سفر سوم از سری برنامههای
"یک سفر یک کتاب" که با همکاری مجموعه ژیوار برگزار میشود،طبق روال قبلی از میدان ونک آغاز شد. ابتدا به رستوران پرستو در نزدیکی قزوین رفتیم و صبحانه را که به صورت سلف سرویس ارایه میشد، نوش جان کردیم. حدود ساعت ۸:۳۰ بود که به سمت قزوین روانه شدیم و در امتداد برنامه به بازدید از چند سایت تاریخی پرداختیم. هوای قزوین بعد از یک شب بارانی با تابش آفتاب بسیار دلچسب بود. سپس به قصد بازدید از دروازه کوشک (درب کوشک) و خرید سوغات قزوین به میدان میرعماد رفتیم. حدود ساعت ۱۳ به سوی روستای الولک روانه شدیم. روستایی زیبا که سکوتش باعث می شد شلوغی شهر را به کل فراموش کنیم و در فضای روستا غرق شویم... به خانهای رفتیم و شاهد استقبال گرمی از طرف صاحبخانه شدیم. سفره نهار پهن شده بود و حس زندگی با بوی غذا در فضای خانه در جریان بود. پس از صرف قیمه نثار استراحتی کوتاه کردیم و آماده شدیم تا سرکار خانم فروغان برایمان از "کاش کسی جایی منتظرم باشد" بخوانند. اندکی در باب کیفیت ترجمه و بحث سانسور صحبت کردند و سپس به خوانش کتاب پرداختند که نظرات و سوالات متعددی را از طرف همسفران در پی داشت. چای آویشن در این میان به تکمیل تجربهای دلنشین بسیار کمک کرد. پس از صحبتهای خانم فروغان، توضیحاتی در خصوص پروژه احیای عروسکهای محلی توسط خانم کاظمی شنیدیم که خرید چندی از این عروسکها را توسط همسفران در پی داشت. با نزدیک شدن غروب هوا رو به سردی رفت و آرام آرام آماده برگشت به سمت تهران شدیم. با توجه به نزدیکی مسیر حدود ساعت ۲۱ به تهران رسیدیم و ناچار از همسفران عزیز که روزی به یادماندنی را باهم گذراندیم، جدا شدیم.