سال 81 نمایشی رو دیدم که تا همین امسال بعصی از دیالوگ هاش رو یادم بود
«پاییز» که خبر اجرای دوباره اش رو هادی خان عامل بهم داد و در این وانفسا خبری عالی بود برام
«پاییز» حکایت خانواده ای است که علی بسیجی آرمانگرا یکی از پسرهای خانواده است و رفقای نان به نرخ روزخورش را بر نمیتابد و به قول جواد برادر ناتنی اش با بازی فوق العاده امیر جان جعفری در دوکوهه پنچر کرده و همانجا مانده!
اجرای سال 81 یکی از بیاد ماندنی ترین کارها شد برام و اجرای امسال هم به همان دلچسبی بود و شخصیت دایی هم اضافه شده بود که به شیرینی کار افزوده بود
خبر توقیف ناگهانی کار شوکه ام کرد، نه بخاطر اینکه تازگی داشت که در این مملکت این گونه توقیف ها متاسفانه امری عادی شده!
شوکه شدنم بخاطر این بود متنی که جایزه دفاع مقدس رو گرفته چرا دیگه باید توقیف بشه!!!
دیشب دوباره توفیق نصیبم شد که
... دیدن ادامه ››
اجرا رو ببینم
دیالوگ های شخصیت جواد قلع و قمع شده بود!
اگه قرار باشه یک لمپن و یک بسیجی هردو یکجور صحبت کنند پس این وسط تکلیف شخصیت پردازی چی میشه؟!
البته این حرف برای آقایونی که یک قران از درام و شخصیت پردازی حالیشون نیست حرف بیخودی هست!
شاید هم «پاییز» آیینه تمام نمای آقایون شده و نتونستند تحملش کنند!
با وجود اینهمه سانسور و قلع و قمع تازه دیشب هم سانسورچی ها ردیف اول کنار ما نشسته و مشغول یادداشت برداری بودند!!!
در آخر میخوام بگم اگر پایه های اعتقادات با چندتا دیالوگ میلرزه و ترس از ریزش اون دارند پس اون پایه اعتقادات پوسیده و باید فکری براش بکنند نه اینکه صورت مسئله رو پاک کنند!
داعش یک گروه نیست، یک اعتقاد عقب افتاده و متحجرانه هست...