نمایش Haunted . . .
خب دلیل نمیشه که چون سیاوش حیدری عزیز کارگردان و نویسنده ی کار بوده ما از عادت نقد بگذریم :) تازه خودشم که راضیه و این رضایت رو بار ها اعلام کرده پس چند خطی در حد وسع و سواد خودم می نویسم.
سیاوش حیدری با انتخاب این فضا و این سبک، شجاعت زیادی رو به خرج داد. داستانی کاملا فانتزی و سورئال با فضایی کاملا غیر ملموس، بازی هایی تعمدا اغراق شده و تا حدودی اکسپرسیونیستی و روایت غیر خطی و غیر داستانی. در واقع وقتی این کار رو نگاه می کنی اصلا به دنبال داستان نمیری. داستانی که روی صحنه می بینی سطحی ترین لایه ی ماجراست. باید دائم به دنبال کشف نشانه ها و المان ها باشی. همون کاری که من امسال سر نمایش سیندرلا کردم و فقط داشتم المان ها، نشانه ها و نماد ها رو تو ذهنم تفسیر می کردم و اعتراف می کنم همین مساله باعث می شد از روند اتفاقات و نشانه های تازه جا بمونم. خلاصه نمایش haunted تعمدا مخاطب علاقه مند به داستان رو پس می زنه و فقط به خاطر حس کشف و سیر در مفاهیم مخاطب رو با خودش همراه می کنه. ایده ی کلی من رو یاد فیلم کوتاهی از کریستوفر نولان می انداخت. موسیقی تعمدا گوشخراش و آزار دهنده بود، رفتار خانواده در مالیدن دست به صورت یا دست ها به همدیگه، صدای خاص موسیقی، شکافته شدن شکم دختر و بیرون آمدن سوسک، همه ی این ها این مساله رو به ذهن متبادر می کنه که اون چه ما روی صحنه می بینیم یه خانواده ی انسانی نیست بلکه این ها هم حشراتی هستند در دنیایی موازی. صحنه ی خون آمدن از دهان دختر در تصویر پروجکشن اوج اثر گذاری کارگردان بر بیننده بود. تو قاب نگاه بیننده این تصویر حسابی می درخشید
... دیدن ادامه ››
و توجه رو جلب می کرد. تنها عاملی که نمی تونم با بقیه ی اتفاقات مرتبط بدونم علت تکرار یک پرده بدون تغییر بود. یا تغییر جوری بوده که من درک نکردم یا تعمدا یک صحنه دو بار بی تغییر اجرا شده که به نظرم حالت دوم درسته اما این مساله برای من خیلی جدید بود. معمولا یک صحنه با برخی جزئیات دو بار تکرار می شه تا خط روایت بشکنه یا زاویه ی روایت تغییر کنه ولی عدم تغییر در این تکرار خیلی عجیبه. ما در شعر و ادبیات مساله ای داریم به نام ضعف تالیف به این معنا که اگه هنرمند اثری رو خلق کنه که لزوما نیازمند توضیح فرامتنی برای درک باشه این ناشی از اشتباه خالق اثر بوده. من خودم رو نماینده ی تمامی مخاطبان نمی دونم ولی فکر می کنم اگه اکثر بیننده های نمایش با من هم عقیده باشند اون موقع این ضعف رو میشه به متن ربط داد. در نهایت این که من کار رو به دو دلیل دوست داشتم که هیچ کدوم از این دلایل به خاطر دوستی و ارادت به سیاوش عزیز نیست. اول به خاطر قاب ها و میزانسن منطقی کار، که حساب و کتاب داشت و معلوم بود کار بر اساس یک ادا یا یک ژست متفاوت نمایی ساخته نشده و پشتش فکر وجود داشته، دوم به خاطر ایده و معنای کلی که از کار گرفتم، یعنی مفهوم توازی میان دو دنیا که به ما امکان نگاه متفاوتی به زندگی میده. نوعی زندگی که در اون ما حشراتی هستیم مغلوب و هراسان، در تلاش برای فرار از هر چیزی که میخواد ما رو له کنه. دنیایی ما رو زاییده و همین دنیا قصد نابودی ما رو داره. اما به عنوان ایراد، میتونم بگم تعمد سیاوش حیدری در راندن مخاطب عام و برگزیدن مخاطب خاصی که بتونه به طور کامل مفهوم کار رو درک کنه به باور من نقطه ضعف کار محسوب میشه. آرزوی موفقیت می کنم برای سیاوش حیدری نازنین که امروز برای اولین بار تونستم ببینمش و از تک تک رفتار و حرکاتش فروتنی و مهربانی رو بدون تعارف حس کردم. امروز روز فوق العاده ای بود. خیلی از تیوالی های نازنین رو برای اولین بار دیدم و از دیدارشون مشعوف شدم، بهرنگ عزیز، علیرضا های نازنین :) (جناب دوستی و آقای بخشی استوار) خانم جمالی و سایر خانم ها و آقایون. آدم حس می کنه انگار این آدم ها رو یک عمره می شناسه. تیوال ممنونم که این تعداد دوست فرهیخته رو به من هدیه کردی :)