در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فیلم‌تئاتر تجربه های اخیر
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:18:07
بها: ۳۵,۰۰۰ تومان
+ ۱۰% مالیات ارزش‌افزوده
نادیا واندرو دو عاشق هستند که بنا بر تجربه و ایجاد تنوع در رابطه‌شان از هم دور می‌شوند و حاصل عشقشان دو دختر دوقلو به نام های انگرید وتریسی، در ادامه این تجربه‌ها، با ماجراجویی‌ها و حوادثی همراه می‌شوند که با هم می‌بینیم.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دوستش داشتم.
چاپ شده در روزنامه شرق به تاریخ نوزدهم آبان ماه نود و هشت


قرنی که به آهستگی می‌گذرد

نوشته محمدحسن خدایی

اگر چه که می‌توان نمایشنامه‌ای چون «تجربه‌های اخیر» را تاملی تروماتیک در مواجهه با زمان دانست و به میانجی آن در باب امکانِ رستگاری، میل ... دیدن ادامه ›› به خوشبختی و تمنایِ سعادت یک خانواده معمولی، در قرن بیستم به تامل نشست، اما در انتها آن‌چه که باقی می‌ماند گویی نوعی از تجربه حرمان و از دست رفتگی است. تجربه تکرارشونده سرگذشت آدم‌ها در عشق‌ و جدایی‌، آن‌هم در قرنی که دو جنگ ویرانگر جهانی را از سر گذرانده و سرشار است از جنبش‌های سیاسی و اجتماعی. روایت «نادیا راس» و «جکوب ورن» در مقام نمایشنامه‌نویس، بیش و کم مبتنی است بر فاصله‌گیری از تاریخ عمومی جهان و بنابر ضرورت، گاه اتصال با آن. با آنکه تاریخ شخصی افراد در نسبت با فجایعی چون جنگ و بحران اقتصادی تعین می‌یابد، اما در نهایت این روایت شخصی افراد است که اهمیت دارد. شخصیت‌ها مدام با تکنیک فاصله‌گذاری، با لحنی گزارش‌گونه و سرد، تماشاگران را خطاب می‌کنند. روایت آنان از قرنی که گذشت، در تلاش است تا معاصر ما باشد. آگامبن در تعریف «معاصر بودن» تذکار می‌دهد که «معاصر کسی است که نگاهش را به زمانِ خود می‌دوزد، اما نه برای مشاهده روشنایی‌ها، بلکه برای درک تمامی تاری‌ها و تیرگی‌های آن.» اینجا هم بیش از آنکه روشنایی‌های امیدبخش سربرآورد، تاری‌هاست که عیان می‌شود. تجربه‌های اخیر، معاصر ماست چراکه در آن امیدهای کاذب رنگ باخته و واقعیت هولناک پدیدار شده. سه نسل از یک خانواده که سعی دارند زمانه‌شان را بشناسند اما چندان موفق نمی‌شوند.
مجتبی جدی در مقام کارگردان به متن نمایشنامه وفادار مانده و از همان چشم‌انداز گشوده اثر، به اجرا پرداخته. انتخاب نمایشنامه‌ای چون «تجربه‌های اخیر» و رویکرد کمینه‌گرایانه کارگردان در طراحی حرکت، یادآور حال و هوای اجراهای امیررضا کوهستانی است. همان فضاهای فاصله‌مند آدم‌ها که قرار است گرفتار احساسات‌گرایی نشده و اغلب ناشناخته باقی بمانند. اما در اجرای مجتبی جدی، اندکی از آن کمینه‌گرایی حداکثری فاصله گرفته شده و با طراحی صحنه‌ای روبرو هستیم که تلاش دارد با چیدمان صندلی‌ها، استفاده از اشیایی چون رادیو، قلم و کاغذ، انضممامی‌تر باشد. صندلی‌ها چنان صحنه‌آرایی شده‌اند که توامان امکانِ فصل و وصل بدن‌ها باشند. بدن‌هایی که حتی در کنش و حرکت هم گویی فاقد عاملیتی تاثیرگذارند و ژست‌هایشان میان روزمرگی و اتصال به امر استعلایی، در نوسان است. بدن‌های ماسیده و بی‌حرکت، گاه به میانجی طراحی نور، اهمیت یافته و رویت‌پذیری‌شان شدت‌مندی‌های متفاوتی را از سر می‌گذراند. چیدمان مدرنیستی صندلی‌ها چنان نسبت بدن‌ها را مهندسی کرده که گویی، هر نوع عزیمت و حرکت، از قبل برنامه‌ریزی شده و تقدیرگرایانه است. از این منظر شخصیت‌ها چندان از آن غریبگی ابتدایی فاصله نمی‌گیرند و کمابیش ناآشنا می‌مانند. روایت شخصیت‌ها گاه عینیت‌گرا و گاه ذهنیت‌باور است. فی‌المثل خواهران دوقلو، اینگرید و تریسی را به یاد بیاوریم. تریسی به قتل رسیده و سال‌ها بعد، اینگرید با بدنِ پس از مرگ او روبرو شده و ماجرای این ملاقات را با لحنی گزارش‌گونه برای تماشاگران شرح می‌دهد. گویی در حال روایت کردن یک امر عادی است. تجربه‌های اخیر اتصال جهان مردگان با زنده‌گان است از طریق زبان و شهادت دادن به حضور بدنی که قبل از این تکه‌پاره شده. به میانجی یک زبان سرد، گزارشی و احساسات‌زدایی‌شده.
اجرای مجتبی جدی کمابیش استاندارد است. چندان خبری از تخطی، نافرمانی و پیشنهادی تازه مشاهده نمی‌شود. یک وفاداری به اجراهایی که می‌توان آنها را ذیل تئاتر پست‌دراماتیک صورتبندی کرد. ژست‌های ایستا، کلماتی که میان انتزاعی بودن و انضمامی شدن در تلاطم هستند. اجراهایی مبتنی بر روایت‌گری و فضاسازی‌، با بازی‌های استیلیزه و اغلب بی‌کنش.
بازی‌ها در خدمت ایده‌های اجرایی است، بازیگرانِ جوانی که چندان گرفتار اغراق و خودنمایی نشده و تلاش دارند بیش از آنکه به چشم آیند، بتدریج ناپیدا شوند. چراکه ایده اجرایی روایت‌گر است تا بازنمایانه، بنابراین چندان نیازی نیست که سیر تطور ظاهری شخصیت‌ها در نسبت با گذران عمر بازنمایی شود. بازی پریسا هاشم‌پور یادآور «ادیپ افغانی» است. همان لختی و آرامش و کنترل احساسات. زینب ایزدپناه گاهی به اشک می‌نشیند و بروز بیرونی‌تری از احساسات را نمایان می‌کند. رضا شیخ‌انصاری شبیه به مردان خاورمیانه‌ای است، شاید انتخاب مناسبی باشد برای پدری که گویا رنگین‌پوست بوده. علیرضا مویدی صدایی اثرگذار و به یاد ماندنی دارد. نقش غریبه‌ای چون چارلز را در آن حضور کوتاه مدت، به خوبی ایفا کرده. مرضیه فیلی در نقش نادیا، تلاش دارد که چندان تفاوتی میان جوانی و کهنسالی نداشته باشد، همان نکته‌ای که اجرا می‌طلبد. نیوشا نادری جوان‌ترین بازیگر گروه و از دختران نمایش «گرگ‌ها» است.
نیلوفر ثانی، امیر مسعود و رویا پاک سرشت این را خواندند
زهره مقدم این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
رضا بهکام (reza.behkam)
درباره نمایش تجربه های اخیر (برگه وابسته) i
[سایه سوبژه "ترک کردن" و رفتن گاهی آنقدر بلند است که ابژه های بعد از خود را در بازی تکرار مبتنی بر قاعده زمان می بلعد.]

روایتهایی موازی و در هم تنیده که با فصل سال شمار ١١٩ ساله روایتگر اصلی نمایش ورق می خورد .

حادثه ایی محرک که یک صد سال تکرار می شود، حادثه ای از اولین متارکه خانوادگی توسط زوج مرد؛ و شبیه سازی های ناتورالیستی این چرخه معیوب برای بیش از یک قرن...

متنی الکن و به غایت کم لایه که می توانست با بهره مندی از بازنویسی مجدد در اقتباس از نمایشنامه ای از نادیا راس و جکوب ورن (نشر نی) در بازنمایی از محوریت تم نمایشنامه اصلی (غیر اقتباسی) پویاتر و منسجم تر عمل کند.
ثبت انگاره های تصویری چون لکه سیاه درون دهان پرسوناژ یکی از خواهرهای دوقلو ... دیدن ادامه ›› و یا کیک تولد ٢٥ ساله و یا روایت صحنه قتل مشتبه خواهر دوقلو از نقاط عمیق و پرظرفیت نمایشنامه است که ارتباط تلفیقی ذهنی و بصری در اجرا را برای مخاطب با گنگی صرفاً روایی رقم می زند.

تئاتری روایی با کمترین دخالت کارگردانی در میزانسن ها ، نور و امبینتهای صوتی.
بازی ها مبتنی بر تکنیک فاصله گذاری با کمترین حس دراماتیک و اغراق در صحنه و البته متمایل به سردی در لحن و گفتار که خود امتدادیست بر مفهوم جانمایه متن نمایش که همان ترک کردن است؛ و البته بواسطه انتقال اطلاعات فراوان و متن تلفیقی روایی و دیالوگ محور و در مقاطعی منولوگ محور انتخاب این سبک بازی بجا می باشد.

اگرچه میزانسنها و قرینه سازی صحنه در چیدمان دکور ساده (صندلی ها) تلاشی بود برای دوسویه کردن سالن نمایش اما بنظرم نیازی به این دوسویه سازی نبود و با قرار گرفتن تماشاگران در جایگاه اصلی صندلی های سالن لذت بیشتری از اثر حاصل می شد چه بسا در خرید بلیط از تیوال این مورد در انتخاب جایگاه دوسویه مشخص نشده بود و قطعاً با صندلی های کم تعادل و ناراحت کافه ای و عدم اختلاف سطح بین ردیف دوم با اول ، نفرات جلویی برای نفرات ردیف دوم ایجاد مزاحمت در دید را دارند ؛ ضمن آنکه صدای سالن انتظار و صدای مسابقه فوتبال از بیرون به درون سالن اجرا از تمرکز مخاطب بروی بازی ها و متن نمایش می کاست!!

عدم بهره گیری از ظرفیتهای کمتر توجه شده صوتی و گاهاً موسیقیایی در محیط برای المان های گفتاری بازیگران و ایجاد وقفه هایی در اثر برای تمرکز بهتر مخاطب و بهره گیری ضعیف از طراحی نور و قرارگیری بازیگران در فضاهایی یک دست با نور تقریباً ثابت و حضور ایستای برخی از بازیگران در نور مطلق از ظرافتهای کار می کاست و مشخصاً با طراحی نقاط تاریک با هاله ای از باریکه نور برای اشخاص گاهاً غایب در نمایش مانند زوجه اول و پدر دوقلوها در صحنه های اولیه نمایش و یا روح ناظر خواهر به قتل رسیده و حتیٰ روانشناس دوره گرد می توانست در نقش کارکردی و مثبت کارگردانی جلوه گر باشد که البته این دخالت و نظر شخصی بنده است.

روند گاه شمار سالیان در روایت اگرچه به متن و محتوای درون فرمی انسجام و زیبایی تکنیکالی را اهداء می کند ولی تکرار سال شمار ترتیبی با افزونگی تصاعدی ١+ توسط راوی اصلی در دراز مدت برای طول کلی نمایش گاهاً کسل کننده و عمدتاً از تمرکز مخاطب در متن می کاهد و غالباً ذهن به سمت محاسبات سنی ٦ پرسوناژ اثر در فرار است و به تمایل مخاطب در قرارگیری در رویه های سایه و حاشیه دامن می زند لذا شاید بهتر است برای کاستن از این اضمحلال ذهنی روند شمارشی پنج یا ده سال یکبار محاسبه شود(نظر شخصی و غیر اجباری).

جدا از این نقد ، اثری روانکاوانه و فلسفی را شاهد بودم که لذت بخش بود و قطعاً شما مخاطب نازنینی که این سیاهه را می خوانی نیز می توانی از آن حظ و بهره بری.

با تبریک به کارگردان محترم و بازیگران و عوامل اجرایی فهیم و مهربان این اثر.