نظم(Regularity) وضعیتی است که چگونگی رخ
دادن یک رویداد را ،در هماهنگی عناصرِ مرتبط شرح میدهد.
نظم،اولین مفهومی است که پس از روشن شدن صحنه نمایش ِ "سوسمار" در میانه اجرای آن و در پایان آن،هنگام خروج از سالن، به ذهنم متبادر شد.
سوسمار،با تعمدِفکر شدهای ،کیفیت رئالیستی و سپس سورئالیستی و حتی ناتورالیسم داشت و در ژانر کمدی سیاه به بیان واقعیت زندگی می پرداخت.
بازی خوب و تکنیکال هر سه بازیگر،هماهنگ با ساختار و حال و هوای عمومی نمایش ،باعث می شد که ما درد نهفته در نمایش را که نشات گرفته از دردِ حامعه بود،حس ودرک کنیم.
موسیقی به اندازه ،که در حقیقت تقابلی بین سنت و مدرنیته بود،مثل تضاد وتقابل دونسلِ حال و آینده...همین تضادو البته هارمونی، باعث شد که تاثیر فوری و البته عمیقش را بر تماشاگر در لحظههای ترنم موسیقی ،بگذارد.
صحنه پردازی ساده ،که مصداق "سادگی عمیق،از سر پختگی"بود .مارا به آن سمت
... دیدن ادامه ››
سوق داد که کارگردانیِ سوسمار، یک واکنش است.واکنش سریع "رحمت امینی" به دنیای پیرامونش، که به هر طریق در حال اضمحلال است.واکنش به رنجهایی که بشر در اثر یک لحظه غفلت، همواره متحمل میشود وکاری از دستش بر نمی آید؛چون علاج واقعه را قبل از وقوع نکرده است و به جا جلوی،ضرر را نگرفته، تا منفعت شود .
منطقِ ساختاری سوسمار ،یک منطق کاریکاتوری است واقعیتی است که بیش از هر چیز برخاسته از زندگی هر روزه همه زوجهای دنیاست.
اینکه ما برشی از زندگی زن و شوهری، یا پدر و مادری خود را بر صحنه سالن ِچهارسو،به نظاره نشستیم و در خود اندیشیدیم "این چقدر شبیه زندگی من است..." کاریکارتوری از لایف استایل ما،که خود را به چالش و نقد می کشاند،تا متفکر و نه سردرگم از،سالن خارج شدیم .و سوسمارهای پنهان زندگیمان را بیابیم قبل از آن که تمام شهر، "مسخِ کافکا" یا "کر گدنِ یونسکو" شود چاره ای بیندیشیم و برای زندگی خودمان که ،لااقل،دستمان می رسد کاری کنیم.و بی بغض و غرض بنگریم همین کلی مواد و مصالح ومتریال در اختیار اهل معنا قرار می دهدکه :
ما لُعْبَتِکانیم و فلک لُعبَتباز،
از روی حقیقتی نه از روی مَجاز؛
یکچند درین بساط بازی کردیم،
رفتیم به صندوقِ عدم یکیک باز!
خداقوت و دستمریزاد به همه آفرینندگان این آیینه از زندگی 🙏🙏