در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شاهین نصیری | درباره نمایشنامه‌خوانی دیروز، امروز، فردا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:01:41
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام

1. بچگی هام کتابی داشتم در مورد زندگینامه شخصیت های معروف تاریخ. فصل مربوط به آبراهام لینکلن برای من جذاب ترین بخش اون کتاب بود. در احوالات زندگی لینکلن نوشته اند که او عادت داشت هر حرفی رو با ذکر یک مثال و حکایت یا لطیفه بازگو کنه. شاید عادت من به مثال و حکایت برای بیان حرف هام ریشه در همون علاقه به زندگینامه لینکلن داشته باشه.

2. حکایت امروز: شیخی به مسجدی رفت تا خطبه ای بخواند. ازدحام جمعیت زیاد بود و یکی از انتهای مسجد داد زد: برادران لطفا هر کسی یک قدم از جایی که هست جلو تر بره تا جا برای بقیه هم باز بشه. شیخ وقتی این جمله رو شنید از منبر پایین اومد و گفت: هر چه میخواستم بگم تو همین یه جمله بود! خدا رحمت کنه کسی رو که از جایی که هست یک قدم جلو تر برود!

3. شنبه شانزدهم خرداد 1394 من احساس کردم در مسیری که در پیش گرفتم یک قدم به جلو برداشتم. در کار قبلی یاد گرفتم موقع بازی با صدا کمتر ادا ... دیدن ادامه ›› در بیارم و خودم باشم. این بار یاد گرفتم دیالوگ شخص مقابل رو درست گوش کنم و با فکر و شعور خودم پاسخ بدم و در عین حال برای خودم یک فضای ذهنی بسازم تا حس و حال امروز سر در گم و گیر کرده میان دو نیروی عاقل تر از خودم برام قابل درک بشه. از همه مهم تر این که یاد گرفتم تا وقتی خودم از کارم لذت نبرم امکان این که من رو باور کنند نزدیک به صفره.

4. رسم در پایان هر کاری تشکر و قدردانیه. طبعا تشکر اول از تمام کسانیه که کار ما رو دیدند. به خصوص وحید هوبخت و محمدرضا سجادیان و بهادر آذری که پیشتر از بقیه عزیزان کار ما رو در مرحله تمرین دیدند و حتما نکته هایی که گفتند برای ما ارزشمند و کارآمد بود. همین طور از پرستو فصیح عزیز که به گروه ما در میانه راه پیوست و به قول آریوی عزیز حق این بود که نامش در برگه می آمد. و صد البته این که تا وقتی که جو گروه صمیمانه و دوست داشتنی نباشه کار به خوبی انجام نخواهد شد. گاهی سر یک عبارت آریو اون قدر حس های مختلف یک کلمه رو تکرار می کرد که خودش - انگار که خجالت کشیده باشه - از من می پرسید: خسته شدی؟ و طبیعیه که جواب منفی بود. وقتی از کاری لذت می بری ساعت و زمان معنا پیدا نمی کنه.

5. از آسو یونسی به خاطر ثبت سریع ترین رکورد ایجاد صمیمیت در تاریخ روابطم با انسان ها سپاسگزارم! از مارال عظیمی به خاطر این که صداقت و مهربانیش انتها نداره ممنونم. از آریو به خاطر این که جدی و دغدغه مند با کار برخورد کرد قدردانم. از پرستو به خاطر محبت خالصانه و بی ریایی که داره بی نهایت ممنونم. از اسماعیل نجفی به خاطر این که خواهش من رو رد نکرد و هنر خودش رو در اختیار گروه گذاشت متشکرم، و از آذرنوش شهابی به خاطر این که آذرنوش شهابی است . . . (این جا واژه پیدا نمیشه دنبال چیزی نگردید)

همگی خسته نباشین
خدا قوت
۱۹ خرداد ۱۳۹۴
شاهین عزیزی واسم به شدت
کلا مرسی که تجربیاتتو در میون میذاری
اقا اون فایله صوتیو به من برسون.
یه بار به یه حرف من جامه ی عمل بپوشان
۲۰ خرداد ۱۳۹۴
سلامت باشی آرش جان در مورد جامه عمل شخصا نظر خاصی ندارم و بسط یدی در این زمینه وجود ندارد :)
۲۰ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیروز، امروز، فردا . . .

حتما این حکایت را شنیده اید که روزی مرد پولداری خواستگاران دخترش را دور استخر ویلایش جمع کرد و گفت: این استخر پر از تمساح های گرسنه است. هر کس بتونه تو این استخر شنا کنه و سالم بیرون بیاد میتونه با دخترم عروسی کنه. هنوز حرفش تمام نشده بود که یکی از خواستگارا به درون استخر پرید و بعد از کلی شنا کردن با بدبختی خودش را بیرون کشید. مرد پولدار که تعجب کرده بود گفت: آفرین پسر تو لایق ازدواج با دختر منی! خواستگار بدبخت در جواب گفت: الان فقط میخوام اون نامردی که منو پرت کرد تو آب رو پیدا کنم!

شاید ورود من به این اجرا ها و نمایشنامه خوانی ها بی شباهت به ماجرای خواستگار بخت برگشته نباشد. من هم شاید پرت شدم وسط این استخر! ولی جالب این جاست فعلا خبری از تمساح نیست! آب آرام است و آب تنی در آن لذت بخش. عطای عروس را هم به لقایش بخشیدیم و فعلا از این آب تنی لذت می بریم!

درست است که شنا بلد نیستم اما طبعا آن قدر عقل و احتیاط دارم که هنوز شنا نیاموخته، وارد قسمت عمیق استخر نشوم. در عین حال می خواهم بدانید ... دیدن ادامه ›› که به چشم یک تفریح و از سر بازیچه وارد این استخر نشدیم. برای نزدیک شدن به قسمت عمیق بار ها و بار ها تلاش کردیم، کار را جدی گرفتیم، ساعت های زیادی در مورد نقش و کنش و واکنش ها حرف زدیم و بحث کردیم و به درک معقولی از شخصیت ها رسیدیم. گام آخر بماند برای روز اجرا و دوستانی که ما را می بینند. امیدوارم همان طور که در این مدت تمرینات خودمان با شخصیت ها خو گرفتیم و از بودن در کنارشان لذت بردیم، این حس برای دوستان تیوالی عزیزم هم ایجاد شود. چشم انتظار تمام دوستان عزیز دیده و نادیده ام خواهم بود.

پس قراره شیرینی دامادیت رو هم بخوریم شاهین جون
۰۶ خرداد ۱۳۹۴
اما خدا شاهده حـــــَریکیت ِ سیللولی که قدیم داشتید ، نشان از چوب خشک نبود... :)))))
۰۶ خرداد ۱۳۹۴
تورانداز عزیز هر کلیشه ای یه زمانی شاهکار محسوب میشده. وقتی میگیم کلیشه یعنی اون اثر اونقدر ارزشمند و تاثیر گذار بوده که بعد ها ازش دائم تقلید کردن تا به کلیشه تبدیل شده. پس این چیزی از ارزش حرف شما کم نخواهد کرد.

شکیبا جان ایشالا یه روز اونقدر توانایی داشته باشم که روی کله تمساح ها بایستم و بگم: آقای تمساح کله رو بیار بالا آقاجان :D :)))) مرسی واسه یادآوریش :D
۰۶ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید