در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال ابرشیر | درباره نمایش لِ ته
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:38:24
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
((گور سرد آرزوها))
ل ته،گویی در تلاش خلق مابه ازاء زندگی روزمره ی آدم های امروز ما،در جهان زیرزمینی، رمزآلوده و اغراق شده است.دنیایی محدود و محصور، در دواری فلزی که به دلیل زوال زمان، فصل ها و رنگهایش هم انگاری کساد می شود. در عین حال واجد حرکت های بی وقفه اما بی اتفاقی است که به وسیله ی انرژی ساطع شده از بدن(وجود) اجراگرانش قصد داردخیال بندی های هذیان آلوده و وهمی از واقعیت های تلخ موجود پیرامون ما را ترسیم کند و شاید از آنها فرار نمایند.
امیدهای زودگذر، دلخوشی های گذرا،وعده های ناچیز، اتفاقاتی که همگی باید به فراموشی گذشته بیانجامد.فراموش کردن رنج جدایی، فقدان، بی رابطه گی، فهم نشدن،جنگ، تنازع بقاء،نابرابری و....
اما آیا آنها گذشته های تلخ را فراموش می کنند ؟آن جدا افتاده ای که از اواسط نمایش بین اجرا گران ظاهر می شود و به روال دیگران نیست، آیا در مسیر انتخاب(نکردن)اش سرنوشت دیگری به انتظارش نشسته؟به نظر می رسد همگی آنها در یک سپهر تیره به سکون و سکوت می رسند. سرنوشت آنها محتوم به نظر می رسد چراکه مسخ شدگی و انفعال و تلخی بر آنها مستولی است.
دریچه های مصنوعی نور که گاهی از دو افق رو در رو روشن می شود، رسانه هایی را می مانند برای انعکاس صدای طبیعت ،حیات وحش ،جهان ناآشنای بیرونی و تکنولوژی و سرگرمی و ... آدم ها حیران و مسخ شده تنها نظاره گرند. این وجودهای نیازمند،گاه به کرانه های موقتی می نگرد و گوش سپارند بی آنکه به منشا اثر ... دیدن ادامه ›› برسند..آنها بی کنش هستند از مقتضیات جسم فراروی می کنند اما از کلیت ها و بندهایی که تحت انقیادشان هستند رهایی نمی یابند. گه گاهی دریچه ی آهنینی از بالا گشوده میشود ،آدم ها در چارچوب نور تابیده شده می ایستند و نیازها و درخواست های میانمایه شان را از بالادستی گدایی می کنند.مجیز می گویند.التماس می کنند.آنها حقیر و فرومایه به نظر می رسند و گویی از این حقارت راضی هستند.نصیب یکیشان بسته آدامسی بی ارزش می شود. او راضی است.همه آنها خشنود هستند به جزیک نفر که به سیاق آنها نیست. کفش و قامت و جوانی دوباره و ... طلب نمی کند او عمیقا غمگین است اما پای برخواستن ندارد.
آنها انگاری در گوری وسیع دسته جمعی، زنده در کنار آرزوهایشان دفن شده اند.
***
ل ته، نمایش تن آسایی نیست مملو از زحمت و انرژی است.قرار است اجراگران در این نمایش به زبان جسم و انتقال انرژی و حرکت، روایت هایی را به تماشاگران منتقل کنند. طراحی صدا، نور ، موسیقی و ..در هماهنگی مناسبی در جهت ساخت مفاهیم(قابل ادراک برای هر مخاطب) گام بر می دارد.قسمتهایی از ترانه ی نفرین با صدای آرتوش یا شروه و نوحه های قبل از عملیات جنگی در انتقال حسی پرده بسیار درخشان عمل می کند.
اما علی رغم این تمهیدات ، به نظرم در بخش هایی از نمایش، حرکات بدن و انرژی های خارق العاده اجراگران صرفا جنبه ی فرمیک و زیبایی شناسانه دارد و در خلق فضایی معنا ساز و ملموس برای من مخاطب کمتر موفق است.
مساله ای که بعد از، ل ته ، درگیرش شده ام این است که به واسطه ی چه تمهیداتی می توان انتزاع حرکتها را که قطعا برای طراح شان معنا و مفهوم داشته به مفاهیم انضمامی تر و مشخص تری برای تعداد بیشتری مخاطب بدل ساخت؟ البته بی آنکه مساله ی کار تجربی و اصل حق مکاشفه و شهود و برداشت هر فرد را در این شیوه فراموش کنیم !
ای کاش شرایط طوری باشد که امکان مواجه مخاطبین با این گونه از تاتر بیشتر و بیشتر شود .





اردشیر گرانقدر، دوست خردمندم
مانند همیشه آنقدر مبسوط و ملموس نوشتی که ندیده، نمایش را درک کردم.
اغراق نیست اگر بگم، اغلب با خواندن نوشته های شما، نمایشهای نادیده را تجسم و‌ ترسیم میکنم.
قلمت ماندگار دوست خوبم
۰۱ دی ۱۳۹۵
اردشیر جان به یمن بهبودی گرامی و جان ، خواهر عزیزم جشن گرفتم و چند نمایش را گزین دیدن قرار دادم . از جمله له ته . البته تقلب کردم و از روی دست شما عزیزان جان ( وزین اندیشان ، نازنین و شاعرانه نگاه و قلم نیلوفر جانم و نیک و مهربان اردشیرم) دیدم .
له ته ، گویای واقعیتی دوست نداشتنی .بودنی که مجازی است و اصالت ندارد . حتا از مرده ریگ اندیشه هم خبری نیست . بیان چنین هیچی را به زبان حرکت به حیرت دیدم . و هنوز به اندیشه نشسته ام .اردشیر جان فرزند گرانقدرم ممنونم که می نویسی و من اندوخته می کنم .
۲۴ دی ۱۳۹۵
معلم بزرگوار و بلندنظرم افتخاری است که نوشته هایم را می خوانید... نمایش را به واسطه ی زبان‌بدن و نحوه ی طراحی بسیار دوست داشتم هر چند که به فرمایش شما گرانقدر گویای واقعیتی دوست نداشتنی است.
حضور شما نازنینان در تیوال مانند جشنی بزرگ است... حضور خاله شکوه گرانقدر بعد مدتها در تیوال باعث خوشحالی بسیارم شد...
چقدر خوب که شما بزرگان هستید و تیوال با وجود ارزنده شما قطعا بهتر است ..حضور شما برای تاتر و تیوال مغتنم و پاینده باد..
۲۴ دی ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید