در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال وحید قادری | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:05:25
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
باسلام وخسته نباشید به همه گروه.من کارو دیدم ولی برام جذابیتی نداشت.کارسه بخش بود.قسمت اول :بخشی ازنمایش،قسمت دوم مصاحبه،قسمت سوم بخش بعدی نمالیش.به نظرمن بیننده شاید اون بخش دوم که مصاحبه وسط کار بوداگربه انتهای کارانتقال داده میشدبهتربود.بخش اول هم با بخش دوم نمایش همخوانی تداشت.بخش دوم نمایش مبتنی برحرکات فرم که درحال انتقال مفهوم کاربود وبخش اول که فضای بازی ها خیلی ساده بود
امشب برای بارسوم به تماشای نمایشی با نام*من* نشستم،شایدازعقل به دورباشد ویا شایدعلامت تعجبی بزرگ که چه علتی باعث میشود که یک تماشاچی برای سومین بار به دیدن یک اثرنمایشی میرود.حالا که این جملات رانوشته ام شاید مخاطبینم احساس کنند که نویسنده ازداشتن عضوی بنام مغزخلاص است ویا بقول دوستان "طرف قاطی باقالی هاست".تمام نظرات محترم ولی اگرنمایشی آنقدرسوال درذهن شما ایجادکنه که بخوای برای باردوم وسوم هم به دیدن این اثربری تکلیف چیه.بارها وبارها به دیدن تاترهایی رفته ام که تا چندساعت بعدازدیدن آن نمایش حالم بد بوده و پشیمان ازینکه چراوقت وهزینه خوود را هدرکرده ام وناراحت از بی احترامی کارگردان به تماشاچی اش بواسطه ساختن این اثر، نمونه اش همین چندشب پیش تماشاخانه پایتخت... .ودر دوره ای که ازین دست نمایش ها کم نمیبینیم اثری بانام من و کارگردانی بانام فرهاد تجویدی آنچنان تاثیری درمن تماشاچی میگذارد که نتیجه اش میشود این لحظات که برای چندمین بار به دیدن یک نمایش بروم.اثری بی ادعا و با شرافت.هرچه بود خودخودتاتربود وبرای القا کردن مفهموم دست به دامن ابزارهایی مانند موسیقی ها، گریم ها، وطراحی های آنچنانی نشد.اثربا سادگی خود آنقدر راحت حرفش رامیزند که نیاز به کمک گرفتن ازین ابزارها نشده.اثری که هم لبخند به روی لبان تماشاچیانش می آورد وهم اشک روی گونه ها.بطورمثال صحنه دورریختن کتابهای کتابفروشی وتبدیل مغازه به قهوه خانه ویا صحنه مترو که لحظاتی مانند آیینه که خود و خودخواهی ها رو میتوان درآن دید .بازیگرانی ازجنس یکدستی وصداقت در بازی و کارگردانی ازجنس خود بودن بدون ژست هایکارگردان های هنرمندنما که ازتاتر فقط ژست ها رایادگرفتند برای پوشاندن خالی بودن درونشان.جامعه فعلی را میتوان دراین نمایش دید که هرکدام ازین بازیگران گویی کپی برابر اصل هرکدام از ما درجامعه هستند،خودخواهی ها و غرورهایمان.و این بیماری دامن اکثریت مارا فراگرفته.این اثربا تمام لحظه های خنده داروگریه دارش به من می فهماند که باید بجای خود رادیدن دیگران راهم ببینیم .بقول بزرگی که میگفت : بعدازسالها دانستن فهمیدم که هیچ نمیدانم. ودر نهایت تشکرازآقای فرهادتجویدی که به وقت وسلیقه تماشاچی اش احترام گذاشت و خود نیز بخاطر من بودن تماشاچی رافدای شهرت ، قدرت وبالارفتن درهنربه هرقیمتی نکرد. والسلام ، وحیدقادری