در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال اشکان مزارعی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:07:05
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
به نظر من یکی از کلیدی ترین سکانس های فیلم که تمام ماجرا و فلسفه فیلم را توی خودش جا داده و اون رو در چند جمله روایت میکنه، سکانسی هست که پرویز توی مغازه رختشویی و با صاحب اون، داره درباره یک پلیور قرمز که توی ماشین لباس شویی هست بحث میکنه. دقیقن دیالوگ هایی که رد و بدل میشه توی اون صحنه رو یادم نمیاد؛ اما بحث در مورد یک پلیور قرمز که داره با بقیه لباس ها چرخ میزنه و قاطی میشه ولی هیچ کس توجهی بهش نداره و اون پلیور رو با اینکه قرمزه رنگش و کاملن مشهود، صاحب رختشویی نمی بینه. اینکه اون پلیور قرمز باعث میشه همه لباس ها خراب بشن و رنگ بگیرند و به رنگ قرمز دربیاند. اینکه پیرمرد به خاطر کهولت سن (شاید درگیر زندگی سنتی بودن) چنین موضوع مهم و آشکاری رو نمیبینه و کلن بهش بی توجه باقی میمونه و اصلن به حرف های پرویز دقت نمیکنه و جدی اش نمیگیره.
خیلی چیزها و حرف ها پس این ماجرا و سکانس قرار داره و به زیبایی به نظر من توسط فیلنامه نویس در فیلم قرار داده شده.
اون نگاه پرویز به داخل ماشین لباس شویی و تلاش اش برای پیدا کردن و نشون دادن پلیور قرمز درون اون به صاحب مغازه که چند بار تکرار میشه و سرشار از حس ناراحتی به همراه دقت هستش، خیلی بر روی من تاثیر گذار بود؛ و باعث شد که من از این سکانس بی نهایت لذت ببرم و پس از گذشت چندین روز که از دیدن این فیلم میگذره هنوز که هنوزه من رو درگیر خودش نگه داره.
نگاهتون به این سکانس عالی بود.
۰۱ دی ۱۳۹۳
من موقع دیدن فیلم به این نکته دقت نکرده بودم.ولی حالا که فکر می کنم می بینم حق با شماست.
نکته ی جالبی بود.
۰۴ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اشکان: چرا باید ازت بترسم؟
پرویز: نمیدونم

پرویز: اگر نمیزاشتم که اینجا سیگار بکشی، باز هم میومدی؟
اشکان: نمیدونم