به طور کلی کار خوبی بود
بیشتر بر دیالوگ تکیه داشت که نوید محمدزاده از بهترین ها در بیان این حجم جملات پشت سر هم است.
دوخت لباس ها بسیار بد بود، شلوارها توی ذوق می زدند، در کل از امتیاز بصری خاصی برخوردار نبود، مگر لامپ مهتابی!
حتی من در نهایت ارتباطی با رنگ جوراب ها هم برقرار نکردم، شاید در ابتدا با توجه به رنگ ها سطح بندی اهمیت نقش ها را می دیدم، اما در انتها با تکرار شدن رنگ جوراب ها در شخصیت های کمتر اثرگذار این ایده هم باطل شد.
نکته عجیبی که توجهم را جلب کرد خندیدن تماشاچی های محدودی در صحنه های دردناکی بود که مشکلات معلولیت بازیگر را بیان می کرد و من در حال درد کشیدن بودم که صدای خنده کسی می آمد، حالت غریبی ست.