مادر می بافه پسر می جنگه، به نظر مادر این وضع خیلی طبیعیه. پدره چی؟ اون چیکار می کنه؟، پدره کار می کنه، زنش می بافه پسرش می جنگه خودش کار می کنه، به نظر پدره این وضع خیلی طبیعیه. خب پسره چی؟ پسره اوضاع رو چطور می بینه؟، پسره هیچی، هیچی که هیچی، پسره ننه ش می بافه باباش کار می کنه خودش می جنگه، جنگ که تموم بشه تنگ دل باباهه می چسبه به کار. جنگ ادامه پیدا می کنه و مادره م ادامه می ده می بافه، پدرم ادامه میده کار میکنه، پسره کشته شده و دیگه ادامه نمیده. پدره و مادره میرن گورستون، به نظر پدره و مادره این وضع خیلی طبیعیه، زندگی ادامه داره، زندگی با بافتنی و جنگ و کار، با کار و جنگ و بافتنی و جنگ، زندگی با گورستون.
ژاک پره ور