به دلیل بازی های خوب و نمایشنامه یاسمینا رضا تماشای نمایش را توصیه می کنم.
به نظرم طراحی صحنه یکی از نقاط ضعف کار است..
این نمایشنامه را با ترجمه فتاح محمدی تحت عنوان "زندگی*(ضربدر)3"خوانده بودم در توصیف صحنه خانم رضا اینطور نوشته: "یک اتاق نشیمن.تا حدممکن ساده و انتزاعی.نه دیواری نه دری،گویی به روی آسمان باز است....."
ناصح کامکار به دلیل همین توضیح نمایشنامه سعی در خلق نه چندان واقع گرایانه صحنه کرده است که به نظرم نه چندان انتزاعی است و نه ساده! دایره سیاه مرکز صحنه برای اجرا راحت نیست،دو باری خانم رشیدی در حال زمین خوردن بودند..ایده ریسه های نور جالب بود اما می شد در جای مناسبتر و به جاتر در حین اجرا به کار گرفته شود....شاید این زمختی در طراحی صحنه برای جلوگیری از ایجاد هرگونه تشابه با نمایش اجرا شده خدای کشتار توسط آقای کوشک جلالی باشد که چند سال پیش با بازی رضا مولایی در تاترشهر اجرا شد و طراحی صحنه استرلیزه و شیکی داشت و آنجا هم دو زوج محور نمایش بودند..
پرده توری فلزی مانند احاطه کننده صحنه شاید اشاره به حصاری است که یک خانواده هسته ای در زمختی و زشتی روابط واژگون شده ی گرفتار آنند.
***
بازی ها خوب بود ..اما داشتم فکر می کردم با توجه به توانایی های بالای بازیگری خانم رشیدی و رضا مولایی حیف است که این دو عزیز به تکرار
... دیدن ادامه ››
نقش هایی دست می زنند که در تاتر ایفا کرده اند....شاید الان برای خود من هم باورش سخت باشد که خانم رشیدی سالها پیش در اولین نمایش گروه "نرگس سیاه" به کارگردانی حامد محمدطاهری نقش آنتیگونه را ایفا کرده....امید که نقش های متفاوتی به این عزیزان در تاتر پیشنهاد شود.
بازی آقای آهنین جان خوب بود صدای خوب تاتری هم دارند .رقص پالپ فیکشنی ایشان بسیار جالب بود.... خانم تیرانداز هم هر چه از اجرا بگذرد بیشتر با نقش راحتتر خواهد بود...