در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال گروه نئوتهران | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:14:32
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
«چند تکه‌ی لغزان...» روایت ۴ روزنامه‌نگار از کودتای 32، انقلاب 57 و ایران امروز/ انتظار برای رای دادگاه مطبوعات

نویسنده و کارگردان نمایش «چند تکه لغزان بر لبهٔ سُرانِ یک وضعیت پیچان»، علیرضا اجلی، گفت: این نمایش داستان چهار روزنامه‌نگار را روایت می‌کند که منتظرند مدیرمسئول از دادگاه مطبوعات برگردد و ببیند که روزنامه توقیف شده یا نه و در این حین سه دوره یعنی سال ۱۳۳۲، سال ۱۳۵۷ و امروز ایران مرور می‌شود.
علیرضا اجلی، نویسنده و کارگردان نمایش «چند تکه لغزان بر لبهٔ سُرانِ یک وضعیت پیچان» گفت: دبیر صفحه‌ی آخر، مطلب طنزی را نوشته و حالا او و سه روزنامه‌نگار دیگر روزنامه منتظرند مدیرمسئول از دادگاه برگردد و آن‌ها را در جریان توقیف یا عدم توقیف بگذارد. در این میان سه دوره یعنی سال ۱۳۳۲، سال ۱۳۵۷ در کنار زمان حال مرور می‌شود. خاطرات این سال‌ها به واسطه‌ی پدر و مادر و خانواده‌ی این چهار روزنامه‌نگار که در آن دوره‌ها حضور داشته‌اند مرور و روایت می‌شود.
اجلی درباره‌ی آشنایی خود با حرفه‌ی روزنامه‌نگاری گفت: «مدتی در ماهنامه‌ای حضور داشته‌ام و مشکل احضار به دادگاه و مسائل مرتبط با آن، تجربه‌ای بوده که شاهد آن بوده‌ام و به نوعی دغدغه شخصی‌ام بوده است.»
این نویسنده با اشاره به انتخاب این موضوع برای نمایش خود گفت: «این انتخاب یک دغدغه شخصی بود؛ از طرفی این موضوع ذهنم را درگیر کرده بود و از ... دیدن ادامه ›› سوی دیگر می‌خواستم سه دوره تاریخی را اضافه کنم. سه دوره تاریخی در این نمایش مرور می‌شود و یکسری بازی‌های کلامی در کار وجود دارد که در بافت بازی‌های کلامی و در بافت متن به نتایج خاص خود می‌رسد.»
اجلی تشریح کرد: «مرور این سه دوره، از بُعد تاریخی و اجتماعی است و سعی کردم وضعیت را دراماتیک کنم؛ یعنی اینطور نیست که نمایش با جزئیات به تاریخ نگاه کند. تاریخ و سیاست از دید چهار شخصیت نمایش بیان می‌شود؛ هرکدام از این چهار نفر به فراخور صفحه‌ای که دبیرش هستند و با انگیزه‌های مشخص به این دوره‌ها و مسائل نگاه می‌کنند.»
اجلی با بیان اینکه «این چهار روزنامه‌نگار انسان‌های چندان پرمایه‌ای نیستند بلکه شکننده‌اند.» گفت: «سیمین» دبیر صفحه‌ی آخر اصلن علاقه‌ای به روزنامه‌نگاری ندارد. ولی کریم، شخصیت دیگر نمایش به کارش علاقه‌مند است و برایش جدی‌ست. این دبیر‌ها هرکدام نماینده قشری از جامعه هستند، ولی اینکه خود دبیران صفحه دغدغه اجتماعی، سیاسی داشته باشند، اینطور نیست.
او با اشاره به اینکه «نمایش وضعیت سیاسی اجتماعی کودتای ۲۸ مرداد و انقلاب 57 را مرور می‌کند.» گفت: «بحران» در این نمایشنامه مهم است؛ بحران و فقدانی و عدم امنیتی که آن‌ها را احاطه کرده.
اجلی خاطرنشان کرد: این داستان در هیچ جای دیگری جز این دفتر روزنامه نمی‌توانست اتفاق بیفتد؛ درواقع این نشریه بستری است برای روایت این سه دوره و زندگی این چهار شخصیت. این چهار نفر که فکر می‌کنند دغدغه مشترکی دارند اما در واقع ندارند؛ روزنامه‌نگارانی هستند که در عین حال آدم‌های عادی محسوب می‌شوند.
نویسنده‌ی رمان «مرد لاابالی...» در ادامه گفت: «شیوه‌ی اجرایی از اسم نمایشنامه هم مشخص است؛ سه دوره لغزان و سران و پیچان، به عنوان مثال، زمان حال با تکنولوژی و رسانه، دوره‌ای پیچان و پیچیده‌ای است.
او با بیان اینکه «این کاراکتر‌ها به جهت اینکه روزنامه‌نگارند دغدغه تغییر یکسری کلمات و مفاهیم پشت آن‌ها را دارند و در ‌‌نهایت به این نتیجه می‌رسند که ما اصلا چطور در این وضعیت می‌توانیم بنویسیم.» گفت: این روزنامه‌نگاران در این یک‌ساعت، ترکیب‌های کلمات عجیب و غریبی می‌سازند که شخصیت «نسیم» به‌عنوان دبیر صفحه اندیشه نماینده این بازی کلامی است و بازی‌های زبانی حول محور او می‌گردد.
نمایش "چند تکه‌ لغزان بر لبه‌ سران یک وضعیت پیچان" به کارگردانی علیرضا اجلی 4 بهمن 1395 ساعت 18:00 و 19:30 در سالن ارغنون به صحنه می‌رود. امیر سفیری، مهشید نوروزی، سروش کریمی‌نژاد، ریحانه رضی بازیگران این اثرند.
«چند تکه‌ی لغزان...» در جشنواره‌ی تئاتر فجر سی‌وپنجم
«چند تکه‌ی لغزان بر لبه‌ی سران یک وضعیت پیچان» به کارگردانی علیرضا اجلی، 4 بهمن‌ماه در بخش به علاوه‌ی فجر اجرا خواهد شد. در خلاصه‌ی این نمایش آمده است؛ چهار روزنامه‌نگار در انتظار بازگشت مدیرمسئول از دادگاه، خاطرات‌شان را مرور می‌کنند.
اجلی درباره‌ی این نمایش یادآور شد: «این داستان در هیچ جای دیگری جز این دفتر روزنامه نمی‌توانست اتفاق بیفتد؛ درواقع این نشریه بستری است برای روایت این سه دوره و زندگی این چهار شخصیت. این چهار نفر که فکر می‌کنند دغدغه مشترکی دارند اما در واقع ندارند؛ روزنامه‌نگارانی هستند که در عین حال آدم‌های عادی محسوب می‌شوند.»
در این اثر، امیر سفیری، مهشید نوروزی، سروش کریمی‌نژاد، ریحانه رضی به عنوان بازیگر حضور دارند. آرش اشاداد، مجری طرح، مصطفی عطری، دستیار اول کارگردان، فاطمه احمدی، منشی صحنه، از دیگر عوامل این کار هستند.
«چند تکه‌ی لغزان...» به نویسندگی و کارگردانی علیرضا اجلّی 4 بهمن 95 ساعت 18:00 و 19:30 در سالن ارغنون اجرا خواهد شد.
چند تکه‌ی لغزان بر لبه‌ی سران یک وضعیت پیچان
سالن ارغنون
دوشنبه 4 بهمن 1395
18:00 و 19:30
50 دقیقه
بها: 20000 تومان

طراح، نویسنده و کارگردان: علیرضا اجلی
بازیگران: امیر سفیری، مهشید نوروزی، سروش کریمی‌نژاد، ریحانه رضی

مجری طرح: آرش اشاداد
دستیار ... دیدن ادامه ›› اول کارگردان و برنامه‌ریز: مصطفی عطری
منشی صحنه: فاطمه احمدی
طراح لباس: الهه عبادی
مدیر اجرایی: مریم فتحی
طراح پوستر و بروشور: علی امیری
عکاس: شفق شکری
مشاور رسانه‌ای: مریم رودبارانی
ساخت تیزر: سجاد ایرانمنش

جایزه‌ی اول و تندیس هفتمین جشنواره تئاتر دانشگاه سوره
کاندیدای بخش نمایشنامه‌نویسی هجدهمین جشنواره‌ی تئاتر دانشگاهی

خلاصه‌ی داستان
چهار روزنامه‌نگار در انتظار بازگشت مدیر مسئول؛ (لغزان: مصدق برای براندازی اون نظم کاذب مبارزه می‌کرد/ سُران: بابا چند قدم رفته عقب داد زده ابراهیم، ابراهیم/ پیچان: غایب شده بود پسوند برای شیدا، معصومیِ غایب.)
تو این کش‌وقوسا، یه جا واسه ما هست. یه جای دور توی یه شهر کاغذی که خودمون نقاشی‌ش کردیم. هفتادوهشت تا دره، که بومی‌ها می‌گن اگه از این دره‌ها رد شید می‌رسید به یه آبادی که یه مرد کامل منتظرتونه. هر دره به دره‌ی دیگه با یه طناب نازک وصل شده. باید از روش رد شی؛ از رو اولی و دومی و هفتادمی. باید تعادلتو حفظ کنی. هفتادوهشتمی رو که رد کنی می‌رسی به آبادی، قبل آبادی یه مرد قدبلند با چشمای کنجکاو وایساده؛
تو مرد رو نمی‌بینی، مرد فقط توهم زنه،
داری انتظارو می‌بینی. انتظار زن مردونه‌س، واسه همین زنا وقتی انتظار می‌کشن فکر می‌کنن عاشق یه مَردن.
_ چند تکه‌ی لغزان...
محمد لهاک این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جوانی کاواک و خلجان ژورنالیستِ معاصر در «چند تکه لغزان…»
شیرین کاظمیان – کارشناس تئاتر

http://qalamnews.com/1395/08/15/%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D9%88%D8%A7%DA%A9-%D9%88-%D8%AE%D9%84%D8%AC%D8%A7%D9%86-%DA%98%D9%88%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%90-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1-%D8%AF/
محمد لهاک این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گفت و گو با علیرضا اجلی، کارگردان تئاتر «چند تکه‌ی لغزان...»
http://www.farheekhtegan.ir/content/newspaper/Version2082/0/Page15/Block95297/newspaperb_95297.jpg
گروه نئوتهران و محمد لهاک این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
املتِ بدونِ تخم‌مرغ
نگاهی به نمایش "چند تکه ی لغزان بر لبه ی سران یک وضعیت پیچان" به کارگردانی علیرضا اجلی
پوریا گل‌شناس

نمایشی هم اکنون در «تئاتر باران» به دور از هیاهوی تئاتر امروز ایران روی صحنه است؛ هیاهویی که در پی تبلیغات مضاعف، در راستای خصوصی‌سازی تئاتر، و همچنین زیر درخشش چهره‌ی "چهره‌ها" روی پوسترها، در جریان است. درخشش پر تلالویی که هنر آوانگارد را مهجور می‌کند و امکان‌های بدیع نظریه‌های دگراندیشانه در تئاتر زیر پرتو دروغین این تبلیغات پنهان می‌شود. هر چه باشد، پیش از هر چیز اشاره به این مهم خالی از لطف نیست که اجرای تئاتری، بدون بازیگران چهره از یک صداقتِ حداقلی خبر می‌دهد که تئاتر امروز تهران از آن بی‌بهره است. تماشاگر تئاتر، اگر معتقد است که از بینش فرهنگی عمیق‌تری برخوردار است، حال زمان آن است که درباره‌ی نقش تعیین‌کننده‌اش در انتخاب اجراهایی که به تماشایشان می‌نشیند باز اندیشی کند.
داستان این نمایش از جایی آغاز می‌شود که یک روزنامه در پی چاپ طنزی سیاسی در یک ستون در صفحه‌ی آخر، درباره‌ی حقوق زنان توقیف شده است. کل ماجرا ... دیدن ادامه ›› موجب ناامیدی چهار روزنامه‌نگاری‌ست که ما در اجرا می‌بینیم. روزنامه‌نگارانی که ذهن‌شان مملو از ایده‌های گوناگون است، از مسائل سیاسی گرفته تا تاریخ، به ویژه تاریخ معاصر ایران. با این همه این ایده‌ی اصلی در طی نمایش آرام آرام فراموش می‌شود: آنچه حالا می‌نُماید مسائل شخصی دبیران روزنامه با همدیگر است، ایده‌ها و آرزوهای یک خانم طنزنویس، که از قضا روزنامه به دلیل مطلبی چاپ شده از او تعطیل شده، و همچنین مشکلات برادرش، سیروس. از دیگر سو رابطه‌ی دیگری در جریان است؛ علاقه‌ی کریم به نسیم، از همان آغاز نمایش متوجه می‌شویم که موقعیت این شخصیت‌ها به مراتب پیچیده‌تر از آن است که در تعطیلی دفتر روزنامه خلاصه شود. به مرور خواهیم فهمید که این اثر نه یک اثر انتقادی به فضای بسته‌ی نظارت بر مطبوعات، بلکه بر عکس نگاهی دوباره به مهره‌هایی است که فضای مطبوعاتی در ایران را می‌سازند. هر چه جلوتر می‌رویم می‌فهمیم شخصیت‌ها، همگی از آنچه در آغاز می‌پنداشتیم بی‌شرف‌تر و پوچ‌ترند. آرمان‌ها و آرزوهای کودکانه‌ی آن‌ها، بسیار خودخواهانه‌ست. کسانی که قرار است برای مردم بنویسند اساسا تنها به خودشان فکر می‌کنند. به نیازهای‌شان، ماجراهای عشقی‌شان، و آرزوهای‌شان برای پولدار شدن. گره‌گشایی اصلی در پایان و چرخش دراماتیک به شدت مهلک است.
فضاسازی‌های این اجرا مینی‌مال‌اند. نمایشنامه‌نویس به هیچ وجه خودش را مقید به ساختاری منسجم نمی‌داند. شروع هر صحنه بی‌هیچ منطقی، و پایان هر صحنه بی‌هیچ سرانجامی شکل گرفته است. شخصیت‌ها ملزم نیستند گفتگوهای همدیگر را پاسخ دهند، بیشتر ترجیح می‌دهند تک‌گویی کنند. به این نحو، شاید بتوان گفت با روشی نئوابزورد، گفتگوها شالوده‌شکنی شده‌اند. در چنین شرایطی گفتگوهای واقع‌گرایانه‌تر که در جای‌جای نمایش یافت می‌شود، جذاب و چشمگیرند، به ویژه مجادله‌ها، و طبعا در چنین فضای عصبی‌ای، دفتر روزنامه‌ای که توقیف شده، ناگزیراند.
از این رو با این حال نمایشنامه‌نویس در پی پیشبرد صریح داستان و افزودن به پیچیدگی‌های شخصیت‌هایش است و از طرفی در پی صورت‌بخشی به موقعیت‌هایی برساخته، که در ورای اجرا، به مثابه‌ی بدیل‌هایی موثر در جریان‌اند. کلان‌روایت‌هایی که به عنوان رانه‌های تاریخی در یک ترفند تک گویانه‌وار روایت می‌شوند. گویی موقعیت کنونی، نه صرفا انضمامی جزئی، تحلیل شده در پردازش شخصیت‌های اثر، و طرح موقعیت، بلکه به ورای این‌ها، به روایت‌هایی انتزاعی‌تر اشاره می‌کنند. داستان مبارزی به نام «ابراهیم» که در خیابان هفده شهریور در پی دفاع از آرمان‌هایش به زانو می‌افتد و جان می‌دهد، با ماجرای علاقه‌ی سفر سیمین به فرانسه تضادی مهلک ایجاد می‌کند. تماشاگر در حین تماشای این چند صحنه همیشه با نحوه‌ای از فاصله‌گذاری، از راویت اصلی نمایش دور می‌افتد، و به ورطه‌ی بدیع و دور از ذهنی که در وهله‌ی نخست بی‌ربط می‌نماید پا می‌گذارد، در حالی که در صحنه‌ای پس از آن این سردرگمی، خود آشکارگی تضاد موقعیتِ شخصیت‌های نمایش را گواه می‌دهد.
اینکه نمایشنامه‌نویس تا چه اندازه توانسته این پیوند پیچیده میان دو امر دور از هم و حتی متضاد، یعنی میان امر واقع، آنچه در جریان است و آنچه در تداوم زمانیِ واحد در دفتر روزنامه رخ می‌دهد، با آن کلان روایت‌هایی که در دوردست رخ داده‌اند، رابطه برقرار سازد پرسشی است اساسی.
علی‌رغم ایده‌ی جذاب و قابل توجه نمایشنامه، باید اعتراف کرد این رخدادهای پیاپی و این فاصله‌ها را می‌شد به نحوی بهتر، یعنی در غالب روایی چشمگیرتری در کنار هم قرار داد و در آخر بر هم منطبق کرد. در این صورت به جای آنکه موجب سردرگمی تماشاگر شوند، می‌توانستند بیانگر شکاف عمیقی باشند که کل ایده‌ی نمایشنامه از آن منشا گرفته است. بنابراین پای این پرسش زیباشناسانه همچنان به جای خود باقی است. و همچنین اینکه کارگردان اثر تا چه اندازه توانسته آنطور که باید این فضاهای فاصله‌دار را پرداخت کند، جای پرسشی دیگر است. این فاصله ها دور افتاده از کل اثر اند، طوری که تمایز میان امر واقع که در زمان حال جریان دارد، و بخش‌های انتزاعی، که در اینجا با مسامحه کلان‌روایت نام گرفته‌اند، تماشاگر را از فضا دور می‌کند و حتی تا مرز تصنع پیش می‌برد. اینکه این صورت تعمدا شکل گرفته فرضی است که همچنان به جای خود باقی است و نشانگر ویژگی‌های آشنایی‌زدایی‌شده و فاصله‌گذاری‌شده‌ی کار است، که قابل احترام است، اما پرسش اصلی بر سر موفقیت در بازی‌ها و به اجرا درآوردن چنین فضایی است.
محمد لهاک این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

تنها حاضر غایب مرگ است. حاضربودن، غایب‌بودن، و مرگ. وقتی به من گفتی چرا در اینجا، در برلین، به جمع‌های عمومی نمی‌روم جوابی نداشتم، اما پیش خودم گفتم گروه‌های عمومی، گروه‌های خصوصی را و گروه‌های خصوصی من را به مخاطره می‌اندازد. شجاعِ تکنفره، قهرمان خودش است. کتم عدم دروغ بزرگ دوران دبیرستان بود، انسان قهرمان خودش است.
_ چند تکه‌ی لغزان...
محمد لهاک این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

شیرین کاظمیان
مصائب ژورنالیست معاصر در "چند تکه ی لغزان..."
سیاست و هنر هیچگاه جدا و سوای یکدیگر نزیسته اند، چه اینکه گاهی آن اثری که گمان می برد خالی از سویه های اجتماعی و سیاسی است، همواره ارجاعی پنهان به مفاهیم و مضامین سیاسی را در درون خود دارد. با این همه رفتن به سراغ سوژه هایی از این دست همواره این خطر را دارد که فیلم و یا تئاتر را در حد بیانیه و مقاله ای سیاسی تنزل دهد. سوای همه محدودیت ها و موانعی که در پرداختن به سوژه ای سیاسی و یا اجتماعی وجود دارد قدم نهادن در این وادی اشراف همزمان بر دو حوزه را می طلبد، نخست چارچوب و الگوی هنری که مولف آن را برگزیده و پس از آن آگاهی از واقعیاتی که دست مایه اثر میشود و اغلب زیر غبار تاریخ و گذر زمان مدفون شده اند. اگر بپذیریم هنر چیزی جز فرمی نیست که به شایستگی محتوایش را در آغوش گرفته است، اثر هنری در بیانِ واقعیتی اجتماعی نبایستی چنان در سطح حرکت کند و چنان مفهوم خود دم دستی و سهل الوصول عرضه کند که هنر قربانی نهایی اش باشد.
با این مقدمه "چند تکه ی لغزان بر لبه ی سران یک وضعیت پیچان" با رویکردی تئاتری دست بر بررسی و نمایش چند دوره ی مهم و اساسی تاریخی ایران می برد. چهار جوان روزنامه نگار، در دفتری آشفته و واژگون‌شده، گرد هم می چرخند و نمایش با توقیف روزنامه ی آنان آغاز میشود، چرایی و چگونگی این اتفاق ... دیدن ادامه ›› درام این روایت کوتاه را شکل می‌دهد. دغدغه ی مالی، مهاجرت و بحران های عاطفی دیگر شاخه های این وضعیت ساده، اما لغزان و سران و پیچان است. سیمین که دبیر صفحه ی آخر این موقعیت دراماتیک یا همان روزنامه ی توقیف شده است، سودای مهاجرت دارد. مهاجرت یا ولع سهمگینی که خاموش ساختن آن در روان یک دختر جوان که حال روزنامه نگار هم هست آسان نیست، او پدر توده ای اش را پنج سال پیش رها کرده و هر از گاهی خاطره وار از او و عقایدش سخن می گوید، از پدری که به مرور تغییر کرده و رفیق نزدیکش را نیز در درگیری خیابانی از دست داده است. سیمین می خواهد هر طور که شده ایران را ترک کند، رویای آمریکایی یک دم آرامش نمی گذارد، پس در ستیز است که رهایی یابد. نسیم وجه دیگر این نمایش است که طلاق گرفته و همه چیز را در ترازوی منطق و فلسفه بالا پایین و کمرنگ و بی فایده می کند. گاه او هم از شیدایی می گوید که دوست نزدیکش بوده و میان آشوب های خیابانی و گریختن به آن سوی مرز ها او را از دست داده. در مسیر همین بحران ها در دفتر روزنامه می فهمد که دوستش از افسردگی و ملال در خانه ای کوچک در برلین خودش را کشته است. شخصیت دیگر این روایت، سیروس پسری بی دست و پا، آشفته و عاشق پیشه است، در ملال رابطه ای فروافتاده که تنها می خواهد آن را به دندان بگیرد و از دست ندهد، تلفن هایی پیاپی دارد و چیزهایی می شنود که هم تحقیرش می کند، هم دورش می سازد از ماجرای توقیف روزنامه ای که محفلی برای آرامش آنها به نظر می رسید. در این میان کامل ترین شخصیت نمایش، کریم است، دبیر سرویس هنر که عمیق تر همه چیز را می نگرد، او چالش های دوران مصدق را چون رویایی بازگو می کند و مدام اشاراتی به هدایت میرزا، پدر محمد مصدق دارد. کسی که جزِ رجال سیاسی مهم معاصر است و کمتر جوان روزنامه نگاری دغدغه ی واکاوی زندگی او را دارد، به عبارتی کریم هوشیارتر از سه همکارش بوده و از توقیف شدن روزنامه شان برای چاپ مطلبی از سیمین آزرده است. در گام های پایانی نمایش که گره افکنی ها روی داده و شخصیت ها بر مخاطب روشن شده اند دست به سرزنش سیمین برای چاپ نوشته اش می زند؛ چرا آن یادداشت را نوشتی وقتی می دانستی توقیف‌مان می کنند؟ و سیمین که حال، تماس‌هایی از پاریس دارد برای آغاز پناهندگی و گریختن از خفقانی که مدام تاکید بر آن دارد، باید پاسخگو باشد..
این روزها کمتر و یا شاید اصلا نمایشی را بر صحنه نمی‌بینیم که اوضاع فعلی، دغدغه های اجتماعی و رویاهای شورانگیز نسل جوان جامعه ی جوان مان را درخور باشد، از سوی دیگر توقیف روزنامه ها و روشنگری در باب تاریخ پر آشوب سیاسی معاصرمان هرروز کمتر و کمتر مورد بازخوانی و انعکاس هنری قرار می گیرد. از همین روی "چند تکه ی لغزان بر لبه ی سران یک وضعیت پیچان" به نویسندگی و کارگردانی علیرضا اجلی، که در شمایلی دانشجویی و بدون زرق و برق های گیشه ای به روی صحنه آمده، نگاهی نو و ایضا اجتماعی را در طرحی دراماتیک به اجرا در آورده است.
محمد لهاک این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید