در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شاهین نصیری | درباره نمایش هیچ کس نبود بیدارمان کند
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:23:36
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
هیچ کس نبود بیدارمان کند . . .

1. خاصیت تئاتر همین است که چه خوب باشد و چه بد ذهن تو را به پرسش می کشد. اگر خوب باشد هزار و یک سوال در ذهنت ایجاد می شود، و اگر کار بد باشد فقط یک سوال: چرا؟! خوشبختانه «هیچ کس نبود بیدارمان کند» اثر خوبی است و گرچه سوال هایش به هزار و یک نمی رسد اما یک نمایش دغدغه مند و جدی است.

2. فکر کنم بر سر این نکته توافق داشته باشیم که خط داستانی کار به خصوص با رسیدن به نیمه ماجرا به راحتی قابل حدس بود. مادر، پدر، دایه، بچه های خانواده و پسر عمو همگی مطابق کلیشه های مرسوم در این ژانر عمل کردند. طبعا جناب یاراحمدی نویسنده بی تجربه ای نیست اما ایراد من به این متن نه به دلیل قابل پیش بینی بودن آن، بلکه به خاطر نوع پرداخت کاراکتر ها و زمان بندی اتفاقات نمایش است. اولا به باور من «هیچ کس نبود . . .» نمایشی است که به شدت پتانسیل داشتن یک قهرمان پر رنگ را دارد. یکی از جمع این همه بازیگر باید شخصیت اصلی می شد و بیننده جهان را با منطق او نگاه می کرد. به نظرم متن در این جا بی دلیل و بیش از اندازه بی طرف مانده است. حتی ضد قهرمان های نمایش هم به ما چندان مجالی برای دیدن دنیا از دریچه چشم شان نمی دهند. فارغ از آن دایه به عنوان کاراکتری که می تواند چشم ناظر وقایع باشد و ویرانی خانواده را روایت کند از میانه داستان غیب می شود و نقش بسیار کمرنگی پیدا می کند که این هم به نظر من ... دیدن ادامه ›› نقطه ضعف متن است. نکته دیگر این که اشارات و استعارات متن (تخریب سنگ قبر ها در سیلاب که نشانه نابودی هویتی است و نشانه هایی از این دست) به صورت موازی آمده که تکرار آن موجب ریتم در نمایش نمی شود بلکه به نوعی به شیر فهم کردن مخاطب کمک می کند که به نظرم امر پسندیده ای در نمایشنامه نویسی نیست. تکرار برای من زمانی کارآیی دارد که یک سیر متوالی را نشان دهد (مثلا تکرار دایه در وجود کوکب) یا به یک موضوع واحد از منظری متفاوت نگاه کند (مثلا سرنوشت متفاوت کوکب نسبت به دایه). وقتی زنی داریم که هیچ چیز یادش نمی آید این کاراکتر به راحتی می تواند جای سنگ های قبر نابود شده در سیلاب را هم بگیرد. در عین حال کاراکتر عمه خانم عملا در حد یک زنگ تفریح در متن مطرح می شود. کاش دلیل ورود و خروجش را می دانستم.

3. بازی ها به قاعده بود و لذت بخش. ویژگی مهم اکثر بازیگران این کار بیان قوی و دلنشین شان بود. از همگی ممنونم. بیش از این حرف زدن از این بخش جسارت به کسانی است که به واقع در بازیگری صاحب نظرند.

4. اما در نور و دکور و میزانسن چه اتفاقی می افتد؟ وجود میز و همین طور نام پدر خانواده فورا تابلوی شام آخر را تداعی می کند. دست بر قضا یهودا هم سر میز هست و بالاخره هم کار خودش را می کند. ورود و خروج ها منظم است و به جا، اما توازنی بین زمان پرده ها نیست. گاهی تعویض سریع بعضی از پرده ها مانع از ته نشین شدن ضربه حسی آن پرده می شود. استفاده حداقلی از نور سقفی و بهره گیری از نور جانبی باعث ایجاد سایه و روشن در صورت بازیگران می شود. همه این ها کارکرد مفهومی به کار داده و باعث می شود بیش از قبل یقین پیدا کنیم که با اثری جدی طرفیم.

هیچ کس نبود بیدارمان کند نمایش خوبی بود. این که اسیر مد روز نشوی خوب است. این که دغدغه های شخصی ات را با علاقه مندان به نمایش شریک شوی زیباست. ممنونم آقای دهکردی. شب خوبی بود.