در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ابرشیر | درباره نمایش هیولا خوانی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:24:19
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
((((یک اتفاق خیلی خیلی خوب))))
هیولا خوانی، دوباره لذت وصف ناپذیر تماشای نمایشی با مختصات کامل کارهای محمد یعقوبی این بار در کنار نغمه ثمینی به عنوان نمایشنامه نویس را به من هدیه داد. در این نمایش هر دو آنها به عنوان ستون های مهم نمایشنامه نویسی و کارگردانی در تاتر امروز ایران به نوعی کمال رسیده اند .
ساعتها پس از تماشای هیولاخوانی راه می رفتم بغض داشتم منقلب بودم و فکرمی کردم به اینکه چقدر موانع پیدا و ناپیدا، انرژی و امکانات هنرمندان و اندیشمندان را در این سرزمین مصرف می کند و تمام سالهایی که می توانند به خلق بپردازند از آنها می دزدد و به محاقشان می کشاند! چه خوب و شکر که محمد یعقوبی جان سخت بوده است.
هیولاخوانی قصه ای است برای بیداری و نه به خواب رفتن....نمایشی با جانمایه ی رهایی بخش و خواست متعالی آزادی نوع بشر از انسداد ومحدودیت های فکری ویران کننده و خشک کننده !
هیولاخوانی از بندهای تیره و تار جمود و خمود فکری و تعصب های کور و جاهلانه ای می گوید که همگی سرپوشی است بر بوی متعفن فساد و دروغ و حسد انسان های ریاکار...خط های قرمزی که حذف می کند، نمی بیند، نمی شنود و خود را به خواب می زند ... بندهایی که باعث خشک شدن سرچشمه های خلاقیت و زایایی میشود ...این بار داستان سانسورچی و سانسورشونده با زاویه دیدی که کمتر دیده شده، روایت می شود ... این بار به نوعی نویسنده است که بر ذهن و فکر سانسورچی (ها)هیولاوار ... دیدن ادامه ›› دست می یازد و او را مقهور و سپس متحول می کند..سانسور چی که خود را به خواب زده و نمی خواهد که چشم بر روی حقایق باز کند.او وارث کوردلی و تحجری سیاه است.
دلم می خواهد خوشبینی و امید را در این نمایش جشن بگیرم. دلم می خواهد هیولاها استحاله پیدا کنند و تبدیل به انسان هایی با قدرت نقد و پذیرش و تحمل یکدیگر شوند. اینکه دیگر هیچ نوزادی مرده از زهدان مادر به دنیا نیاید.نوزادی که نطفه اش از وسوسه تن دادن به تغییر و آگاهی بسته می شود نوزاد معصومه هیولاخوانی این بار بالاخره زنده به دنیا می آ ید.روی پوست تمام تن اش کلماتی به رنگ قرمز خالکوبی شده است. تمام کلمات حذف شده از کتاب ها...استعاره زیبایی از خواست رهایی از بندها ومیل به نوزایی است.
اما شاید واقعگرایی "همیشگی و معروف" یعقوبی در اینجا بی دلیل ،بستربافته شدن روایت خوشبینانه را در یک فراواقعیت و خیال انتخاب نکرده باشد ! آیا بالاخره چنین رویایی محقق خواهد شد؟
**
طراحی صحنه، استفاده از پرده شفاف و نورپردازی و امکانات تکنیکی صوتی و دلالت های بیرون متنی(فیلم دیگران، داستان آدم و حوا،مار غاشیه، ابراهیم و یونس و.. )بسیار کارآمد و حرفه ای به کارگرفته شده است. چرخش زاویه دید بر صحنه و کاربرد جارختی و استفاده از سایه آن و رختخواب ها(با تمام تفاسیری که از بسترها می توان داشت) با تغییر نظرگاه روایت بسیار هماهنگی دارد. نقش راوی /نویسنده و امتزاج تدریجی اش با نقش اش در درون نمایش ابتکار قابل ذکری است.
بازی ها قابل پذیرش است به خصوص آیدا کیخانی .. متن به قدری خوب نوشته شده و کارگردانی شده که بد بازی کردن در آن راهی ندارد... در طراحی لباس با توجه به اینکه اشاره هایی به گرم بودن هوای بیرون میشود لباس معصومه در برخی صحنه ها زمستانی است.آیا این امر به دلیل مفهومی اشاره ای است بر سردی فضای داخلی و نبود عشق و رابطه گرم ؟
به نوشته خانم ثمینی و کارگردانی آقای یعقوبی دستمریزاد می گویم...هزاران بار


چقدر عالی که راضی هستید
(البته فقط دو خط اول خوندم باقیش گذاشتم بعد تماشا)
۲۴ خرداد ۱۳۹۳
نمایش رو تازه دیدم و نقدتون رو با دقت بیشتری خوندم ، خیلی خوب بود
۲۷ تیر ۱۳۹۳
خانم رویای گرامی از محبت شما و زمانی که گذاشتید سپاس گذارم.

خانم کهن دل عزیزاز لطف شما خیلی ممنونم.
۲۷ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید