در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش در انتظار گودو
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:54:46
امکان خرید پایان یافته
۲۹ فروردین تا ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸
۱۸:۰۰  |  ۱ ساعت و ۱۵ دقیقه
بها: ۲۵,۰۰۰ تومان

خلاصه داستان:
ولادیمیر: اگه فکر می کنی بهتره، حالا هم می تونیم از هم جدا شیم.
استراگون: حالا دیگه به زحمتش نمی‌ارزه.
ولادیمیر: نخیر نمی‌ارزه.
استراگون: خوبه، بریم؟
ولادیمیر: آره، بریم.
(از جایشان تکان نمی‌خورند)


 

گزارش تصویری تیوال از نمایش در انتظار گودو / عکاس: سید ضیا الدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› یاداشت امیرحسین جوانی، کارگردان نمایش «در انتظار گودو»

مکان

خیابان حافظ، خیابان نوفل لوشاتو، نبش تقاطع رازی، پلاک ۱۸، عمارت نوفل‌لوشاتو
تلفن:  ۶۶۴۸۳۷۴۲

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دیشب اجرا رو دیدم . چقدر دوستش داشتم. طراحی لباس عالی. صحنه مقدر خوب و ساده. بازی ها همگی روان بود. وفادار بود به متن ترجمه نجف دریابندری بود. ... دیدن ادامه ›› سالها میش نمایشنامه اش را خوانده بودم و وقتی اجرا را دیدم انگار که همان روزهایی بود که تازه با بکت آشنا شده بودم. حتی کلماتی که دریابندری استفاده کرده بود، کرسی(صندلی ) سابق(قبلا ) خوشیم(خوشحالیم ). بازی روان دی دی و گوگو از همان چند دقیقه اول جذبم کرد. تیک دی دی که دستش را به جلوش می برد، عالی بود. بازی اون بازیگر کودک که عاشقش شدم من. راه رفتنش با اون کلاه با مزه اش عالی بود. آخرای اجرا که کل کار با ریتم تند اجرا شد را خیلی خیلی دوست داشتم. فقط واااااقعا متاسفم برای عمارت نوفل لوشاتو که صدا باید این قددددر بد باشه، خیلی خیلی بد. انگار هندونه فروشی محل رو بلندگوش رو قرض گرفته باشی. باعث رنجش تماشاچی ها بود. حتی من رفتم حضوری تذکر بدم کسی گوش نداد. نمایش مثل خاراندن هم دقیقا همین ایراد رو داشت و این که اسپیلت سالن انقدر سرد بود ....
کلا در شرایط بدی بازی رو می دیدیم.
کاش نمایش تعداد اجراهاش بیشتر بود. می شد به بقیه توصیه کنیم.
البته دیشب به یکی از دوستان تبلیغ کردم.
بابت نظرات با دقت و همراه مهربانی تون ، متشکرم
نجف دریابندری نابغه ای بود واقعا ، راستی اجرا هارو برای سه شب دیگه هم تمدید کردیم ، با خیال راحت و با افتخار دوستانتون رو دعوت کنید
۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خوب بود. بازیها خوب بود. نمایشنامه ابزرد و بلک کمدی و فوق العاده پیچیده و رمزآلود هست. میزانسن خیلی می تونست بهتر باشه. بعد از اجرا برای فهم ... دیدن ادامه ›› این نمایش، ابتدا سعی کردم درکی از سبک نمایشنامه های ابزرد در مقابل سبک کلاسیک پیدا کنم تا این کار متفاوت رو درک کنم. نقدهای نمایشنامه رو خوندم و با نظر خودم مقایسه کردم. به نظر من، هر کدوم از نقش ها معرف گروهی از نوع بشره که می تونه سردرگمی و تکرار و تکرار عادات زندگی رو نشون بده. آدمی که شاید می دونه در یک لوپ نامتناهی قرار داره ولی کاری برای خروج از این حلقه نمی کنه یا شاید هم نمی تونه. آدمی که به خودکشی فکر میکنه ولی انتظار کمک و تغییر شرایط بهش امید زندگی میده. آدمی که دانش داره ولی غلامه و حاضر نیست که از Comfort Zone خودش خارج شه چون می ترسه از تغییر و سرنوشت نامعلوم. حتی کسی که به ظاهر اربابه هم نمی تونه غلامش رو بفروشه با اینکه میدونه به دردش نمی خوره. میشه ارباب و غلام رو کشور یا انسان استعمارگر و مستعمره هم در نظر گرفت. در مورد گودو هم نظرها متفاوته و بعضی اون رو خدا می دونن و انتخاب نام Godot رو به عنوان سرنخی برای اشاره به God می دونن. خود سامویل بکت گفته: من خودم نمی دونم گودو کی یا چی هست.نمایشنامه نویس پایان نمایش رو باز می گذاره تا ادامه ی نمایش رو مخاطب بسازه تا هر کسی از ظن خود یارش بشه. آیا گودو می آد؟ اصلن گودو وجود داره؟ در پایان از همه ی عوامل اجرا تشکر می کنم.
از دقت و توجه شما متشکریم
۳۱ فروردین ۱۳۹۸
اشاره به گودو جالب بود اما بنظر نمیاد نقش خداگونگی یا برترِغایب یا دیگریِ بزرگ بشه برای گودو قایل شد کسی که نجات دهنده باشه یا نقطه ی سکون واطمینان باشه و قطعیت داشته باشه گودو بیشتر شبیه که هیچِ کوچک در نمایشه که هیچِ بزرگ انسان معاصر حول اون داره شکل میگیره و اساس وحدت بخش انسان تکرار زده و تهی امروزه .گودو یه نوع کیف و سرخوشی و سرابه که هست تا ما پشت اون هیچ بودن خودومونو مهر تایید بهش بزنیم.در نمایش خیلی به چشم نمیاد و گودو دغدغده ی تاتر نیست حضور وبروز درخت خشک حتا از گودو بیشتره و یک فریب ساده ی کوچک یه خابزدگی شخصیت دی دیِ انگار(کما اینکه فقط دی دی انگار منتظرشه و گوگو رو متقاعد کرده که گودو هست و پوزو و لاکی اصلن گودو رو نمیشناسن و چن بار پوزو با لحن تمسخر آمیز خاصی اسم گودو رو میگه).گودو نه ایمانه نه قطعیت. نه موجوده نه وجود داره.فقط بنظر میاد دلخوشی ابلهانه ایه که ته تکرارهای ماست مثلن تکرار ما در به سر کار رفتن برای اینه که پول جمع کنیم بعد خونه و ماشین بخریم بعد به خشبختی برسیم در اینجا خشبختی گودوی کارکردن هرروزه ی ماست بخصوص اگه به اون کار علاقه نداشته باشیم همیشه انگار قراره یه روز باخشبختی ملاقات کنیم برای همین حقارت کار اجباری رو به دوش میکشیم.پرومته وار....هرروز و هرروز و هرروز
۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۸
برداشت خیلی خوبیه و از شما متشکرم که متن من رو خواندید.
۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید