در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محسن قاسمی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:44:26
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
راست گفته‌اند که وقتی آب سربالا برود قورباغه ابوعطا می‌خواند.
وقتی یه قشر خاص از یک تفکر خاص تمام ارکان جامعه و کشور رو به دست بگیرن، آخرش به عرصه سینما و هنر هم میرسید که رسید. کسی مثل آقای عنقا که مشخصه از چه طیفی هستند حالا شده کارگردان و بیچاره ما که فیلنامه‌نویس هم خود ایشان است!
از دیالوگ‌های ضعیف و مضحک بگیر تا تقلید کورکورانه از سینمای غرب بدون درک درست و بدتر از اون، تقلید از فرهنگ غربی در این سریال بسیار وحشتناکه!
اصلاً فیلنامه از هم پاشیده است؛ آقای فیلمنامه نویس/کارگردان حتی بدیهات داستان نوشتن را هم نمیداند چه برسد به نوشتن سناریو و کارگردانی!
داستان اصلاً چسبندگی ندارد! کاراکترهای از یک قسمت تا قسمت بعد بدون هیچ توضیحی ناگهان تغییر میکنند.
در جای‌جای فیلم کارگردان خواسته از فرهنگ و سینما غرب تقلید کند اما این بنده خدا در عمرش بعید میدانم مجموعاً 10 فیلم بیشتر ... دیدن ادامه ›› دیده باشد.

آقا چرا شما باید برای صحنه‌ای که مردم دارند وارد دادگاه می‌شوند قطعه آداجیوی آلبینونی را پخش کنید؟!! چه ارتباطی بین این نوع موسیقی و صحنه دادگاه وجود دارد؟!! به شما قول میدهم آقای کارگردان به موسیقی کلاسیک فکر کرده، و با خودش گفته سریالم فاخر میشود. در اینترنت کلمه «کلاسیک» را جستجو کرده و اولین آةنگی که با آن برخورد کرده (البته در سایت‌های ایرانی) همین قطعه ایرانی‌پسند و مالیخولیایی آلبینونی است. واقعاً که وقتی آب سربالا برود قورباغه ابوعطا می‌خواند.
در یکی از صحنه‌های رقت‌انگیز سریال، مشفق به واعظی که تازه پیپ روشن کرده (و کاملاً مشهوده که اصلاً کسی بهش نگفته پیپ را چطور بگیر و چطور بکش!) میگه «بلکه!» و واعظی در جواب میگه: «سفید هم باشی زندگی بلکت می‌کنه!». و مشفق با یک حالت «من‌بلدم» خاصی میگه: «توتونت رو میگم.» اینجا 2 نکته هست که کم‌سوادی و ضعف اطلاعاتی کارگردان/فیلنامه‌نویس را نشان میدهد. اول اینکه توتون کاپیتان بلک را حتی یک چوپان هم میشناسد که مشهورترین بوی پیپ است. این به وضوح تقلید از کلیشه فیلم‌های هالیوودی است که یک کاراکتر آنقدر در یک زمینه خاص با تجربه است که با رندی در شناخت یک حوزه خاص مثل عطر/پارچه/طراحی/کتاب/شعر یا هر چیز دیگری تبحر دارد. اما آخر توتون کاپیتان بلک که دیگر بلدی نمیخواهد! «بلکه»! توتونت رو می‌گم! وااااای چقدر این مشفق همه‌چی تمام است!

دوم اینکه، وقتی مشفق میگوید «بلک»‌چرا واعظی باید فکر کند منظور مشفق رنگ سیاه است که او در جواب بگوید «سفید هم باشی زندگی بلکت میکند»!!!‌‌آخه چرا؟!! مگه معادل بلک رو در فارسی نداریم؟!

شخصیت‌پردازی را هم گفتم که فاجعه‌س. چیزی به نام پرورش و ساخت کاراکتر وجود ندارد. شروع میکنی به تماشای قسمت چندم، و ناگهان یک شخصیت معصوم و ضعیف و زبان‌بسته تبدیل میشود به یک فرد جسور و محکم!
رابطه حامد با همسرش مهتاب هم که بماند. نه از ابتدا به زن و شوهر میمانند نه بعداً غریبتر شدن این دو از هم درست بسط پیدا میکند.