در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شاهین نصیری | درباره نمایش فصل شکار بادبادک ها
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:27:00
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
رم، شهر بی دفاع . . .


1. جلال تهرانی فعلا عجیب ترین نمایشنامه نویس ماست. عجیب نه به اون معنا که داره بلکه در واقع عجیب به اون معنا که نداره! اجراهای آخرش مثل دو دلقک و نصفی و سیندرلا داشت من رو به این نتیجه می رسوند که جلال تهرانی می نویسه تا کسی نوشته هاش رو نفهمه! و در نفهمیدنش فضیلتی است که در فهمیدنش نیست. اما «فصل شکار بادبادک ها» این بار اشاراتی واضح داشت. درکش کار سختی نبود، و لذت بردن از نمایش هم کار سختی نبود.

2. بادبادکی بزرگ که دختر روی آن قدم بر می داره، پاورچین گام برداشتنش که قدم برداشتن روی خط سیر زمانه، و قدم در دنیای خیال گذاشتن، دختری که خودش رو گم کرده، و هر تکه از وجودش رو جایی جا گذاشته، تو گودی ته کوچه، پیش نسرین، پیش عمو، توی تانک و پیش موسی، حتی جایگاه اجتماعیش که به حسن رسیده نشانی از این مساله است که دختر داستان ما فقط یک نفر نیست و قصه شکار بادبادک ها یک قصه انتزاعی صرف نیست بلکه نمادی است از سرنوشت نسلی که خودش رو گم کرده، ... دیدن ادامه ›› این «خودش» یه زمانی به خدا اعتقاد داشت، خانواده ای بود و آرامشی و مراقبتی، اما ابتدای ویرانی زمانی بود که کم کم این هویت تغییر پیدا کرد. زمانی که جنگ موسی رو تغییر داد، زمانی که نسرین گم شد و زمانی که بادبادک ها یکی یکی تیر خوردند. اشاره ای تند و تیز و سیاسی که در لایه های مختلف نمایش (لحظه ای که نسرین از کوچه و خیابون ها می گذره و ساک رو جلوی در یک خونه زمین میگذاره یا زمانی که عمو به دختر میگه برو بیرون امنه!) نشون داده میشه. نسلی که تیره روزی های مداوم باعث شده تا اون چیزی نباشه که قبلا بوده. وقتی عشق رو پیدا می کنه خانواده رو از دست می ده. موقعیت ایستادن متزلزل و آونگ مانند دختر بیشتر از هر چیزی نماد هویتی این انسانه، و دکور فولادی پشت که حصار پیرامون شخص رو نشون میده، و دست آخر سایه بازی روی دیوار، گویی از تمام شخصیت های زندگی دختر دست آخر سایه ای وهم آلود روی دیوار باقی مانده، با دو وجه سیاه و سفید، همگی نشانه هایی معنایی و کاملا روشن از آن داستانی است که نه به یک نسل و یک فرد، بلکه سرنوشت نسل های قبلی و فعلی و بعدی رو در بر می گیره. ما همگی آدم هایی متزلزل و هویت گم کرده ایم که قربانی شرایط پیرامونی شدیم و هیچ وقت نتونستیم همه چیز رو کنار هم داشته باشیم و حالا در هر جا دنبال تکه ای از خودمون می گردیم. ما ها بزرگ شدیم. بزرگ شدیم و گر چه می دونستیم ته این راه به کجا می ره باز هم وسط این شهر بی دفاع ایستادیم و لحظه لحظه شکار بادبادک ها رو نظاره کردیم. دیدیم که هر بار تیر به کجای بادبادک ها می خوره، و دیدیم وقتی تیر به نخ بادبادک می خوره و رها میشه به کجا میره.

3. جلال تهرانی نویسنده مهمی است، کارهایش شخصیت مستقلی دارد و امضای مشخصی، و دست آخر روند و سیر مشخصی رو طی می کنه. انتخاب نمایش هایی که خالق اون یک فرد با کارنامه ی معلوم و معینه همیشه تصمیم ساده ایه. یا دوست داری یا نه. از قبل می دونی با چه جور دنیایی قراره روبرو بشی و این تصمیم گیری رو ساده تر می کنه. امیدوارم جلال تهرانی سال های سال کار کنه و لذت دیدن آثارش رو از دوستدارانش دریغ نکنه.
ما همگی آدم هایی متزلزل و هویت گم کرده ایم که قربانی شرایط پیرامونی شدیم و هیچ وقت نتونستیم همه چیز رو کنار هم داشته باشیم و حالا در هر جا دنبال تکه ای از خودمون می گردیم.
ممنون از نوشته خوبتون
۰۲ شهریور ۱۳۹۴
شاهین جان... نقدتان خیلی زیبا بود. لذت بردم.
متشکرم
۰۴ شهریور ۱۳۹۴
مرسی آیدای عزیز شرمسار محبتت هستم همیشه.

ممنون خانم فرناز لطف دارید
۰۴ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید