در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | امیرحسین خداپرست درباره نمایش کالون و قیام کاستلیون: یک نمایش بد! یک اقتباس بد! هیچ نشان پرداخته‌ای از شخصیت کاستلیو یا کال
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:04:59
یک نمایش بد! یک اقتباس بد! هیچ نشان پرداخته‌ای از شخصیت کاستلیو یا کالون یا میشل سروه ارائه نمی‌شود. در یکی از مسخره‌ترین قسمت‌ها، کاستلیو تحت تأثیر الهام غیبی قرار می‌گیرد اما آن‌قدر شخصیت او نپرداخته است که این الهام مانند اتفاقی تصادفی در متن داستان به نظر می‌رسد. در کل نمایش همه در حال داد زدن درباره‌ی اموری هستند که می‌توانستند با زبانی روشن‌تر و آرام‌تر درباره‌شان حرف بزنند تا بیننده را به تأمل برانگیزند. حرف‌ها همه فرعی است و اختلاف‌های اساسی کالون و کاستلیو زیر انبوهی از حرف‌های تکراری و حاشیه‌ای مدفون و ناپیدا است. حرف‌های پدران کلیسای پروتستان آن‌قدر سخیف و مسخره است که آدم می‌ماند که چرا نهضت اصلاح دینی یا روشنگری اساساً مهم بوده‌اند. از میشل سروه هم حتی چیز زیادی دستگیرمان نمی‌شود چون اولاً، دائم در حال فریاد زدن است و ثانیاً، ادعای اصلی او در مخالفت با کالون و حکومت او طرح نمی‌شود. دادگاه او قضاتی آن‌قدر بی‌منطق و نفهم دارد که نویسنده اصلاً لازم نمی‌بیند مسائلی جدی را در آن طرح کند. فکر می‌کنم «سقراط» هم کار حمیدرضا نعیمی بود. من درباره‌ی آن هم نوشتم که چه مشکلاتی داشت و حالا دیگر بعید می‌دانم که دیگر کاری را از او یا به نویسندگی او ببینم. به نظرم در انتخاب موضوع استاد است اما هرگز مهارت پرداخت شایسته‌ی موضوع را ندارد.
جناب خداپرست ممنون از اینکه به دیدن نمایش امدین.اما ذکر چند نکته درباره ی نوشته شما لازم بود که بنویسم. انچه شما نوشته اید نشان از دانشی است که در زمینه ی فلسفه دارید. چه مقدار را نمی دانم اما چون نمایش با دانش شما همسان نیست پس غلط است. فکر نمی کنی نوشته شما به این صورت که هیچ منطق استدلالی ندارد. و قطعن میبایست ساعت ها در بارهی آن چه که فکر می کنید صحیح است صحبت کنید در این مقال کوتاه نمی گنجد و شما در این نوشته خود ماننند همان کشیشان دادگاه سروه که نمی خواهند هیچ نظری را جز داشت خودشان بپذیرند عمل کرده اید. نمایش فلسفه تنها نیست تارخ نگاری نیست . و نشاندادن تمامی وقایع و شرایط و حالات شخصیت ها نیست . بلکه در این اثر نه خواسته شده است که داستان کفته شود و نه روانشناسی شخصیتی و عل و انگیزه های رفتاری را تنها بیان کند . پس سهم تماشاگر و آگاهی او و جستجویش برای دانستن به کجا می رود. پس از این کار است که او [ تماشاگر ] به سراغ شما می آید و از شما دربارهی آنچه بوده و فلسفه اش سوال می کند. با عرض پوزش از شما اگر از شیوه ارائه موضوع و اجرا خوشتان نیامده آیا دلیل بر غلط بئدن آن است یا با داشته های شما برابر نیست و یا شما هنوز به آن دست نیافته اید. شما در نوشته خود باغیض دست به قلم برده اید و همان خوشونتی را به کار برده اید که نقض حرف خودتان است در نوشته تان اینکه می توان خیلی روشن و آرام تر درباره شان به گفتگو نشست . در اصل من می خواهم از شما بیاموزم اما شما جز ... چیزی ارائه نمیدهید. باز هم ممنون
۰۵ دی ۱۳۹۳
آقای حسام منظور
من به کسی توهین نکرده ام؛ نظرم را درباره ی نمایش گفته ام. فکر می کنم نحوه ی نظر دادن شما به خوبی نشان می دهد که چه کسی را باید به توهین کردن متهم کرد. خدا را شکر، از کسانی نیستم که در مقابل اتهام بی سوادی و کم دانشی و عادت به تماشای فیلم ها و نمایش های سخیف، شروع به فضل فروشی کنم. فقط به شما توصیه می کنم که کمی مؤدب تر و متواضع تر باشید. پول نمایش را هم بگذارید در جیبتان که لنگ نمانید.
۰۸ دی ۱۳۹۳
در مورد سرسری بودن بخش عمده ای از نمایش، به ویژه در آنچه به کاستلیو مربوط بود، کاملاً با آقای صدرنژاد موافق ام.
ضمناً، جناب عابدین زاده ی عزیز، از شما دلگیر نشدم ولی امیدوارم سر سوزنی هم فکر کنید که دیگران هم مطالعات سطحی از آن دست دارند که بتوانند یک تئاتر را ببینند و نقد کنند. گیرم که حرف من در حد نظر باشد، شما پاسخی قانع کننده به آن داده اید یا صرفاً گوینده را به بی سوادی متهم کرده اید؟ واقعاً در مورد شخصیت پردازی کاستلیو چه می گویید؟ فکر می کنید ما وجوه شخصیت او را به خوبی متوجه شدیم؟ اینکه آقای فلانی و بهمانی از این نمایش خوششان آمده برای تحسین آن کافی است؟ فکر نمی کنید با این طرز تلقی شما حکایت ما حکایت «لباس پادشاه» شود که همه به تقلید از هم تحسینش می کردند؟
۰۸ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید