در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ابرشیر | درباره نمایش پرتقال های کال
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:25:49
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
*در این متن ، به بخش هایی از ماجراهای نمایش با خوانش نگارنده، اشاره شده است.

(( زبان ؛ اسلحه ی انتقام ))
پرتقال های کال، خواب/تخیل های کابوس گونه و دوار یک نویسنده است.کل نمایش کشمکش های معذب ذهنی است که می خواهد به وسیله ی زبان و در واقع در روند نوشتن ،به انتقام جویی مرگباری دست بزند.
بنیان نمایش بر کلیشه ی مردساخته ی داستان انتقام کشی مردی از همسرش و همزمان، نمایش وجدان رنجور و پشیمان زن بابت ارتکاب به گناهش، استوار است. در پرتقال های کال، بین آدم کشی و نویسندگی نسبت هایی برقرار می شود. نوشتن به مثابه کشتن؟
مترجمی(چنگیزیان) توسط یک ناشر که در واقع شوهر زن نویسنده است (و نماینده قدرت و سرمایه و دسیسه) ، به پاریس فرستاده می شود تا زن نویسنده اش را به قتل برساند. مترجم از ابتدا ،نمی داند بابت تطمیع اش باید آدم بکشد. او و همسرش در اتاق هتلی در پاریس مستقر می شوند.مترجم در حال خواندن کتابی ازتنها نویسنده ی محبوب زندگی اش است .ماجرای کتاب در واقع همان حکایتی است که در کل نمایش اتفاق می افتد. کمی بعدتر توسط ناشر می فهمیم زنش همان نویسنده ی مورد ... دیدن ادامه ›› علاقه ی مترجم است که قراراست کشته شود و احتمالا از بابت ترجمه و فروش اثر یک نویسنده به قتل رسیده که معروف تر می شود،کلی پول به جیب خواهد زد! مترجم در حال خواندن کتاب روی تخت به خواب می رود و شاید ماجراها در همین خوابیدن شروع می شود...اسلحه به دست به اتاقی در همان هتل اقامتش می رود که زن نویسنده در آنجا اقامت دارد .
نویسنده (پانته آ پناهی ها) در اتاق و در مقابل تهدید شدن به مرگ اعتراف می کند که بر خلاف شهرزاد(قصه گو)، داستان می گوید تا بمیرد و نه اینکه از مرگ رهایی یابد. او به دنبال مرگ می گردد.چرا زن نویسنده به استقبال مرگ و مجازات می رود؟ زن نویسنده در گذشته با به قتل رساندن نوزاد دوماه اش ، به نویسندگی و خلق اثر هنری ادامه داده است.اما از این بابت به شدت دچار عذاب روحی است.
مترجم با اسلحه (نماد فالیک) در اتاق است تا او را به قتل برساند، نویسنده خودخواسته لوله اسلحه نشانه رفته به سمتش را به کام می گیرد. در اینجا تسلیم شدگی زن در برابر توطئه و مرگ را می توان ناشی از ذهنیت مردمحور و فالوسنتریکی، نمایشنامه نویس قلمداد کرد. از طرفی ایجاد تقابل متخاصم بین اسطوره ی مادری در زن و میل به خلاقیت و زادآوری هنری، ادبی و اجتماعی در وجود او ،یک دوگانه سازی مردساخته و قابل نقد است.چرا زنان همواره باید در موقعیت های اسفبار انتخاب تنها فقط یکی از این دو راه قرار می گیرند؟ هرچند که در ادامه با تمهید یکسان سازی و ادغام شخصیت نویسنده /مترجم سعی در فراروی از تثبیت این انگاره شده است.
در این نمایش رویه ی رهایی بخش ، زایا ، ایجابی و معطوف به زندگی در امر نوشتن (ادبیات) که رویکردی زنانه است (همانطور که شهرزاد نمادش می باشد) به رویه های مسدود، سلبی، انتقامجو و مرگ آفرین از این روند واژگونه می شود که البته رویکرد مردمحورانه ای است.
موضوع قابل ردیابی دیگر در این نمایش، تشکیک در رابطه ی پایدار و سالم بین افراد و اساسا زن و مرد است. استفاده ی بینامتنی از نمایشنامه ی ادوارد آلبی" چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد؟" با دیالوگی از مارتا بر بحران روابط تاکید دارد.
**
((عدم قطعیت ؛ پیچیدگی معنا زا یا معناگریز؟))
در پرتقال های کال به نوعی با عدم تعین مواجه ایم.نمایش ، سیال ذهن است و این شگرد در طراحی و اجرا و شخصیت پردازی و سایر عناصر نمایش تسری می یابد.
در هر مرحله ی نمایش منطق ساخته شده در ذهن مخاطب معلق شده و رویه ی جدیدی در پیش گرفته می شود که می توانداستنتاج های قبلی مخاطبان را از برخورد اجرایی و حتی هویت یابی شخصیت های نمایش تخریب کند. در آخرین صحنه، گزارش خبری رادیو با گزاره های توضیح دهنده و واقع گرا مبنی بر جزییات قتل و یا خودکشی نویسنده ، در تضاد کامل با سیالیت و غیرقطعی نگری کنش ها و شخصیت ها در صحنه های قبل از آن قرار می گیرد.
به نظر می رسد استراتژی نمایشنامه نویس و کارگردان در این اجرا در برابر تفسیر مقاومت می کند.
**
محل وقوع اتفاقات این نمایش شاید تماما در حفره های ذهن رخ می دهد که در قالب اتاق های هتلی در پاریس عینی شده است. هتل پاریس یک ذهنیت است و این ماجراها می تواند از نظر جغرافیایی در هر جای دیگری رخ دهد.پاریس لزوما ارتباط ارگانیک و کارکردی در وقوع ماجراها ندارد بلکه شاید بیشتر دلالتی است بر شهری که پناهگاه نویسندگان و روشنفکران کوچ کرده و فراری از دست قاتلان و آمران قتل و... می باشد.
طراحی های نور ، صحنه آکسسوار و ... و به ویژه بازی ها ،همگی به طور کاملا هماهنگ و کوک در خدمت ساز کردن فضای سیال ودوار کلی نمایش به نظر می آیند .
**
در پایان این سوال باقی است که آیا این سطح از پیچیدگی و ایهام در نمایش به منظور حفظ استراتژی مقاومت ضد تفسیری اثر است یا حفظ فاصله با مخاطبان که به بهای کال ماندن پرتقال های ادراک برخی از آنان از اثر تمام می شود؟
"((عدم قطعیت ؛ پیچیدگی معنا زا یا معناگریز؟))"

ابرشیر عزیز درود بر شما و سپاس از طرح این سوأل اساسی
۱۶ تیر ۱۳۹۵
خواهش میکنم ،شما لطف دارید پرندیس گرانقدر حضور شما در تیوال انرژیک است..
والا فرانسه مهد فرهنگ و فلسفه و تاتر است حالا نمی دانم این دلبل خوبی هست که طرفدار تیم فوتبالش بود یا نه:))
امیدوارم از فینال لذت ببرید.
۲۱ تیر ۱۳۹۵
بد واقعا بد بود. انتظار خیلی بیشتری ازشون میرفت.
۰۱ مرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نویسنده (پانته آ پناهی ها) :فرق من با شهرزاد در اینکه من قصه می گم که بمیرم ...
منتظر نظرت هستیم برادر
۱۲ تیر ۱۳۹۵
م.م.ر عزیز اگه تونستم ذهنم رو متمرکز کنم حتما ...
اجالتا بازی پانته آ پناهی ها و صدایش بی نظیر تاتریه
۱۲ تیر ۱۳۹۵
من آرزوم این بود که تو من و بکشی
۱۳ تیر ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید


رهایی قطعی هر کس در نابودی است. (بودا)
بودا هیچ کاری نکرد،هفت سال تموم نشست زیر یک درخت و هیچکاری نکرد..نه به این فکر کرد چه جوری پول در بیاره،چه جوری مشهور بشه چه جوری سر آدما رو کلاه بذاره،عصر با کی بره بیرون،با کی قرار بذاره،با کی شراب بخوره ،حتی ایمیلشم چک نکرد.اینجوری بود که بودا شد بودا،رفت پی خودش .اینجوری فهمید زندگی یعنی رنج، درد رنجه،غم رنجه ،نامیدی رنجه ،رنج رنجه ،بیماری رنجه ....


ابرشیر ارجمند ،لطفا از پرتغال های کال بنویسید با همان دید موشکافانه و نگاه تیزبینتان ،شاید بفهمم پشت پرده منطق بی منطقی های نمایش را
سپاسگزارم
۱۵ تیر ۱۳۹۵
پرندیس ارجمند ممنون از نوشتن این دیالوگ .. زندگی یعنی رنج،درد رنجه، غم رنجه، ناامیدی رنجه...
شما لطف دارید نگاه شما موشکافانه است.. در حال یادداشت مطالبی هستم انشالا بتونم سرو شکلی بهش بدهم .
۱۵ تیر ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید