۲۵۷ تجربهای از تئاتر مشارکتی بود که در آن تماشاگر تنها ناظر نبود، بلکه بهعنوان بخشی از روایت درگیر میشد. هر بازیگر با جهانی شخصی و حسهای متفاوت مقابل ما قرار میگرفت و از خلال گفتوگو، پرسش و کنشهای مشترک، داستانی یکتا برای هر فرد شکل میگرفت. این اجرا بیش از آنکه یک نمایش خطی باشد، آیینهای برای مواجههی درونی ما با پرسشهای شخصی، آرزوها و احساسات انسانی بود؛ تجربهای سیال و جمعی که همزمان هم شخصیترین و هم مشترکترین لحظهها را رقم میزد.
تماشای این اجرا برایم شبیه ورقزدن آلبومی از صداها و چهرههایی بود که دیگر نیستند، اما حضورشان هنوز در هوا سنگینی میکند. بازیگران، میان صدای واقعی و صدای خودشان رفتوآمد میکردند، و تصویرها روی پرده مثل شبحهای زنده با ما حرف میزدند. حس کردم کارگاه نمایش نه فقط یک مکان تاریخی، که یک تکه از حافظه جمعی ماست؛ حافظهای که شاید خاموش شده، اما خاموش نمانده.
تماشای این اجرا را به همهی کسانی که دلبستهی تئاترند و میخواهند ریشههایش را در این سرزمین دوباره لمس کنند، پیشنهاد میکنم. اثری که نهتنها یاد و نام چهرههای اثرگذار کارگاه نمایش را زنده میکند، بلکه مسیرهای ارزشمندی را که سال ها پیش آغاز شده بودند، پیش چشم ما میگذارد تا شاید الهامبخش گامهای آینده باشد.