در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شاهین نصیری | درباره نمایش آخرین نامه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:27:07
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آخرین نامه . . .
طبعا بخشی از این مطلب ممکنه داستان رو لو بده. اگه در چند روز آینده قصد تماشای کار رو دارید این متن رو نخوانید. با سپاس

1. با دیدی منفی به تماشای کار نشسته بودم. شنیده بودم عزازیل مهرداد کورش نیا اجازه ی اجرا نگرفته و به او گفتند فرصت اجرا در این بازه ی زمانی رو داری اما با متنی به جز عزازیل! و او هم ناچار به سراغ یه متن امتحان پس داده ای رفته که بازیگرانش چهار سال پیش اون رو اجرا کردن و با کمترین میزان تمرین آماده ی اجرا خواهند شد! یه کار فوری برای از دست ندادن فرصت اجرا در مجموعه تئاتر شهر، کاری که امتحان پس داده است و مخاطب خودش رو هم داره و نگرانی بابت بازگشت سرمایه وجود نخواهد داشت. این ها همگی افکار بدی بود که در مورد این نمایش داشتم. چراغ ها خاموش شد و ما وارد جهان نمایش شدیم:
تماشاگر فهیم سرمایه ی اصلی تئاتر ... دیدن ادامه ›› . . .

2. پرده ی اول خیلی خوب شخصیت ها رو به ما معرفی می کنه. شوخی ها به جا و آگاهانه است. هژار رو به خوبی میشه از خلال همین پرده ی اول شناخت. همین طور اسماعیل و رحمان شخصیت هایی هستند که کم کم خودشون رو به مخاطب می شناسانند. در شخصیت پردازی ها اصول کاملا رعایت شده و نتیجه ی کار اینه که به راحتی خودمون رو در فضای نمایش قرار می دهیم و شخصیت ها رو درک می کنیم. دکور به شدت خلاقانه است و موجب میشه تا تماشاگر مدام به دنبال رمز گشایی از حرکت ها باشه. چرا هژار به عنوان فرمانده فقط روی استامبولی هایی قدم می گذارد که به صورت وارونه قرار گرفته اند؟ اسلحه، بی سیم، نامه، همگی در چشم ما یک شکل دارند. آیا این خاصیت جنگه؟ این که همه چیز معنای خودشون رو از دست میدن؟ یا این نوعی بیگانگی ما از آدم های جنگه. این که اون ها تمایز میان هر یک از این اشیا رو تشخیص میدن و ما به دلیل این که در اون فضا نیستیم قادر به دیدن نامه، اسلحه، دوربین، بی سیم و غیره نیستیم. هر چه که بود طراحی آروند دشت آرای یک طراحی فکر شده و منحصر به فرد بود که کاملا در خدمت ایجاد مفهوم نمایش بود و صرفا به دنبال پر کردن صحنه نبود.

3. اما مشکل «آخرین نامه» در کجاست؟ مساله ی نامه به «گیل آوا» که مطرح می شود، اصلا مشخص نیست که این موضوع قراره قسمت قابل توجهی از داستان رو به خودش اختصاص بده. در پرده ی دوم و ماجرای نامه، اون قدر حجم شوخی ها بالا میره و مخاطب غرق در خنده و طنز ماجرا میشه که سررشته ی داستان رو از دست میده. مشکل این جاست که نقاط عطف و اوج و فرود داستان با گذشت پرده ی اول به حدی بی نظم و غیر مترقبه میشن که دنبال کردن روایت اصلی رو برای مخاطب دشوار می کنند. ضمن این که پایان بندی در عین حال که فوق العاده سردستی و سرسری جمع و جور شد، قابل پیش بینی هم بود. حتی لیلا و نسبتش با اسماعیل هم مساله ای نبود که نشه اون رو حدس زد. خلاصه ی مطلب این که آخرین نامه نمایشی است که خوب شروع میشه اما در ادامه چنان اسیر شوخی های کلامی خودش میشه (که البته بگم انصافا شوخی پردازی های کار خوب و خنده دار بودن) که ریتم داستان به کل از دست میره و پایان بندی خیلی سریع اتفاق می افته.

در کل نمایشی بود دوست داشتنی و مفرح، که دیدنش کاملا توصیه میشه و در عین خنداندن، فکر شما رو هم به کار می گیره. خسته نباشید به مهرداد کورش نیا، نوید محمد زاده، پوریا رحیمی سام و میثم نوروزی عزیز، و سایر عوامل این نمایش.
شاهین با بند 3 نقدت کاملا موافقم ...
۲۸ خرداد ۱۳۹۳

شاهین عزیزم
دوست خوبم
هرچی دنبالت گشتم که بتونم ازت خداحافظی کنم
پیدات نکردم
خیلی خوشحال شدم که مادوکس رو هم با حضورت دیدم
هرجا هستی خوش باشی رفیق
۲۸ خرداد ۱۳۹۳
خیلی خیلی ببخشید جناب رحمانی نازنین که با عجله سالن رو ترک کردم. دیدن شما در هر زمان و شرایطی باعث خوشحالی منه. ممنونم از اظهار لطف و مهربانی تون.
۲۹ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید