۱۱۰ دقیقهٔ جذابی که با اجرای سریعتر و چکیدهتر میشد بیشتر دوستش داشت.
•
از پوستر و تیزرهای جذاب این تئاتر میتونستی قبل از پا گذاشتن به داخل سالنْ انتظار مواجهه با یک تئاتر فراتر از عموم تئاترهای رشت رو داشته باشی. تئاتری که از قبل ورود به سالن و با حضور دو فرد متفاوت بین تماشاگرها، ذهن مخاطب رو برای شکستن بعضی از چهارچوبهای ذهنیش درمورد اجرا آماده میکرد. نمایشی که بیدرنگ کارش رو از بیرون سالن شروع میکنه، موقع ورود مخاطب هم بهش امون نمیده و ذهنش رو با حضور یک بازیگر روی آوانسن صحنه درگیر نگهمیداره.
•
از اینجا به بعد برای اسپویل نشدن داستان از تشریح جزئیات غیرضروری دوری میکنم. اما به نظرم در بازنویسی نمایشنامه هم میشد قید بعضی از صحنههای غیر ضروری رو زد. به خصوص وقتی با گروهی روبرو هستی که از ایدههای خلاقانه و امکانات متفاوت صحنه و سالن برای فضاسازی و پیشبرد داستان بهره بردند.
توصیهٔ مشهوری هست که گاهی اوقات برای نتیجهٔ بهتر مجبور به کشتن محبوبانت میشی. در این اجرا به نظرم میرسید که کارگردان از بعضی ایدههای محبوبش نتونست دل بکّنه و راضی به حذف یا کوتاه کردن اونها نشد، که اگه میشد چه اجرای حسابشدهتر و پختهتری رو شاهد بودیم. صحنههایی مثل صحنهٔ اول دفتر
... دیدن ادامه ››
ژنرال، صحنهٔ نیمه بداههٔ تعامل بازیگران با تماشاگر، یا حتی نیوزریلهای جذاب. تعدادی از این صحنهها میشد کوتاه، ادغام یا حذف بشن. البته که بعضی از خرده داستانها مثل ارتباط بانوی اول و مشاور ژنرال هم پا در هوا موندن.
در مجموع با پیشروی نمایش، بیشتر شاهد برداشتِ کاشتههای داستان بودیم و از این جهت به طور کلی نمایش موفقی رو دیدیم.
•
قطعا اما این چکیدهتر شدن نمایش به نفع سلامت تماشاگرها هم بود. حوالی آخر اجرا که از درد نشیمن به دوستم اشاره کردم، اتفاقی پشت سرم صدای ناله از درد ستون فقرات و زخم بستر شنیدم. امیدواریم دولت ژنرال براسیلف به وضع صندلیهای ناراحت سالنهای تازه بازسازی شدهٔ شهر هم رسیدگی کنند.
•
حرف زیاده و حوصلهٔ این مدیوم کم. یادداشتم رو با خسته نباشید و قدردانی از تمام اعضای گروه این نمایش تموم میکنم. امیدوارم به درخشش روی صحنه و پشت صحنه ادامه بدن و شعلهٔ خلاقیت و زحماتشون خاموش نشه.