در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | هومن مقدم درباره نمایش باور کنید من گره گوار سامسا هستم: نقد عرفان پهلوانی نشریه فرهنگی و هنری "دنیای تصویر" شمار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:26:37
نقد عرفان پهلوانی

نشریه فرهنگی و هنری "دنیای تصویر"
شماره 246
بخش «تصویر صحنه»

نمایش «باور کنید من گره¬گوار سامسا هستم!» به نویسندگی «سمیرامیس بابایی» و به کارگردانی «آرش واحدی» که در آذر و دی 1393 در سالن زنده¬یاد «خسرو شکیبایی» تماشاخانه¬ی سه نقطه¬ی تهران به صحنه می¬رود، از آن دسته نمایش¬هایی است که به مفاهیمی والا می¬پردازد، زمان¬شمول است و مدت¬ها در یاد ... دیدن ادامه ›› خواهد ماند.
برخی از اندیشمندان عرصه¬ی هنر، هنر ناب را دارای سه ویژگی دانسته¬اند: به مفاهیمی والا بپردازد، زمان¬شمول باشد و مکان¬شمول باشد. بی¬گمان چنین اثر هنری که دارای این سه ویژگی باشد ارزشمند و ماندگار است و با وجود همه¬ی فراز و نشیب¬ها و پستی¬ها و بلندی¬ها، آن چنان که چون آب پاک و ساری است، راه خود را در دل دشوار و سخت سنگ خواهد جست و بر جان و دل دوستداران زنده¬دل هنر ناب زیستی جاودانه خواهد یافت.
نمایش باور کنید من گره¬گوار سامسا هستم! نمایشی است که با تلاش گروهی جوان، اما برخوردار از اندیشه¬ای بلند و دانشی بسیار، ریخت یافته و آفریده شده است وتنها اندکی رنگ تجربه را بر خود کم می¬بیند. این نمایش مفاهیمی والا همچون آزادگی و ستیز با ستم و زور را در نگاه آورده است و به آن¬ها می¬پردازد. این مفاهیم انسانی، ازلی و ابدی به شمار می¬آیند و این اثر توان آن را دارد که با هر طبع سالم انسانی، از هر نژاد و فرهنگی، ارتباط برقرار کند و زمان¬شمول و مکان¬شمول شود.
نمایش باور کنید من گره¬گوار سامسا هستم! را می¬توان یک نمایش دینی دانست. یکی از مهم¬ترین و برجسته¬ترین مساله¬های مشترک میان هر منشی که یکتاپرستی را باور دارد، می¬ستاید و در راستای گسترش آن همت می¬گمارد، مبارزه با ستم و زور زمانه و سر و تن نسپردن به زورگویان و ستمگران است. انسان یکتاپرست و آزاده خود را مجبور و گرفتار تقدیر نمی¬داند، بلکه در مقام «اشرف مخلوقات» خود را «مختار» می¬شناسد که برای رویارویی با چالش¬ها و دشواری¬ها، برخوردار از «خرد» و «اندیشه» است و می¬تواند برای هر راه بسته تدبیری راهگشا بسازد.
باور و ارزش نهادینه شده در پود و تار نمایش باور کنید من گره¬گوار سامسا هستم! را می¬توان معاصر شده¬ی این باور و مانیفست شیعوی دانست که «کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا». این باور درنگ و اندیشه برانگیز، ژرف و جریان¬ساز شیعی، در بستر زمان و مکانی دیگر، در نمایش باور کنید من گره¬گوار سامسا هستم! تجلی یافته است. قهرمان نمایش باور کنید من گره¬گوار سامسا هستم! در میان انبوه مردمی خواب¬زده، دلمرده، ناآگاه و مسخ زیست می¬کند؛ اما بیدار است و چون صبرش به سر می¬رسد، هشیارانه، دلیرانه، بی¬باکانه و برخوردار از آزادگی – آن هم در شرایطی که خفقان مطلق است – فریاد اعتراض خود را به گوش دیگران می¬رساند و صد البته که تاوان آن را می¬پردازد. این قهرمان که یک زن است، از تعادل آنیما-آنیموسی برخوردار است و افزون بر ویژگی¬های مثبت زنانه (و نه صرفا مادینه)، ویژگی¬های مثبت مردانه (و نه صرفا نرینه) را دربردارد.
با ادراک درست و دقیق نمایش باور کنید من گره¬گوار سامسا هستم! و به ویژه کاراکتر قهرمان این نمایش، می¬توان سه جز مهم جهان درام، «تحول»، «بازشناسی» و «رنج» را از سر گذراند. کاراکتر قهرمان این نمایش در مخاطب هشیار و زنده¬دل ایجاد حس «همدلی» می¬کند و می¬تواند او را به سوی «کاتارسیس» همراهی کند.
این نمایش را از دیدگاه کمی می¬توان یک نمایش «تک¬پرده¬ای» دانست. نمایش باور کنید من گره¬گوار سامسا هستم! یک نمایش «تقلیدی» (در برابر تعلیمی) به شمار می¬آید و به سان دیگر نمایش¬های تقلیدی، معنی و مفهوم در این اثر نهان و متکثر است.
نمایش باور کنید من گره¬گوار سامسا هستم! را از دیدگاه کیفی می¬توان در زمره¬ی آثار «فلسفی» (Philosophy) دانست. در این نمایش همچون دیگر آثار دراماتیک فلسفی، اندیشه و تفکر در بنیان اثر وجود دارد و برخوردار از ستیزه¬ی میان دیدگاه¬هاست. این نمایش و این گونه¬ی آثار، مخاطب را تشویق به اندیشیدن می¬کنند و راجع به مسایل کایناتی سخن می¬گویند.
پیش از این هم در مجال¬ها و فرصت¬هایی گفته و نوشته آورده¬ام که به گمان این من کمترین، جریان تئاتر خصوصی روزگار اکنون ایران را می¬توان در سه گروه، دسته¬بندی کرد. گروه نخست، گروهی هستند که برای ایجاد تعادل میان هزینه¬های گروه و گیشه به سراغ «چهره»ها می¬روند؛ آنانی که به نادرست در پاره¬ای موارد ستاره خوانده شده¬اند، اما تعریف و کارکردشان تفاوت چشمگیری با کارکرد و تعریف ستاره در مقیاس جهانی آن دارد ... دسته¬ی دوم گروه¬ها و آثار هستند که باز «پول»، به قول سوفوکل در تراژدی آنتیگون، این شوم¬ترین آفریده¬ی انسان، و تناسب و تعادل میان هزینه¬های گروه و گیشه برایشان مهم¬ترین است و خود و تماشاگرانشان را گرفتار شوخی¬های کلامی سطح پایین و اغلب جنسی می¬سازند و نقش چشمگیری در کاهش سطح سلیقه، پسند و فرهنگ مخاطبانشان دارند. اما گروه و دسته¬ی سوم تئاتر خصوصی¬کاران، که گروه و نمایش باور کنید من گره¬گوار سامسا هستم! از این دسته است، گروه¬هایی هستند که در تناسب و پاسخ به «ضرورت¬ها و نیازهای روزگار اکنون» ریخت می¬یابند و آفریده می¬شوند و در پی آفرینش هنر ناب، ارزشمند و ماندگار هستند و سپنتایی هنر را پاس می¬دارند.
نمایش باور کنید من گره¬گوار سامسا هستم! با بازی درخشان «متین فکرآزاد»، سرشار از تصاویر و میزانسن¬هایی با بار و کارکرد دراماتیک – مانند صحنه¬ی شیرفروش – است و صحنه¬ی پایانی این نمایش را می¬توان در پیوند و وامدار باور به اندیشه¬ی «تولد، مرگ، تولد» دانست. این نمایش داستان یک زن است که در برابر ستمگران و زورگویان پیرامونش می¬ایستد و گویی می¬گوید: من هیولا و فرانکشتاین شما نخواهم شد ...
مجتبی حیدری این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید