جشنواره ی سی و سوم تئاتر فجر
روز اول
بیرون پشت در
ایمان اسکندری
تالار حافظ
در بخش مرور تئاتر ایران در سال 93 و مسابقه بین الملل
از مقدمه ی تکراری نمایشنامه ی نام آشنای "بیرون پشت در" سریع تر بگذریم و دل به بوطیقای روایتِ برگشتن بکمان از جنگ به جنگ از
... دیدن ادامه ››
زبان ایمان اسکندری و توماج دانش بهزادی ببندیم.
بوطیقا را در لغت معنای دقیقی نتوان کرد و به عام ترین شکل ممکن می تواند سبک و شیوه ی خاص سازنده اثر(خاصه در شعر،نقاشی،ادبیات،فلسفه و ...) دانست.نمایش گروه پراکسس نیز سبک و شیوه ی خودش را دارد،گویی حاصل جان کندنِ جوانیست که تا توانسته خوانده،دیده،شنیده،یاد گرفته و اندیشیده و حالا نه به فکر عرض اندام است نه سرقت،هرآنچه دغدغه ی اوست مطرح می شود،در بهترین قالب و خط کشی،با خلاقانه ترین قاب ها،زیر نورِ خوب،گوشنواز،چشم نواز،با حفظ احترام به صاحب اثر(ولفگانگ بورشرت)
بورشرت در جنگ جهانی اول متولد و در جنگ جهانی دوم جان باخت،شکل گیری جنگ،دست و پنجه نرم کردن با آن و مقابله با عواقبش را با گوشت و جان خود شناخته بود.همه ی آثار وی نوعی تجربیات شخصی در مواجهه با جنگ است،ابراز تنفر از آن و طرح سوال،طرح موضوع.
گروه پراکسس نیز وفادار به طرح سوال مانده است،اعلامیه و جوابیه ای صادر نکرده است،حتی وقتی بکمانِ بیچاره در پرده آخر رو به تماشاچی سوال می کند،عاجزانه و درمانده سوال می کند،تنها سوال می کند،راهکار پیش چشم مخاطب قرار نداده،او تنها انگشت اشاره اش را به سمت جنگ،فلاکت،بی رحمی،ترس و خونابه ی به جای مانده از کارزار گرفته و به سادگی می پرسد،چرا جنگ؟
طرح این پرسش را بورشرت بیش از هرچیز در مکتب اکسپرسیونیسم آلمان قرار داده بود،اگرچه آنقدر روایت او از سرباز فلک زده اش(بکمان) مختص به خود است که در قواعد و چهارچوب تنها یک مکتب ویژه شاید نگنجد،نقبی دارد بر گروتسک،سورئالیسم و در موازات واقع گریانه نیز هست.
اجرای این گروه نیز در مکتب و مسلک ویژه ای قرار نمی گیرد،بچه ی شیرپاک خورده و خلف هنر است،نه آنکه فقط نوک زده باشد به هر شیوه و تفکر فلسفی و هنری،بلکه شیره اش را گرفته و به استخوان اثر سوزن زده است.
حتی نوآوری هایش نمایشنامه ی مشهور بورشرت را فراملی و جهان شمول تر کرده است،کنایه اش بر سیاست ممیزی و هجو سانسورچی (آنجا که مدیر تئاتر "مهتاب جورابچی" بکمان را محکوم بر سیاه نمایی می کند) ،نقد رسانه و پروپاگاندا،بازی با جریان معاصر مدگرایی و فشن مانگرهای افراطی (صحنه ی کت واک شخصیت های نمایش،استفاده از بازیگرانی که فرم "مثلا" استانداردی ندارند و شاید اعتراضی باشد بر نگاه ابزاریِ زیباشناسی و غیراستاندارد آدم های هم شکلِ این چند دهه اخیر)
نگاه بی تعصبانه سازنده اثر (ایمان اسکندری) را در استفاده ی کاربردی و منحصر به فردش از دنیای فشن برای خلق شخصیت هایش دریابید،با آنکه مبحثی را مورد نقد قرار داده،از نکات ویژه آن بی بهره نمانده است و خلاقیتش را چاشنی آن کرده.
حتی در طراحی لباس و گریم،نقب می زند بر خرده فرهنگ گاتیک (فکر می کنم نخستین تجربه در هنر نمایش ایران باشد،حداقل اینچنین آشکارا) که برای من یکی دیدن چرم سیاه بر تن بازیگران (مدیر تئاتر و دیگری) موهای دِرِد که آبی و خاکستری بود،آرایش سیاه و جواهرات فلزی و ... هیجان انگیز بود.
کمی دیوانگیِ فانتزی،کمی عوالمِ فیری تیل های آن ور آبی (قصه های جن و پری) حتی کمی خاطره بازی با دنیای غریب تیم برتون( لباس و گریم خانم/آقای کرامر با بازی "حمید حبیبی فر") ... مجموع اینها بازیگوشی و خلاقیت سازنده/سازندگان اثر بود که پیش چشمم آمد.
بیرون پشت در بسیار بی نقص بود،غیرمنتظره بود،امیدوار کننده بود
پینوشت:روز اول جشنواره سی و سوم (1 بهمن 93) را با بهترین اجرای آن شروع کردم،انتظاری از کارهای دیگر نیست،اشتیاقی هم نیست،بیرون پشت در با اختلاف فاحشی بالا ایستاده،جایزه ها را بدهید به توماج دانش بهزادی (بکمان)،ایمان اسکندری (طراح،کارگردان،طراح صحنه،طراح لباس ...) ، خلاص