در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال علیرضا پرهان | درباره نمایش شب آوازهایش را می خواند
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:03:33
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اتاقی ایزوله ... !

نویسنده ای منزوی که مدام با تصویرهای ذهن بیمارگونۀ خود در حال مراوده است. تصویرهایی ذهنی که به مثابۀ یک سامورایی رفتار می کنند و البته در آینده (در لباسِ فاسقِ همسرش) شکلی حقیقی به خود خواهند گرفت، تصویرهایی که روزی فقط یک شَک بودند. زنی که تمایلات اجتماعی اش با همسر منزوی اش مطابقت ندارد و در ارتباط با فاسق خویش، طعم تردید را مزه مزه میکند. و کودکی که هرگز کودک نیست، "بزرگ" است. می بیند، گوش می دهد، می فهمد و احساس می کند. بک گراند صحنه پر از لباس هایی است که ذهن مرد در طول سالیان بر تنِ زن خویش مدام پرو کرده است و هر بار به بهانه ای دیگر، لباسی دیگر را روانۀ چرخ خیاطی کرده است، لباس هایی که هیچ تفاوتی با هم ندارند و فقط تکرار اند و تکرار... . و ابتدا و انتهای صحنه را دو سینک ظرفشویی در برگرفته اند که هیچ آبی از آنها نمی چکد، آنها نه برای شستن، بلکه تنها برای تخلیۀ زباله ها یا استفراغ ناشی از بد مستی اند. و در این میان، قوریِ دو نفرۀ چای داغ، با شمعِ خسته ای روشن است که امید چندانی به بقایش نیست. تنها بازماندۀ نشاط در این خانه یک جوجه اردک پلاستیکی است که ابتدا خط قرمز است ولی در انتها ده ها جوجه اردک (فرزندان آینده) هستند که در زیر پای مادرانشان یکی یکی له می شوند و جیغ نازکی میکشند.
اگرچه نشانه های فوق زیبا هستند، اما به عقیدۀ این حقیر، نمایش خوب نیست. داستان مردِ فیلسوف مسلک و زنِ تنوع طلب طبعاً نمی تواند داستانی نو به شمار رود. انتخاب چنین متنی نیاز به پرداختی شدیداً عمیق دارد تا نمایش بتواند خود را از آثار پیش از خود جدا کند تا تبدیل به تکرار مکررات نشود. نمایش آقای ... دیدن ادامه ›› گوران متأسفانه هرگز پایش را از آثار همسان گذشته فراتر نمی گذارد. مشکلی که شدیداً گریبان قسمت اعظم تئاتر ایران را گرفته است، یعنی تکرار مکررات. باید توجه کنیم که عمق یک مقوله با تغییر دکور یا اضافه کردن چند نشانه متحول نمی شود. برای تغییر در عمق و گام های نوین باید ریشه یابی کرد، باید از انزوا بیرون آمد و اجتماع را ریزبینانه آنالیز کرد. متأسفانه نمایش شدیداً منزوی است. در متن اورجینال نیز یون فوسه با رویکردی کاملاً واقعگرایانه سعی در پرداختن یک آسیب اجتماعی دارد. اگرچه یون فوسه در سال های پایانی قرن بیستم متن را نگارش میکند اما حتی در کشور خودش نیز هرگز نمی تواند از هموطن خود (ایبسن) با وجود یک قرن جلوتر بودن، پیشی بگیرد. چرا که ایبسن هرگز دست های اجتماع را از درون خانواده قطع نمیکند. از خانۀ عروسک تا مرغابی وحشی، ایبسن "چراییِ" آسیب ها را نشانه میرود، به همین دلیل است که در نروژ، ایبسن یا مغضوب است یا محبوب ولی یون فوسه خنثی ست. نمایش آقای گوران تکلیفش مشخص نیست. موضوعیت و نشانه های اثر، قصدشان نشان دادن یک آسیب است ولی این پرداخت در سطح باقی می ماند. چراییِ رسیدنِ کانون خانواده به این نقطه در نمایش، اصلاً مشخص نیست و گویا اصلآً برای کارگردان هم این چرایی اهمیت ندارد، به نوعی نمایش از روزنه ای بسیار ایزوله نگاه شده است و گویا محدودۀ جغرافیاییِ آن در مرزهای کافه های مرکزشهر محصور است. اگر در نمایش به دنبال مابه ازاهای امروز باشیم (که یقیناً نشانه ها و نمادها بیانگر همین هدف هستند) ما هیچ ریشه یا عمقی را نمی بینیم. بدون شک عناصری چون اقتصاد، اجتماع پسا ویرانی، رسانه های بی هویت، وارونگی طبقاتِ اجتماعی، دولت های بی برنامه و ... دست به دست هم داده اند تا یک خانواده به چنین مرزی از سقوط برسد. برای مثال در آثار خانوادگیِ ایبسن، امکان ندارد که شما به کشف و شهود چنین عناصری نرسید. اما نمایش آقای گوران در اتاق این زن و شوهرِ در حال سقوط محبوس است. اتاقی که احتمالاَ نقش چندانی در این سقوط ندارد و به نوعی فقط روایتگر پایان ماجراست. متأسفانه انزوایِ شخصیِ مرد این داستان نه آنقدر عمیق است که لذتِ "بوف کورِ هدایت" را بدهد و نه آنقدر فراگیر که تبدیل به "هامونِ مهرجویی" شود. چاپ نشدن نوشته های شوهر یا دستگیر شدنش در دوران دانشگاه، هرگز توان اجتماعی کردن نمایش را ندارند، و از سویی ادا اطوارهای سامورایی با شمشیر و قلم نیز نمی تواند به نمایش برچسب سورئال را بچسباند، به همین دلیل است که نمایش در میان گوناگونی ژانرها لق میزند. ریتم کندِ نمایش و تکرارهایِ دیالوگ نیز در حد یک ژستِ روشنفکرانه باقی می مانند. اگر فیلم "عصبانی نیستم" را با بازی همین آقای محمدزاده و خانم کوثری دیده باشید، احتمالاً خواهید پنداشت که این نمایش، آیندۀ آن دو نامزدِ در فیلم است!! به نوعی اگر فیلمی از آن دست را ضمیمۀ این نمایش کنیم، این اثر میتواند پایان خوبی برای آن فیلم باشد، وگرنه نمایش به خودی خود فاقد علت هایی بنیادین است.
نقوص فنی نمایش نیز کم نیستند. اگرچه لباس های آویزان در بک گراند نشانۀ خوبی از سلسله مراتب ذهن شکاک شوهر هستند اما آنقدر مهم نیستند که کلِ بک گراند را به خود اختصاص دهند. از سویی عدم وجود عنصرِ پاکیزگی (آب) و تخلیۀ کثیفی ها به اندازۀ کافی در محتوای نمایش جاری ست و دیگر نیازی به پیاده سازی این مبحث در دکور نیست (سینک های ظرفشویی). احتمالاً (به نظر من) این صحنه برای اتفاقات دیگری پایه ریزی شده بوده و به نوعی این دکورها ناقص هستند و شاید قرار بوده کارکرد دیگری داشته باشند، شاید...
هیچ پرداختی در نورپردازی انجام نشده. بعید به نظر میرسد که این نورِ ساده عامدانه باشد، بیشتر به نظر میرسد ماحصل کمبود زمان بوده است. تغییر صحنۀ میانی نیز گواه همین مطلب است. آکسسوار هایی که بی محابا در صحنه ریخته شدند، توسط دو آقایِ محترم به راحتی و با حوصله!! (در مدت زمانی حدوداً طولانی) از کف صحنه جمع آوری شدند. (باز به نظر کاملاً شخصی من) زمان زیادی صرف پیش تولید این نمایش نشده است و حداقل این ایرادات فنی شاید با زمان بیشتر به مسیر بهتری ختم میشد. شاید حذف خانوادۀ شوهر نیز که در متن اورجینال حضور دارند، به دلیل همین کمبود زمان بوده است، زیرا احتمالاً حضور پدر و مادرِ مرد در طول نمایش می توانست خالی از لطف نباشد... البته تأکید میکنم که مطالب فوق نظر کاملاً شخصی این حقیر بود و چه بسا که کاملاً غلط باشد...
.
در مجموع به گروه اجرایی بابت زحماتی که کشیدند خسته نباشید میگم.
درود
موارد قابل تعمقی را مطرح کردید ... وجای بحث و گفتگو دارد
۲۸ آذر ۱۳۹۴
"اگر فیلم "عصبانی نیستم" را با بازی همین آقای محمدزاده و خانم کوثری دیده باشید، احتمالاً خواهید پنداشت....."

دقیقن وسط نمایش داشتم به همین موضوع فکر میکردم. در واقع من اگر اون فیلم رو ندیده بودم حس میکردم که شخصیت ها کاملا غریبه هستند و معرفی نشده اند.
وقتی اسم نوید محمدزاده عزیز و باران کوثری رو ببینید که در تئاتری که کارگردنش رضا گوران باشه یکم سطح انتظارتون بالا میره. شاید اگر این اسم ها نبود میشد گفت تئاتر خوبی بود.
۰۵ دی ۱۳۹۴
بسی لذت بردم از این نگاه و نقد...

بسیار سپاس بابت اینکه می‌نویسید چرا که نقد درست کم از یک اثر هنری نیست...
۱۰ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید