در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال Mitra Lak | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:12:20
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
گفت‌وگو با نرگس هاشم‌پور کارگردان نمایش «عنوان موقت: براش»

سکوت در تئاتر ما درک نشده است


«عنوان موقت: براش» نمایشی است به کارگردانی نرگس هاشم‌پور که سال‌ها در آلمان در عرصه سینما و تئاتر فعالیت داشته است. در این اثر که در سالن سمندریان تا سوم مرداد در حال اجر خواهد بود، پرویز پیران، فربد ‌فرهنگ، سینا ‌بالاهنگ و ندا جبرئیلی بازی می‌کنند و متن آن را کیوان ‌سررشته، زهرا ‌محسنی براساس ایده‌ای از نرگس هاشم‌پور و رمان Ab jetzt ist Ruhe اثر ماریون براش نوشته‌اند.

علیرضا نراقی: نرگس هاشم‌پور پس از تجربه بازیگری در دهه هفتاد به آلمان رفت و آنجا ضمن تحصیل در رشته مطالعات تئاتر در مقاطع دکتری و پست ... دیدن ادامه ›› دکتری به کار تدریس، کارگردانی و بازیگری در تئاتر و سینمای مستقل آلمان مشغول شد. حال هاشم‌پور پس از سال‌ها دوری از ایران نمایش «عنوان موقت: براش» را در تماشاخانه ایرانشهر به صحنه برده است. نمایشی بر اساس یک رمان اتوبیوگرافیک که دوران جنگ سرد و تقسیم دو آلمان بر‌می‌گردد و مسئله مناقشات سیاسی را در یک خانواده روشنفکر و ازهم‌گسیخته بررسی می‌کند. در باب جهان متن و شیوه متفاوت اجرایی این نمایش با کارگردان آن به گفت‌وگو نشستیم که آن را در ادامه می‌خوانید:
تا چه اندازه نیاز و شرایط تاریخی مخاطب ایرانی در انتخاب و اجرای این متن مؤثر بود؟
من هیچ‌وقت کاری را انجام نمی‌دهم مگر اینکه در درون خودم نسبت به آن کار ضرورتی شخصی و همچنین الزامی اجتماعی- فرهنگی را حس کنم. قطعاً این متن و کاری که انجام دادم دغدغه‌ای بر اساس زیستی است که من دارم و بخشی از زیست من فردی و بخش مهم دیگری از آن اجتماعی است. به‌هرحال به‌عنوان کسی که مدتی خارج از ایران بوده است زندگی دوپاره‌ای داشته‌ام و این دوپارگی برخی مزایا و برخی معایبی دارد که به بخشی از آن در این کار هم توجه شده است.
 
نمایش در دوران جنگ سرد، استیلای ایدئولوژیک آن زمان و مصائب تقسیم شدن آلمان و به‌طورکلی اروپای نیمه قرن بیستم می‌گذرد. همچنین شیوه اجرایی شما متمایز از دیگر کارهاست که کمی با عادات و اطلاعات تماشاگر امروز تئاتر ایران ممکن است تضاد داشته باشد. این دو وجه شما را بابت ارتباط برقرار کردن مخاطب با اثر نگران نمی‌کند؟
نگرانم نمی‌کند، بیشتر متأسفم می‌کند. تاریخ یک خط پاره‌پاره و انتزاعی نیست، بلکه یک تجربه پیوسته و مشترک میان همه انسان‌هاست. واقعیت این است که ما همه انسانیم و بخشی از دغدغه‌های بشر هم همواره مرتبط با مناسبات قدرت، ایدئولوژی و طغیان علیه یک ایدئولوژی بوده است. حالا ممکن است شکل این مسائل در هر جغرافیایی متفاوت باشد. درست است که این نمایش به یک مقطع خاص تاریخی و محدوده متفاوت جغرافیایی اشاره می‌کند اما هم به لحاظ مضمون و هم به لحاظ فرم می‌تواند جهان‌شمول باشد. حالا اینکه مخاطب اینجا تا چه اندازه ذهنش باز است و تا چه حد سلیقه‌اش تربیت شده تا بتواند لایه‌های مختلف کار را ببیند، چیزی است که هنوز زود است درباره‌اش نظر بدم.
چطور با این متن یعنی رمانی که از آن اقتباس کردید، آشنا شدید و به اجرایش فکر کردید؟
یک روز در آلمان شعری خواندم که در نمایش هم به‌طور کامل وجود دارد. توی آن لحظه این شعر توماس براش که یک فیگور مطرح آن زمان در آلمان بوده است مرا بسیار تحت تأثیر قرار داد. فکر کردم که چقدر حسی که درون خود من جریان دارد را این شعر به زیبایی بیان می‌کند. این شعر باعث شد که من بیشتر درباره توماس براش تحقیق کنم و متوجه شوم که اساساً خانواده براش یک خانواده روشنفکر مهم در آن زمان بوده است و از آن‌ها تنها دخترشان هنوز زنده است و یک رمان اتوبیوگرافیک نوشته. رمان را خواندم و با خود ماریون براش نویسنده کتاب و تنها فرد باقی‌مانده از خانواده براش تماس گرفتم و گفت‌وگو کردم. دیدم که غیر از فیگور توماس براش هر کدام از اعضای این خانواده آدم‌های جالبی هستند و اتفاقی که برای آن‌ها به‌مثابه یک خانواده آیکونیک در آن دوره تاریخی اتفاق افتاده بسیار اهمیت دارد. روابط این خانواده و نوع زیستی که داشتند می‌تواند نشانه‌ای باشد برای اینکه بتوانیم بحث رابطه قدرت و ایدئولوژی را بررسی کنیم و آن را در روابط عاطفی و خانوادگی انسان‌ها جست‌وجو کنیم.

در چه زمانی متوجه شدید که می‌خواهید این رمان اتوبیوگرافیک را تبدیل به نمایش کنید و چرا؟
این یک پروسه خیلی طولانی بود. بعد از خواندن رمان و گفت‌وگو با خانم براش با آقای کیوان سررشته درباره‌اش صحبت کردم. ایده‌های دیگری هم داشتیم و با اینکه در زمان کرونا وقفه‌هایی افتاد حدود دو سال با کیوان سررشته و خانم زهرا محسنی مشغول ایده‌پردازی و کار روی این متن بودیم. تئاتر یک کار هنری جمعی است و از لحظه‌ای که ایده‌اش در ذهن شما جرقه می‌زند آدم‌های دیگری وارد می‌شوند و طبیعتاً هر کدام ایده‌های خاص خود را وارد پروسه شکل‌گیری اجرا می‌کنند.
رمان به فارسی ترجمه نشده بنابراین من آن را نخواندم اما همین‌که یک رمان اتوبیوگرافیک است تصوری در من ایجاد می‌کند که پروسه تبدیل آن به یک درام نمایشی باید دشوار و پر چالش باشد.
اساساً تبدیل رمان به اثر نمایشی کار سختی است؛ اما از اول این‌گونه نبود که ما به یک متن آماده برسیم و بعد آن را اجرا کنیم. این کاری در حال شکل‌گیری بود و در طول فرایند تمرین و کار جمعی متن هم بازنویسی می‌شد. این متن حدود هشت نسخه دارد که به نظرم هر کدام جاذبه کار کردن داشتند اما در واقع در روند تمریناتی که داشتیم با حضور نویسنده‌ها سر تمرین و بازنویسی مداوم به این متن رسیدیم.
 چه شد که به این شیوه اجرایی رسیدید؟ نوعی طراحی انتزاعی و شاید بتوان گفت مفهومی در اجرا وجود دارد که همه‌چیز را تحت تأثیر قرار داده، خب می‌شد این متن را به شیوه‌های دیگری هم اجرا کرد، مثلاً می‌شد رئالیستی‌تر به آن نگاه کرد، اما شما نگاه متفاوتی به آن کردید، علتش چه بود؟
کار برای من متکی به‌نوعی سکون و ایستایی بود و من دنبال این بودم که چگونه می‌توانم این سکون را اجرایی کنم. این سکون هم در متن بود و هم در مفهومی که به لحاظ اجرایی دنبالش بودیم. با همفکری گروه و دغدغه‌ای که یک بار سر تمرین اصغر پیران درباره چگونگی اجرای تئاتر پس از کرونا و متأثر از آن مطرح کرد به این رسیدیم که چطور می‌توانیم فضای محدودی برای هر بازیگر داشته باشیم که از آن فضای محدود نتوانند خارج شوند و اینکه این محدودیت چه امکان اجرایی به ما می‌دهد و خب با متن هم بر مبنای همین ایده روبه‌رو شدیم و بعد طراح صحنه وارد کار شد و اجرا را با این رویکرد جلو بردیم. قطعاً الآن اجرا یک کارکرد و شکل نمادین دارد ولی فکر می‌کنم موردی که بیشتر دنبالش بودیم این بود که سکون چه شیوه اجرایی و برخوردی را برای بازیگر ایجاد می‌کند.
بازیگران از هاش‌اف استفاده می‌کنند و تلاش شده که صدای بازیگران و ریتم حرف زدنشان از یک حدی بلندتر و تندتر نشود. این تمهید هم در راستای همان ایده سکون بوده است؟
سکون و سکوت برای من خیلی اهمیت دارد. سکوت در تئاتر خیلی عنصر مهمی است اما متأسفانه در تئاتر ما این مسئله درک نمی‌شود. مخاطب هم تصور درستی از سکوت ندارد. برای من در این اجرا بیرون نزدن از آن قاب سکونی که بازیگران درونش قرار دارند بسیار مهم بود. در کلام و نوع بازی هم نباید این محدودیت و سکونی که در کار جاری بود از بین می‌رفت. نوع بیانی که انتخاب شده به این دلیل است و هاش‌اف هم غیر از این مسئله در راستای امکاناتی بود که به ما برای طراحی صوتی کلی کار قرار می‌داد. صدا در این کار خیلی اهمیت دارد و به‌نوعی نمایانگر ذهن ماریون است برای همین استفاده از هاش‌اف امکانی بود که صدای خاطرات را شکل می‌داد.

چه مستنداتی را برای درک بهتر گروه از متن و جهان آن دنبال کردید و تا چه اندازه کار مبتنی بر نوعی تحقیق شکل گرفت.
خیلی زیاد، علاوه بر چندین مستندی که درباره آن دوران در اختیار بازیگران قرار دادیم و همچنین مستندی که بر اساس همین کتاب ساخته شده است، بازیگران فیلمی که خود توماس براش ساخته یعنی «فرشتگانی از جنس آهن» را دیدند. خیلی از شعرهای توماس براش را من ترجمه کردم و به گروه دادم. به‌هرحال خیلی کار تحقیقی انجام دادیم و تلاش کردیم که همه از جمله بازیگران با آگاهی به سمت اجرا بروند که البته کار ویژه‌ای نیست چون فکر می‌کنم هر تئاتری باید با این شیوه جلو برود و تحقیق و پژوهشی پشتش باشد.


تاریخ انتشار: سه‌شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۱ | شناسه مطلب:
«نمایش در دوران جنگ سرد، استیلای ایدئولوژیک آن زمان و مصائب تقسیم شدن آلمان و به‌طورکلی اروپای نیمه قرن بیستم می‌گذرد. همچنین شیوه اجرایی شما متمایز از دیگر کارهاست که کمی با عادات و اطلاعات تماشاگر امروز تئاتر ایران ممکن است تضاد داشته باشد. این دو وجه شما را بابت ارتباط برقرار کردن مخاطب با اثر نگران نمی‌کند؟
نگرانم نمی‌کند، بیشتر متأسفم می‌کند. تاریخ یک خط پاره‌پاره و انتزاعی نیست، بلکه یک تجربه پیوسته و مشترک میان همه انسان‌هاست. واقعیت این است که ما همه انسانیم و بخشی از دغدغه‌های بشر هم همواره مرتبط با مناسبات قدرت، ایدئولوژی و طغیان علیه یک ایدئولوژی بوده است. حالا ممکن است شکل این مسائل در هر جغرافیایی متفاوت باشد. درست است که این نمایش به یک مقطع خاص تاریخی و محدوده متفاوت جغرافیایی اشاره می‌کند اما هم به لحاظ مضمون و هم به لحاظ فرم می‌تواند جهان‌شمول باشد. حالا اینکه مخاطب اینجا تا چه اندازه ذهنش باز است و تا چه حد سلیقه‌اش تربیت شده تا بتواند لایه‌های مختلف کار را ببیند، چیزی است که هنوز زود است درباره‌اش نظر بدم.»

«سکوت در تئاتر خیلی عنصر مهمی است اما متأسفانه در تئاتر ما این ... دیدن ادامه ›› مسئله درک نمی‌شود. مخاطب هم تصور درستی از سکوت ندارد.»

من کار رو بی‌نهایت دوست داشتم حتی این مصاحبه رو هم دوست داشتم ولی واقعاً لازم نبود انقدر به همه بد و بیراه بگید خانوم کارگردان😊😊
۲۲ تیر ۱۴۰۱
سحر لیلی ئیون
امیر مسعود جان حرفشون درسته ذائقه مخاطب با چیزی که بهش عرضه میشه کم کم شکل می‌گیره و خب الان واقعا اکثرا هنر مبتذل شده
حالا با وجود اینکه من این رو هم قبول ندارم ولی قشنگ‌تر هم میشد اینو گفت😊😊
۲۴ تیر ۱۴۰۱
سحر لیلی ئیون
امیر مسعود جان حرفشون درسته ذائقه مخاطب با چیزی که بهش عرضه میشه کم کم شکل می‌گیره و خب الان واقعا اکثرا هنر مبتذل شده
؟؟؟
۲۶ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید