرا شد که بسیار مورد توجه قرار گرفت و حال پس از 15 سال دوباره بر صحنه می رود و من در آن نقش ایران یعنی مادر خانواده را بازی می کنم.این چهارمین درگیری جدی من با نمایشنامه های نادری است.سال 78 در «دیوار» بازی کردم.و بعد سعادت.یک بار هم نمایشنامه «چهار حکایت از چندین حکایت رحمان» را به انگلیسی برگرداندم. و بعد هم «کوکوی کبوتران حرم» با آن دنیای زنانه اش که تمام اشخاص بازی زن بودند و خود نادری کارگردانی کرده بود. و اما «سعادت لرزان مردمان تیره روز»داستان دیگری است.عنوان نمایشنامه خود، ما را می برد.سعادت آن کیمیای کمیابی است که شخصیت¬های درمانده این خانه پرپرزنان در حسرت آنند.این خانه شاید تنها چند لحظه رنگ شادی به خود می بیند و باقی حکایتی دیگر است.آدم¬هایی پربسته که در چنبره روابطی گره خورده گرفتارند.در این جا آدمها مدام از فروش و پول حرف می زنند و در سایه این روابط،سعادت برای آنها جامه ای است که گویی بر قامت ناساز آنها دوخته نشده و این نمایش فریاد این حسرت است.این خانه لرزان است و همه چیز دارد فرو می¬ریزد و به قهقرا می رود.هر آنچه ساخته می شود آماده است ویران شود و مگر درام چیزی جز همین شدن و فروریزش مدام است. و این مردمان کسانی اند که گویی به این محله ای که خانه هایش دیوار ندارد سقوط کرده اند،هبوط کرده اند،پرتاب شده اند و این خود کافی است تا آنها را در این دوزخ،پریشان و آسیمه کند. در صحنه ای از نمایش امرالله پدر خانواده، این جدافتادگی از بهشت را فریاد می زند. همانند مسیح بر صلیب که می گوید خدایا چرا تنهایم گذاشتی و این پژواک همان تشویش و اضطراب جدایی-ست.در این سرمای ترسناک،همین پریشانی آنها را برمی¬انگیزد تا از مرزها فراتر بروند و تیاتر به این فرارفتن بسیار علاقه دارد. اما اینها تیره روزند و کار درام نویس نگریستن به این تیرگی و دل تاریکی است.درام نویس به تاریکی نگاه می کند به این امید که هزاران جرقه بیرون بجهد.اما آیا این تیره روزی را پایانی هست با آن کوبش در که شادی پشت آن خفته و این خود پایان نیست.آغازی است برای درام بعدی.تماشاگری که به این خانه سر می زند،پند و اندرز نمی شنود.سوال هایی به سویش پرتاب می شود و مگر وظیفه ادبیات جز این است. دکتر پونه عبدالکریم زاده بازیگر نقش مادر در نمایش «سعادت لرزان مردمان تیره روز»

راه های ارتباطی با تئاتر باران: سایت اینستاگرام کانال تلگرام

گزارش تصویری تیوال از نمایش سعادت لرزان مردمان تیره روز / عکاس: کامران چیذری

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از تمرین نمایش سعادت لرزان مردمان تیره روز / عکاس: علیرضا قدیری

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› شک ندارم اثری موفق و بکر عرضه خواهد شد

›› ستاره اسکندری : احساسات عمیق تاریخ ندارند

آواها

مکان

خیابان فلسطین، پایین تر از خیابان انقلاب، پلاک ۲۹۲/۱
تلفن:  ۶۶۱۷۶۸۲۵، ۶۶۱۷۶۸۱۲

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
هنوز هم دارم بهش فکر میکنم.
امیر مسعود این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
قصه از جایی شکل میگیره که بغضها میترکه.بغضی انباشته شده از آدمهایی که فقط میخوان زندگی کنن وبراش هرکاری که خلاف واژه انسان بودنه نکنن.این بغض که بترکه دیگه هیچی جلودارش نیست.به خوبی میشه فهمید نویسنده خودرو در این احساسات رها کرده وداره از این وضعیت لذت می بره که بعضی جاها خروج از منطق روایت وقصه گویی ونزدیک شدن به احساساتی بودن وسانتی مانتال رو با تمام وجود به جان می خره.
من تماشاگر نیز بعضی از اون ضعفها روفراموش میکنم.خودم رو دربغضهای اون خونواده شریک میکنم.لذت میبرم.قطره اشک گوشه چشم روپاک کرده وایستاده برایش کف میزنم
سعادتِ مردمانِ تیره روز کجاست؟
چه سعادتی؟ سعادتی لرزان؟
به یاد روح انگیز:
که از جهان زخم خورده و پریشان گشته
به یاد حمیرا:
که در انتظار آینده ای تلخ است ، آینده ای لرزان
به یاد نصراله:
که تمام دلخوشی اش سگ و سینه سگ است
به یاد کله:
که خالصانه به یاد است ، به یاد ایران ، به یاد خاک
به یاد علیرضا:
که نیست، که نادریست، ... دیدن ادامه ›› که ستون است، ستونِ بر دار
به یاد ایران:
که از جان میگذرد ، برای ایران، ز اشک ایران، ز سعادت ایران
و به یاد امرالله:
که خسته است ، که بریده است، که تقصیر بر گردن نفس دارد. وای امرالله، آنجا که کفر میگفتی، به جلال و جبروت قسم میخوردی، تف به سرنوشت می انداختی، لعن به نفس ز تقصیر میکردی، بغض گلویمان را گرفته بود ، بی صدا ، بی نفس ، بی ریا
چه سعادتی، تلخ تر از سعادت لرزان
چه سعادتی، تلخ تر از سعادت ایران
و در آخر به یاد نادری ای که نادر است ، که متعلق به نسل است.
» سعادت لرزان ، مردمان تیره روز
عمو فرهاد قصه ها این را خواند
مصطفی گنجی، سپیده، فهیمه تردست و امیر مسعود این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید