در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محمدهادی ملک درباره نمایش خانه.وا.ده: آیا خانه.وا.ده نمایشی فلسفی است؟ آیا از نمایش مفاهیم اجتماعی- سیاسی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:45:07
آیا خانه.وا.ده نمایشی فلسفی است؟
آیا از نمایش مفاهیم اجتماعی- سیاسی متبلور می¬شود؟ آیا با تئاتری روانشناسانه روبرو هستیم؟ و یا نه! کلا با درامی سر و کار داریم درباره یک خانواده، که در ابتدا همگی سر یک میز غذا می¬خورند و به واسطه اتفاقات دراماتیک در انتها به خانواده ای وا داده می¬رسیم.
حقیقت و واقعیت دو مفهوم نزدیک به هم هستند که از ابتدای تاریخ همواره بین فلاسفه بر سرشان بحث بوده و هست،دکارت حقیقت را یقین ذهنی می‌دانست. کانت که کلا حقیقت را تفکیک کرد(و من رسما هیچی از جرفهاش رو نمی¬فهمم!) و نیچه حقیقت را نوعی خطا و دروغ خوانده است و به نسبی بودن آن معتقد بود، هگل و پیروانش مانند مارکس هم به دنبال روشی برای کشف حقیقت بودند و نه نفس حقیقت. این فقط بخشی از اختلاف فیلسوفان چند قرن اخیر است، نظر بقیه فلاسفه بماند که از حوصله بحث هم خارج است اما مدعی اصلی حقیقت فلاسفه نبودند، پیامبران و رهبران دینی همیشه در ابتدا از حقیقتی سخن گفته اند و مبنای ایدئولوژی خود را بر پایه آن می¬چینند و به واسطه طرفداری مردم و جامعه از آنها بحث-های جامعه شناختی و روان شناختی هم به تعریف حقیقت روی آورده¬اند.
معمولا به صورت خلاصه می¬گویند آنچه که هست واقعیت است و آنچه که باید باشد حقیقت.
در اینجا خانواده همان چیزی است که باید باشد و بزرگترها و در راس آنها پدر، آنچه که هست را تبیین می¬کنند، همان چیزی که در 15دقیقه ابتدایی ما را به این شک می¬اندازد که صرفا با تئاتری طرف هستیم که به بررسی معضل خانواده پرداخته است، تا پرده تولد پسر کوچک که پسر بزرگ هدیه ای کم ارزش تر از بقیه ... دیدن ادامه ›› می¬دهد ولی واقعی، کم کم ژست متفکر پسر بزرگ معنادار می¬شود و موفق می¬شود دختر را برای دیدن واقعیت¬ها با خود همراه کند تا دختر هم به روش دیگری توسط پدر حذف می¬شود، تا اینجا دو برداشت از واقعیت داریم که متفاوت از پدر است داریم، اولی پسر بزرگ که هدیه پدر را ندیده و انکار شده و دوم دختر که هدیه پدر را دیده به سفر هم رفته ولی پسر یزرگ را می¬بیند و باقی واقعیت ها را، از اینجا به بعد تکثر واقعیت¬ها سرعت می¬گیرد و پدر و پدربزرگ با ارائه ذهنیت خود به بازتولید دختر واقعی از نظر خود می¬پردازند و برداشت پدر از خانواده رو به نابودی می¬رود و در انتها به تولید لحظه ای واقعیت و نابودی¬اش می¬رسیم و باز تکرار آنها.
جذابیت اصلی خانه.وا.ده در درجه اول بیان قصه¬ای فانتزی¬ در غالب و فرمی دقیق است در واقع لایه اولی که با تماشاگر در ارتباط است آنقدر خوب و انرژیک روایت می¬شود که به ما فرصت می¬دهد به لایه های زیرین نمایش هم فکر کنیم. می توان از قصه نمایش برداشت اجتماعی-سیاسی هم کرد یعنی به صورت نمادین خانواده را نمادی از جامعه فرض کنیم. (نمادی که در ادبیات نمایشی جهان سابقه دارد به طور مثال مرگ فروشنده که می¬گویند میلر در آن خبر از فروپاشی اجتماعی جامعه آمریکا زیر چرخ های سرمایه داری داده است.) و تک تک اعضا خانواده را نمادی از گروه¬های اجتماعی بدانیم مثلا پدر نماد حاکمی دیکتاتور و پسر بزرگ نماد قشر روشنفکر، پسر کوچک نماد قشر فرصت طلب و محافظه کار. جامعه¬ای که به خاطر دیکتاتوری ایدئولوگ آن رو به نابودی می¬رود و این سرنوشت هر دیکتاتوری است حتی اگر مهربان و پدرگون باشد و با حسن نیت تنها قرائت شخصی خود از حقیقت را دیکته کند.
خانه.وا.ده جدای از قوت¬ها و ضعف هایش تئاتری است که بعداز مدت شگفت زده¬ام کرد با تماشایش حالتان تا چند روز خوش است حتی اگر با مفاهیم در بطن آن ارتباط برقرار نکنید به قدری اجرای خوب و جذابی دارد که حداقل کیف بصری می برید.
محمد مساوات کارگردان خوش ذوقی است که هنوز در نویسندگی می¬لنگد اما کار جدیدش به مراتب از متن متوسط قصه ظهر جمعه جلوتر است و از تئاتر روز ایران چند پله جلوتر قدم برمی-دارد، امیدوارم در آینده کارهای درخشان تری از او ببینیم.
خانه.وا.ده را از دست ندهید. این تئاتر را می¬شود بارها دید.
پی نوشت:
متن بالا برآیند فکرها و چرک نویس هایم بود تا شبی که برای بار دوم به تماشای کار نشستم، اجرایی که تغییرات فراوانی پرده های اول و آخر که کامل دچار تغییر شده اند و تغییرات جزئی در طول اجرا، مساوات با حذف پرده اول خیلی سریع¬تر به سراغ موضوع اصلی می¬رود و با انتقال دادن بعضی از اطلاعات به نیمه اول کار به فهم نمایش کمک می¬کند، در بعضی موارد هم قصه کلا تغییر کرده است. مطمئنا ندیدن هر کدام از این اجراها در متفاوت بودن نظراتم موثر بود.
ظاهرا خود مساوات هم هرشب به واقعیتی جدید از کارش می¬رسد.
محمد جان پاسخ این همه دقت نظر و تحلیل در کلام نمیگنجد فقط امیدوارم با اجرامون پاسخی در خور چرک نویس طلاکوبت داده باشیم (البته به غیر از اون اجرای توپوق ها)
۲۰ آذر ۱۳۹۳
ممنون مصطفی جان، محبت داری
ببخشید که دیشب فرصت خداحافظی نشد.
۰۹ دی ۱۳۹۳
ما چاکریم. ایشالا در فرصتهای مقتضی مبسوطتر می بینمت :))
۰۹ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید