در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش تالاب هشیلان
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:12:46
امکان خرید پایان یافته
۱۸ مهر تا ۲۴ آبان ۱۳۹۸
۲۰:۰۰  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۴۰,۰۰۰ تومان
هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای؟ من در میان جمع و دلم جای دیگرست...

توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیاده‌روی خیابان ولی‌عصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.

 

گزارش تصویری تیوال از نمایش تالاب هشیلان / عکاس: سید ضیا الدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› اجرایی استاندارد در رئالیسم اجتماعی انتقادی

›› نوزدهمین نشست نقد و بررسی تئاتر با نمایش "تالاب هشیلان"

ویدیوها

آواها

مکان

تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر (عج)، مجموعه فرهنگی و هنری تئاترشهر
تلفن:  ۶۶۴۶۰۵۹۲-۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
“محصور در سنت”
منتشر شده در هنرنت

نمایش تالاب هشیلان، روایت ساده ای از چند نسل، در قاب خانواده ای معمولی از جنس طبقه متوسط است. قصه، روایتگر زندگی انسان هایی ست که هر یک به تنهایی قصه پر فراز و نشیب خود را دارند. انسان هایی متعلق به نسل هایی که مناسبات شان ملهم از تصورات قالبی است که تحت تاثیر ارزش های محیط شکل گرفته است. تصورات قالبی ای که هر مفهومی اعم از عشق، زن، مرد، خانواده، رابطه، خوب، بد و … را می تواند بازتعریف کند و مانند کهن الگو در خاطر جمعی بگنجاند.

در پسِ نام نمایش چند مفهوم پنهان که قصه نیز حول آنها به تصویر کشیده شده وجود دارد. در برخورد اول، عنوان تالاب هشیلان، یک منطقه زیبای طبیعی و گردشگری را به ذهن می آورد که متعلق به مردم روستای هشیلان است. روستایی در کرمانشاه که از ویژگی مردمانِ آن اعتقاد به داستان ها، اسطوره ها و کهن الگوهاست که به خرافه هم میامیزد و حصارهای باور عامیانه را شکل می دهد. از سویی تالاب ها محیط هایی هستند که مشخصات شان چیزی میان خشکی و آب است. تالاب ‌ها ... دیدن ادامه ›› ممکن است همواره دارای آب باشند یا اینکه گاه خشک و گاه آب دار باشند.

آنچه که در قصه شخصیت های داستان نمایانگر است، زندگی شان مانند تالابی می ماند که گاه پرآب می شود و گاه از بی آبی خشک و نقش عوامل بیرونی نظیر باورهای عامیانه ی برآمده از سنت ها در این خشکی و سترونی بسیار پررنگ است.

داستان در فضای اجتماعی فرهنگی جامعه ایرانی رخ می دهد، در جامعه ای که علی رغم وجود تحولات چشمگیر و ظهور مدرنیسم، همچنان یک مدرنیته نیمه تمام را تجربه می کند و در برزخ سنت و مدرنیته مانده است. در این میان زنان بیش از دیگران این برزخ را تجربه می کنند. مفهوم مدرنیته به شدت با رشد فردگرایی گره خورده است و مبنای تنظیم روابط اجتماعی، توجه به هویت فردی و شخصیت مستقل است. در جوامع مدرن فردیت یافتن زنان به معنای استقلال اقتصادی و خودآگاهی زنان نسبت به نقش ها و بدن خویش است. اما در جامعه ای که همچنان تنش میان سنت و مدرنیته وجود دارد، زنان خود نیز نمی توانند از این برزخ خارج شوند چرا که پیشینه فرهنگی آنها مملو از الگوهای سنتی درونی شده است که مانع مواجه آنان با واقعیت می شود. و این اتفاق باعث می شود که زنان نه تنها از جانب مردان، بلکه از سوی هم جنسان خود نیز مورد قضاوت و بداندیشی قرار گیرند. آنچه در شخصیت دو زن داستان قابل مشاهده است، شخصیت دختر که قربانی این گونه مناسبات شده است و مادری که تحت تاثیر الگوهای فرهنگی، راه برون رفتی در درون همین الگوها ارائه می کند، راهی جز این پیش روی خود نمی بیند و در نتیجه دختر از حصاری به حصار دیگر منتقل می شود.

صحنه نمایش، یک خانه کوچک با اسباب اثاثیه ساده را نشان می دهد که در عین سادگی، به روایتگری و بازی ها کمک و آنها را باورپذیرتر می کند. به کارگیری موسیقی سنتی در دستگاهی حزن ناک در برخی صحنه ها، به تقویت فضای غم و اندوه داستان، کمک می کند. اما به نظر می آید که با نواخته شدن قطعه آواز غم آلود در صحنه ابتدایی داستان با زمانی به نسبت طولانی، به مخاطب یکباره فضای غم و رخوت منتقل می شود، در صورتی که اتفاقات داستان که به تدریج در صحنه های بعدی ظهور می کند، همراه به کارگیری موسیقی متناسب با آن می تواند از پسِ انتقال این حس برآید.

تالاب هشیلان، متاثر از جهان بینی و نگاه زنانه ای می باشد که تصویرگر در رخوت ماندن برزخ گونه ای ست که راه برون رفتی ندارد و تنها راه مواجه با سرنوشت، پذیرش واقعیت های متناسب با الگوهای سنتی تعین یافته و تعریف شده است. این دیدگاه، بازگوکننده همان نگاه برزخ گونه زنان به موقعیت هم جنسان خود است، به گونه ای که بیرون آمدن از این وضعیت را با توجه به شرایط جامعه، بسیار دشوار و کند می نمایاند.

فاطمه درخشان

گروه نقد هنرنت: https://www.honarnet.com/?p=6216
امیرمسعود فدائی و امیر مسعود این را خواندند
نیلوفر ثانی و مریم اسدی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از هر سه  زن یک زن در دنیا مورد خشونت قرار می‌گیرد.
حتماً میدانید که آسیب های فیزیکی (کتک زدن) بدترین نوع خشونت علیه زنان نیست . براساس تعریف ارائه شده از سوی «سازمان ملل متحد»، اعمال هرگونه رفتار و یا گفتار آزاردهنده از سوی مردان یا زنان که سبب آسیب‌های فیزیکی، جنسی، ذهنی یا رنج زنان شود خشونت علیه زنان تعریف می‌شود. استفاده از کلمات توهین‌آمیز و تحقیر کننده، استفاده از عبارات تهدیدآمیز، فریاد کشیدن، رفتارهای کنترل کننده، کتک زدن، اعمال زور برای برقراری رابطه جنسی و عاطفی، آسیب زدن به دستگاه تناسلی، ختنه کردن و تجاوز جنسی از جمله رفتارهای خشونت‌آمیز علیه زنان است.
در سوئد رابطه جنسی بدون موافقت دوطرف تجاوز محسوب می‌شود ، این مسئله در مورد همسران نیز قابل پیگیری است
اما ترویج این فرهنگ (خشونت علیه زنان) از هسته اصلی جامعه یعنی خانواده شروع میشود مادامی که پدر به فرزند دخترش با رفتاری تحقیر آمیز به کشیدن خطوط قرمز بپردازد مادامی که برادر نسبت به خواهرش به نام غیرت مستولی شود تا زمانی که مادر به بهانه حرف مردم یا رسوم قوم و عشیره و آئین مذهبی به تصمیمات خودسرانه بدون توجه به خواست دخترش بپردازد هر روز زنان جامعه ما قربانیان خشونت های پیدا و پنهانی میشوند که جامعه بیمار نیز به آنها صحه میگذارد
خشونتی که در لغتنامه دهخدا ... دیدن ادامه ›› هم جا دارد
آقا : سرور، بزرگ، رئیس، مودب، محترم…
خانم: زن، بانو، زن بزرگزاده و نجیب… روسپی، فاحشه ، خانم بلند کردن…
مردانگی: مرد بودن، دلیری، شجاعت
مردانه : شجاعانه ، دلاورانه
مردی: آراستگی به صفات نیک انسان بودن، جوانمردی، شجاعت، دلاوری
من نه به حکومت مشروطه کار دارم که زن جماعت را در کنار دیوانگان و ورشکستگان به تقصیر از زندگی اجتماعی محروم میکرد. ونه به قوانین جزائی جامعه که یک چشم مرد برابر دوچشم یک زن برایش ارزش دارد،چرا که در دیه حکم زن نیم است !
صرفا در ابیات حضرات و بزرگان چند بیت تقدیم میکنم تا به تعالی تفکری ساری در بطن فرهنگمان پی ببریم
فردوسی یا اسدی و یا کس دیگری شکری خورده و گفته که « زن و اژدها هر دو در خاک به» .
اوحدی بزرگوار رهنمود زن کشی می دهد:
زن چو بیرون رود بزن سختش خود نمائی کند، بکن رختش
ورکند سرکشی هلاکش کن آب رخ می بردبه خاکش کن
سعدی علیه الرحمه هم مگر در مقام زن ستیزی کم از اوحدی است!
چو زن راه بازار گیرد بزن وگرنه توخانه نشینی چو زن
نظامی گنجوی سراینده «منظومة خسرو و شیرین» میفرمایند
زن چیست نشانه گاه نیرنگ در ظاهر صلح و در نهان جنگ
در دشمنی آفت جهان است چون دوست شود بلای جان است
چون غم خوری، او نشاط گیرد چون شاد شوی، ز غم بمیرد
این کار زنان راست باز است افسون زنان بد دراز است
در جای دیگر نیز مینویسد:
به گیلان در چه خوش گفت آن نکوزن
مزن زن را، چو خواهی زن ، نکو زن
مزن زن را ، ولی چون بر ستیزد
چنانش زن که هرگز بر نخیزد
اوحدی نیز گفته است:
چو به فرمان زن کنی ده و گیر نام مردی مبر ، به ننگ بمیر
ناصر خسرو نیز چنین میگوید:
بگفتار زنان هرگز مکن کار زنان را تا توانی مرده انگار
وزاندازه بیرون مرو پیش زن نه دیوانه ای؟ تیغ بر خود مزن
در گلستان سعدی با همه ادعاهائی که از استادان بزرگوارمان شنیدیم می خوانیم که « مرد بی مروت زنست و عابد باطمع رهزن» و یا « مشورت با زنان تباه است و سخاوت با مفسدان گناه» این را نیز می دانیم که « شوی زن زشت روی،‌نابینا به»
و یا در حکایتی سعدی زن باره ای « پند» می دهد که:
وزاندازه بیرون مرو پیش زن نه دیوانه ای؟ تیغ بر خود مزن
و باز حکایت دیگری در همین بوستان قراراست در روز «رستاخیز» « زنانی که طاعت به رغبت برند» از مردان «ناپارسا» پیشی گیرند وبعد،‌می رسیم به عدالت گستری سعدی:
تراشرم ناید زمردی خویش که باشد زنان را قبول از تو بیش؟
زنان را بعذری معین که هست زطاعت بدارند گه گاه دست
تو بی عذر یک سو نشینی چو زن رو ای کم ز زن، لاف مردی مزن
چو از راستی بگذری، خم بود چه مردی بود کززنی کم بود؟
ویا
ز بیگانان چشم زن کور باد چو بیرون شد از خانه، در گور باد
و
زن خوب خوش طبع رنجست و بار رها کن زن زشت ناسازگار
و
یکی گفت کس را زن بد مباد دگر گفت زن در جهان خود مباد
و
تو زن نو کن این دوست هر نو بهار که تقویم پاری نیاید به کار
مرحوم رهی معیری که به توضیح بیشتری نیاز ندارد:
نه تنها نامراد آن دل شکن باد که نفرین خدا بر هر چه زن باد
پرسش این است که در کدام زمینه ی دیگر می توان بااین بی حرمتی و بی شرمی سخن گفت و به دردسر نیافتد؟
سنائی می سراید:
حمله با شیر مرد همراه است حیله کار زن است وروباه است.
و مولوی:
هر بلا کاندر جهان بینی عیان باشد از شومی زن در هر مکان.
و ناصر خسرو:
مگوی اسرار حال خویش با زن که یابی راز فاش از کوی و برزن
یا در قابوس نامه را هم آمده است:
« دختر نابوده به ، چون ببود یابه شوی، یا به گور»،
سعدی در باب حکمت میفرماید « مشورت با زنان تباه است و سخاوت با مفسدین گناه »
واین ستیزه و خشونت از فرهنگ تا دین ما ، از زن به عنوان دختر در خانواده تا نقش همسر و بعد از آن در لباس مادر همچنان باقیست
این خشونت حتی در میانسالی یا دوران پیری یک زن ادامه دارد خشونتی که محدود می‌کند و ناتوان میداند تفکری که زن را عامل گناه میداند و شیطان حقارتی که زن را کم عقل میشمرد

به امید روزی که در هیچ کجای دنیا با واژه برتری جنسی یا خشونت رفتاری علیه هیچ نوع از موجود روبرو نشویم


عواقب جملات زیر با نویسنده است
((طلسم اسارت زن در ازدواج نهفته است . اما چه فایده که زنان چنان نابالغ مانده اند که اسارت و وابستگی را کاملا به رهایی و ازادی ترجیح می دهند. یکی از ارکان این علاقه به بردگی و اسارت ساختار پدر سالار جوامع عقب مانده است .آرزو و حسرت همسر و فرزندان خوب داشتن که به شدت توسط جامعه پدر سالار تبلیغ می شود حق آفرینش را از زن می دزدد بدنش را مسموم میکند و رشد طبیعی اش را مختل می سازد تا او را در ناآگاهی ، فقر و وابستگی نگه دارد . نهاد رسمی ازدواج زن را به زائده ای تبدیل میکند که کاملا وابسته بماند. آگاهی اجتماعی اش را می خشکاند ، تخیلاتش را از کار می اندازد فقط برای اینکه تحت حمایت مرد خویش قرار گیرد . در حقیقت ازدواج چیزی جز یک دام برای تحقیر زندگی نیست . ازدواج برای زنان آگاه همواره چیزی جز خوار شمردن و تجاوز به زندگی او و فاسد ساختن پویایی او نبوده اما برای اکثریت زنانی که هیچ مشغله ذهنی برای زندگی کردن ندارند و ازادی برای انها بی معنا و حتی ترسناک است ازدواج تنها سرپناه برای در امان ماندن از تنهایی است.این ترس از تنهایی نتیجه عدم تربیت در خانواده پدری است . تنها کسی که می تواند تو را نجات دهد یک مرد است . تمام بدبختی زنان از همین حکم دروغین و خطرناک اغاز می شود.زن به هر پیشرفتی که دست پیدا می کند آن را برای رسیدن به مردی ایده ال تلقی می کند که او را از دست شخصیت ناهنجار خود که باعث وحشت از تنهایی شده رهایی می بخشد.

اما گلدمن 1880- بیداری زنان ))

بخشی از این نوشته قبلا جمع آوری و در مورد خشونت علیه زنان برای نمایش قصه ظهر جمعه آورده شده بود که علت تکرارش شاعرین صاحب آثار و شعر هاشان بود
سلام حضور استاد لهاک،
درود بر شما
و تشکر فراوان بخاطر چنین نوشته جامعی ...

من بشخصه برای انسان بودن، تلاش میکنم و اینکه موفق باشم، خوشحال باشم و به دوست باارزش خودم کمک میکنم تا او هم موفقیت را تجربه کند ... دیدن ادامه ›› . مثال ما خانمهای موفق و خوشبخت هستند.... برای بهتر بودن و بهتر کردن محیط پیرامون ، آدمها و شرایط زندگی همه خانمها باید تلاش کنند.

با سپاس

۱۸ آبان ۱۳۹۸
چقدر اشتراک دیدگاه دارم با شما آقای کاوه. من سالهاست که سریالهای تلویزیونی و غیرتلویزیونی نگاه نمیکنم و دلیلش همین تحقیر زنان در سریالهاست و تحقیر آنها با نشان دادن زنانی که هیچ آرزو و هدفی جز پیدا کردن یک شوهر (با هر کیفیت و مختصات حتی به مراتب پایینتر) ندارند و دائم نگران بی شوهریشون هستند و در چند سریال طنز مثل سریال ساختمان پزشکان نشون میداد که خانم دندانپزشک است و حاضر است با هر مردی ولو پایین تر از لحاظ اجتماعی و غیره ازدواج کند. دیدن این سریالها به دختران و زنان ما این رو القا میکنه که برای پیدا کردن هویت اجتماعی باید شوهری داشته باشند حالا هر چه شد شد. سالهاست که از دیدن اینها رنج میبرم و خوشبختانه عطای سریالها رو به لقایش بخشیدم.
۲۰ آبان ۱۳۹۸
باعث افتخاره خانم مظاهری عزیز.
دقیقا به همین دلیل ما هم سالیان درازی است که صدا و سیمای میلی را تماشا نمی کنیم. اما افسوس و صد افسوس که ما اقلیتیم و اکثریت جامعه چه به ناچار چه از روی علاقه خودشان و فرزندانشان این برنامه ها را دنبال می کنند و الگو می پذیرند .باید بپذیرم ما در اقلیتیم وقتی با شوخی های سخیف جنسی مهران مدیری در انبوه حضار می خندند و کف و سوت میزندد و فایل های آن در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود. آری ما در اقلیتیم و این زندگی را برای مان سخت تر می کند. واژه ای در جامعه شناسی وجود دارد به اسم دیکتاتوری حداکثری.می گویند ما در سیاست دچار دیکتاتوری هستیم و اما معتقدم درد بزرگتردر جایی دیگر است . در فرهنگ. در فرهنگ نیز اکثریت بر ما دیکتاتوری میکند. و تحمل این دیکتاتوری ریشه هایمان را می خشکاند.
خلاصه نسل عجیبی هستیم. در جایی اشتباه در زمانی اشتباه بدنیا آمده ایم......
۲۰ آبان ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش نوشین تبریزی رو دیدم و دوست داشتم. بازیها خوب بود ولی اگر میزان پرخاش خانم تبریزی کمتر بود طبیعی تر میشد ( البته شاید زنانی به این حد پرخاشگر باشن و من تا حالا بهشون برنخوردم)، هر چند بازی ایشون در نقش مادر دلسوز خوب بود و به دل می نشست.
موضوع نمایش : مشکلات عاطفی در اغلب زندگیهای ایرانی و ایجاد مشکلات بیشتر با دلسوزیهای بیمورد. موضوع نمایش از محبوبه ها جذابتر بود برای من.
دکور: خیلی خوب بود. حس بودن در خانه را منتقل میکرد.
عرض تشکر و خسته نباشید به کلیه ی عوامل اجرا خصوصا بانو نوشین تبریزی عزیز نویسنده و کارگردان اثر.